به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مشکل گیتی جزو آن دسته از فیلم هاست که وقتی به پایان می رسد از ذهن تماشاگر هم پاک می شود ... چرا؟ در وهله ی اول با فیلمی طرف هستیم که سمت و سوی خودش را گم کرده و نمی داند در چه چارچوبی قصه بگوید، اساسا فیلم هایی مثل مشکل گیتی با بی توجهی به فیلمنامه تبدیل به فیلم می شوند و فیلمساز و نویسنده فکر می کنند می توانند با فضاسازی فانتزی اما در غالبی مجهول داستان سرایی کنند، بهرام کاظمی به عنوان فیلمساز فارغ از در نظر گرفتن مخاطب، فیلمی ساخته است که اساسا میان کمدی و ملودرام معلق است ، این تعلیق که مشخص نیست خودگاه یا ناخودگاه است باعث شده تا تماشاگر آن تمرکز و ذهنیت لازم برای ارتباط با فیلم را از دست بدهد. کاظمی سعی کرده فضایی را بوجود بیاورد که مشکل اساسی جامعه ی امروز است اما بهره گیری وی از این موضوع کلیت فیلم را نامشخص کرده است ، اینکه گیتی آن قدر گرفتار محیط مجازی شده است که ایرج شوهرش را فراموش کرده و گیتی به دلیل استفاده بیش ازحد از فضای مجازی در توهمات سیر می کند اگر چه طرح جالبی برای یک فیلم سینمایی است اما باید با پرداخت درست و به قاعده قصه گویی کرد، بیشتر سکانس ها یا نماها کلاژهایی به نظر می رسند که به طور دقیق هیچ منطقی در اتصال نماها ندارند، فضای طنزگونه ی ابتدای فیلم به سمت درام اجتماعی می رود و در آخر با یک سکانس ملودرام به سرانجام می رسد! مگر می شود؟
مشکل گیتی از فیلمنامه ی عبدالرضا منجزی آسیب دیده است نویسنده کوشیده تا با خلق فضاهای زن و شوهری و مشکلات اجتماعی که باعث اختلال در رابطه آنها شده قصه یی فانتزی تعریف کند ضربه ی مهم فیلم از همین سردرگمی های فیلمنامه نشات می گیرد؛ در ادامه فیلمساز هم سعی نکرده است که فضاهای فیلم را از آن لوثی و اغراق دور کند مشکل گیتی با این مختصات ساختاری مشخص می کند که کاظمی در کارگردانی آن نقش مهمی نداشته چرا که او به عنوان فیلمساز و با بهره گیری از تمهیدات قابل استفاده می توانست برای بازگویی این موضوع مهم بسترسازی مناسبی انجام دهد اما کاظمی با این هدف که مخاطب قصه سرایی و نماهای سانتی مانتال را دوست دارد مشکل گیتی را ساخته است ، هدف کاظمی در بوجود آوردن گره درام نافرجام است زیرا که هیچ گره ی محکمی در خط روایی فیلم دیده نمی شود توهمات گیتی هم شبیه به کلیشه هایی شده است که نمی تواند چرخه ی درام را راه بی اندازد اساسا مشکل گیتی از جایی شروع می شود که مخاطب حوصله اش سر می رود چرا که موضوعیت و هدف فیلم اگر چه بحث اجتماعی و امروزی است اما رویکرد کاظمی به این موضوع نگاهِ ریزبینانه یی نیست اغراق در دیالوگ ها و شعار دادن نمی تواند باعث ارتباط برقرار کردن فیلم با مخاطب شود در این برهه ی زمانی که مخاطب با فیلم های درام جدی تری مثل فروشنده اصغرفرهادی سروکار دارد چگونه می تواند داستان مشکل گیتی را بپذیرد؟ از سوی دیگر بعد از آسیب در فیلمنامه کاظمی در کارگردانی هم مخاطب را فراموش کرده و اساسا با شخصیت سازی نارس و باسمه یی و با قصه گویی لکنت دار به آن هدف نهایی نرسیده است با در نظر گرفتن سابقه ی کاظمی در کارگردانی وی قصد داشته که در غالب سینمای عامه پسند فیلمی بسازد که متر و معیارش مخاطب و سرگراست اما کاظمی این مسئله را به کلی فراموش کرده است که مخاطب امروز سینما به همین راحتی با فیلم ارتباط برقرار نمی کند ، چرا که تماشاگر سینمای امروز ایران به دنبال قصه و فرم است دو عامل مهمی که در فیلم مشکل گیتی به آن توجهی نشده، از همین حیث مشکل گیتی فارغ از این دو عنصر مهم در ایده پردازی و شخصیت پردازی و پرداخت نهایی هم کم اورده است، زیرا که هسته ی مرکزی درام مجهول و کلیت فیلم اثرِ لحظه ای و فراموش شدنی را به همراه دارد، پایه و اساس درام نکته ی قابل اهمیتی است که در مشکل گیتی به آن توجه نشده به همین دلیل قصه در لحظات گوناگون تغییر لحن می دهد و همین تغییرات مخاطب را پس می زند ، اساسا کاظمی در ایجاد گره و خلق فضاهای دراماتیک کم آورده است در فیلم شاهد سکانس هایی هستیم که اساسا هیچ تاثیری بر روند قصه ندارند، خرید کردن گیتی و زیبا از حراجی لئون، رفتن شان نزد روانکاو (که مشخص نیست آنجا کجاست) مشت و مال نادر و ایرج کنار استخر و رد و بدل شدن دیالوگ های بی تاثیر، رفتن گیتی به شرکت صوفیا! این سه مورد که شاید هم بیشتر باشد اساسا در شکل گیری قصه بی تاثیراند بیشتر به شاخه و برگ های باسمه یی شبیه شده اند که فیلمساز ناچارا از آن ها استفاده کرده است از سوی دیگر فیلمنامه نویس در نوشتن دیالوگ ها به سمت و سوی لوث شدن رفته است طرز و لحن دیالوگ گفتن گیتی همراه با اغراق شدید شده است ایرج هم به آن غالب مورد نظر نرسیده و دائما میان طنز و درام گیر کرده است اساسا آدم های فیلم به کاریکاتورهایی شبیه شده اند که نمی توانیم با آن ها همراه باشیم ....
آخرین فیلمی که از بهرام کاظمی در سینما دیده ایم شبی در تهران بود به سال 1386 آن فیلم هم کپی از یک فیلم فرنگی بود که نگارنده نام آن فیلم را از خاطر برده است قبل تر از آن کاظمی در سال 1383 فیلم عروس فراری را ساخت که آن هم کپی از یک فیلم ایرانی قبل انقلاب بود تلاش و کوشش کاظمی برای بدست آوری مخاطب در سینما چه در مشکل گیتی چه در فیلم هایی که در بالا نام برده شد به دلیل تغییرات ذائقه ی مخاطب در برهه های مختلف زمانی است ، به همین دلیل مخاطب نمی تواند با این گونه قصه پردازی رابطه برقرار کند زیرا قصه گویی در سینما برای مخاطب ارزش بیش از حدی دارد که فضای فانتزی و نگاهِ کاظمی در فیلم مشکل گیتی سطحی و شعاری به نظر می رسد از سوی دیگر این فیلم در فرم هم نتوانسته است مخاطب را راضی نگه دارد و در آخر فیلم با یک سکانس احساسی و با یک نریشن شعاری به سرانجام می رسد، سینمای عامه پسند در این سال ها پیشرفت بسزایی کرده است تماشاگران سینما دیگر با این گونه فیلم ها نمی توانند همذات پنداری کنند، موضوع مشکل گیتی این قابلیت را داشت که به طور جدی به دور از دیالوگ ها و فضاسازی های سانتی مانتال که به هجو شباهت پیدا کرده است به مشکلات دنیای مجازی و تاثیر مخرب آن بپردازد اما این فیلم با این سروشکل بی چفت و بست نتوانسته حتی مخاطب عام سینما را هم راضی نگه دارد.