بزرگی گفته بود سینماگران کمتر از اهالی هنرهای دیگر به ارزشمند بودن کار خودشان اعتماد دارند و به اصطلاح اعتماد به نفسشان کمتر از اهالی دیگر هنرها است و دلیلش هم این بود که سینماگران بیش از هنرمندان هر هنر دیگری دربارۀ هنرِ خودشان فیلم ساختهاند. چه این نقل قول درست باشد چه نه، این نکته حقیقت دارد که سینما گران در طول تاریخ سینما فیلم های بسیاری در ستایش سینما ساختهاند و گاه با آن خاطره بازی کردهاند و گاه جادوی آن را به تصویر کشیدهاند. نمونۀ بارز و البته بسیار موفق آن سینما پارادیزو است که به نوعی به نماد چنین فیلمهایی تبدیل شده است. اما فیلم هایی از این دست در سینمای ایران کمتر یافت می شوند و احتمالاً نزدیک ترین فیلم در سینمای ایران به چنین فیلم هایی «سلام سینما»ی مخلمباف است. اما آخرین نمونه از این فیلم های قطعاً «سینما نیمکت»، اولین ساختۀ سینمایی محمد رحمانیان است.
فیلم دربارۀ آدمی عشق سینما به نام ناصر با بازی علی عمرانی است که برای گذران زندگی فیلم های مختلف را ابتدا در جاهای مختلف و سپس در یک کافه بازی می کند و کم کم با سه نفر دیگر آشنا می شود، یک زن با بازی مهتاب نصیرپور که او هم بازی می کند، و دو نفر دیگر، هومن برق نورد و اشکان خطیبی، که به ترتیب پرده ها و ابزار و آلات صحنه را طراحی می کند و ساز می زند. در این میان چند نفر زورگیر هم پیدا می شوند و به آنها دستور می دهند که چه اجرا کنند و چه نه، و در نهایت هم جلوی کار آنها را می گیرند. فیلم پر است از بازسازی دیالوگ های فیلم های ماندگار سینما، از کازابلانکا گرفته تا دکتر ژیواگو، و احتمالاً قرار است نوستالوژی سینما را برای مخاطبان تداعی کند.
ایدۀ فیلم ایدۀ جذابی است و اگر فیلمساز به خوبی از عهدۀ آن بر می آمد، می توانست به فیلمی قابل قبول در مقیاس سینمای ایران بدل شود، اما متاسفانه رحمانیان در اولین تجربۀ سینمایی خود موفق نبوده است. اولین نکته دربارۀ فیلم، شعارزدگیِ سطحیِ آن است. فیلمساز در همه جای فیلم تلاش کرده است به هر ضرب و زوری که هست طعنه هایش را به رقیب بزند، حتی اگر این طعنه زدن به قیمتِ از دست رفتن جذابیت های فیلمش تمام شود. این شعارزدگی را در همه جای فیلم می توان مشاهده کرد، چه آنجایی که به ممنوعیت ویدیو اشاره می کند و چه آنجایی که به ضرب و زور می خواهد بگوید زورگیرها کارهای او را سانسور هم می کنند و احتمالاً می خواهد بگوید سانسور کار کسانی مانند همان زورگیرها است، اما به این فکر نمیکند که مخاطبان احتمالاً به منطق فیلم هم فکر می کنند و اینکه اصلاً یک زورگیر چرا باید چنین دغدغهای داشته باشد.
فاجعه اما زمانی است که زورگیرها کار آنها در قهوه خانۀ شاغلام را ممنوع می کنند و خود تلاش می کنند مردم را سرگرم کنند، آن هم با شعرهای آبکی و «دلقک بازی». احتمالاً اینجا هم قرار است تقابل سانسورچی و هنرمند به مخاطب القا شود، هنرمندی که مشغول بازیِ فیلم های کلاسیک تاریخ سینماست و زورگیری که بعد از سانسور آمده و سطح پایین فرهنگی خودش را نشان می دهد. مسلماً کسی مخالف این نیست که کسی با فیلمی که می سازد پیامی هم منتقل کند، اما احتمالاً همه می پذیرند که باید اول «فیلم» ساخت، بعد پیامی هم منتقل کرد.
اما این تنها ایراد کار نیست، هرچند بیش از باقی ایرادها به چشم می آید. ایراد دیگر فیلم این است که نوستالوژی ای که فیلمساز به دنبال انتقال آن بوده، درنیامده است. رحمانیان احتمالاً به دنبال یادآوری عصر طلایی دوبله در ایران بوده و برای همین هم ناصر در زندان با آن دوبلور مواجه می شود، اما هیچ کدام از دیالوگ هایی که ناصر در اجراهایش می گوید این حال نوستالوژی را برای مخاطبان ایجاد نمی کند. این هم یکی از شکست های بزرگ فیلم است، زیرا همین دوبله های مشهور تاریخ سینما این ظرفیت را داشت که مخاطبان را بسیار تحت تاثیر قرار دهد. ایراد دیگر افراط و زیاده روی در اجرای همین فیلم ها است. مسلماً اضافه کردن این دیالوگ ها ایدۀ خوبی برای فیلم بوده است، اما زیاده روی و افراط در آن مخاطب را تا مرز کلافگی پیش می برد و تحمل فیلم را برای او دشوار می کند. از طرف دیگر، شخصیت پردازی ها در فیلم هم دچار اشکال است و مثلاً شخصیتی که اشکان خطیبی نقش آن را بازی می کند نمی تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و در واقع چندان شخصیت پخته ای نیست. همین مسئله دربارۀ همه شخصیت ها جز ناصر صادق است.
اما از حق نباید گذشت. بازی علمی عمرانی در فیلم تحسین برانگیز است و شاید در کنار بازی پیمان معادی در «ابد و یک روز» و رضا کیانیان در «کفش هایم کو؟» یکی از بهترین بازی های این جشنواره به حساب بیاید. در واقع همین بازی علی عمرانی است که «سینما نیمکت» را تا حدی نجات می دهد و باعث می شود که کمی سر و شکل فیلم پیدا کند و مخاطبان بتوانند آن را تا پایان تاب بیاورند. این را هم احتمالاً باید به حساب تئاتری بودن او گذاشت که این طور درخشان می تواند دیالوگ های فیلم های خاطره انگیز سینما را بازی کند و مخاطبان را با خود همراه کند.
«سینما نیمکت» را می توان طبعآزماییِ محمد رحمانیان در سینما به حساب آورد که البته چندان موفق نبوده، و در صورتی که او بخواهد این مسیر را در زندگی حرفه ای خود دنبال کند، باید به فکرِ ارتقای کیفیت فیلم های خود باشد.