یزدان سلحشور : فیلمسازانی هستند كه اساساً یا واجد دریافت صفت «بزرگ» نیستند یا واجد چنین صفتی هستند اما یك فیلم شان آنقدر با فاصله از باقی آثارشان تعریف می شود كه همه...
18 آذر 1395
فیلمسازانی هستند كه اساساً یا واجد دریافت صفت «بزرگ» نیستند یا واجد چنین صفتی هستند اما یك فیلم شان آنقدر با فاصله از باقی آثارشان تعریف می شود كه همه جا با همان تك فیلم شناخته می شوند. به چنین هنرمندانی چه در عرصه فیلم چه در عرصه تئاتر چه در عرصه نقاشی یا مجسمه سازی یا ادبیات، «تك اثره» می گویند. «تك اثره»ها – اگر با استعداد باشند- به نوعی دچار سرگیجه اند یعنی دقیقاً آدم را یاد جیمز استوارت در «سرگیجه» هیچكاك می اندازند آنها از «ارتفاع» می ترسند «ارتفاع ترسی» بزرگترین خصوصیت این نوع هنرمندان است. آنها از در اوج بودن می ترسند و دچار سرگیجه می شوند و بنابراین اغلب در انتخاب لحظه مناسب برای انتخابی مناسب ناتوانند و همه عمرشان می شود حسرت همان یك لحظه، درست مثل جیمز استوارت در «سرگیجه».
«تك اثره »ها گاه بسیار مشهورند مثل «ارسن ولز» یا از شهرتی متوسط برخوردارند مثل «اتوپره مینجر» یا اساساً فاقد شهرت اند به گونه ای كه برای شناساندن آنها به مخاطب ناآشنا باید نام آن تك اثر را هم آورد: «ببین این بابا همونیه كه «مظنونین همیشگی» رو ساخته؛ «برایان سینگر»؛ آره! با «سین» می نویسن!»
مسلماً كارگردانان صاحب سبكی مثل «ولز»، ارزش های هنری شان فقط در یك فیلم خلاصه نمی شود اما فاصله فیلمی مثل «همشهری كین» با فیلمی پلیسی كه در مكزیك می گذرد یا فیلمی كه قرار است روایت سینمایی شاهكار كافكا باشد یا با فیلمی كه در گیر و دار احیای سینمای اكسپرسیونیسم آلمان، سری هم به آقای اتللو زده، بسیار است. «همشهری كین» اوجی ا ست تكرار نشدنی كه «ولز» هنگامی آن را ساخت كه تنها 24 سال داشت. عجیب ولی واقعی! شما در 24 سالگی چه كار می توانید بكنید؟ حداكثرش این است كه در جست وجوی یك جایگاه نسبی هنری، با ساخت چند فیلم كوتاه، بخواهید بین بچه های دانشكده شهرتی به هم بزنید! ساخت فیلمی كه بیش از 6 دهه در فهرست اكثر منتقدان جهان، در صدر ده فیلم برتر تاریخ سینما مانده است یعنی این كه شما نابغه اید! البته نابغه ای كه تنها یك بار توانسته اید چنین موقعیتی را برای خودتان تدارك ببینید و بعد هم از ترس این كه دوباره نتوانید آن را تكرار كنید، تكرارش نكرده اید! اغلب درباره فیلم بعدی «ولز» به نام «آمبرسون های باشكوه» نوشته اند كه «شكست تجاری «همشهری كین» باعث شد كه كمپانی، دیگر اعتمادش نسبت به «ولز» سلب شود. بنابراین از فرصت سفر ناگهانی اش استفاده كردند و فیلم را با تدوین موردنظر خودشان راهی پرده ساختند. این كار ، موفقیت نسبی را – در گیشه- نصیب فیلم كرد اما نیمی از ارزش های هنری فیلم را به باد داد. ولز هم از آن به بعد دچار سرخوردگی هنری شد.» قصه خوبی است! بعضی جاهایش هم واقعیت دارد از جمله آن جایی كه ولز به سفر رفت و در غیبت اش فیلم تدوین شد؛ حالابقیه قصه:
«ولز از ترس این كه نتواند موفقیت هنری فیلم اولش را تكرار كند دائم دچار استرس بود و كمپانی هم هی فشار می آورد كه باید فیلم زودتر راهی پرده شود خواباندن سرمایه، آن هم در سال های جنگ، به صلاح نبود بعد یك دفعه ولز همه چیز را گذاشت و غیب اش زد. فیلم تدوین نشده روی دست كمپانی مانده بود و خب، آنها هم «جمع»اش كردند. » به گمانم ولز بعد از شنیدن خبر تدوین فیلم توسط دیگران، اصلاً حالش بد نشد. همه ما از این كه مسئولیت شكست هایمان را گردن یكی دیگر بیندازیم لذت می بریم
همشهری کین اولین فیلم بلند اورسون ولز و بهترین فیلم تاریخ سینما یکی از آثاری است که تا مدت ها کشف نشد. اورسون ولز کارگردان فیلم در موقع ساخت این اثر در دهه بیستم زندگیش به سر میبرد. چارلز فاستر کین ثروتمند و مشهور درست پیش از مرگش کلمه رزباد را به زبان می آورد ولی کسی از علت بیان این کلمه سردرنمی آورد، خبرنگاران متعددی شروع به واکاوی زندگی کین میکنند تا از راز این کلمه باخبر شوند...