توضیحی کوتاه درباره ی « بیل را بکش» و یادداشت راجر ایبرت
راجر ایبرت : بیل را بکش چهارمین ساختهٔ نویسنده-کارگردان کوئینتین تارانتینو است. این فیلم در دو قسمت مجزا (پاییز سال ۲۰۰۳ میلادی و بهار سال ۲۰۰۴ میلادی) ساخته شده است و مدت نمایش...
19 آذر 1395
بیل را بکش چهارمین ساختهٔ نویسنده-کارگردان کوئینتین تارانتینو است. این فیلم در دو قسمت مجزا (پاییز سال ۲۰۰۳ میلادی و بهار سال ۲۰۰۴ میلادی) ساخته شده است و مدت نمایش آن مجموعأ چهار ساعت است. این یک فیلم حماسی و انتقامجویانهٔ دراماتیک است.
به گفتهٔ خود کارگردان این فیلم به عنوان ادای دین به فیلمهای رده B هالیوودی ساخته شده است. در سرتا سر دوگانه میتوان ادای دینهای کارگردان نسبت به فیلمهای مختلفی را که بعضاً شهرتی خاص دارند مشاهده کرد. روشهای فیلمبرداری و تدوین این اثر کاملاً خاص هستند. برای مثال فصل های مختلف فیلم با ترتیب زمانی به هم ریخته پخش میشود. درست مانند زمانی که در سینمایی قدیمی حلقه های فیلم اشتباه پخش میشد.
درباره فیلم:
باک، برادر بیل به عنوان بانسر در باری در تگزاس کار میکند. بانسری که در کار خود موفق هم نیست و رییسش از او ناراضی است. یک شب باک به خانه اش که کاروانی کنار کوه و بیابان است برمیگردد و عروس را میبینیم که زیر کاروان کمین کردهاست. باک به درون میرود و عروس در را باز میکند که با شمشیر به او حمله کند. اما باک تفنگ به دست منتظر روی صندلی نشسته است و خردههای سنگ نمک به سینهٔ عروس شلیک میکند...
باک عروس را دست و پا بسته در تابوتی زنده دفن میکند...
نقد فیلم:
دوربین، چشم انداز روحانی کلیسا را نمایش می دهد. جایی که قتل عام وحشیانه ای رخ داده است. بهتر است نگاهی به عقب بیندازیم: جستجوی عروس برای یافتن باد وارل که یک چشم خود را از دست داده است و برای نبرد تن به تن با عروس بی قراری می کند. نظم و ترتیب فصلها، گلچین تصاویری است كه تانتینو از صدها فیلم اكشن شرقی و غربی جمع آوری كرده است.
تارانتینو اکنون به وعده هایی که قول عملی کردن آنها را داده بود جامه عمل پوشانده است. « بیل را بکش » فیلمی است که نه تنها در دسته آثار اکشن خوش ساخت جای می گیرد بلکه با دقت کامل با مخاطب خود و با فرهنگ و سینما ارتباط برقرار می کند.
آخرین اثر تارانتینو هم از نظر تئوری های آکادمیک سینمایی قابل بررسی است و هم مخاطب عام را جذب می کند. شاید سال های سال سپری شود تا دوباره چنین اثری میهمان سالن های سینما شود. یکی از سکانس های درخشان فیلم فصل رویارویی عروس با بیل است. رسیدن به عمق دیالوگ کنایی، شرارت و بدخواهی در چهره بیل و جنبشی مختصر برای جنگ.
البته از فیلمبرداری درخشان ریچاردسون نمی توان به سادگی گذشت. او ماهرانه تصاویر را فیلمبرداری كرده و همراه با موسیقی متن بسیار مناسبی که برای فیلم تدارک دیده شده، به خوبی حس صحنه را به تماشاگر منتقل می کند.
شکوه و درخشش بازیگران نیز در نقش خود به زیبایی های فیلم افزوده است. دیوید کارادین در نقش بیل، شرارت و بدخواهی را به خوبی به بیننده منتقل می کند. صحنه های درگیری اوما ترومن با بیل بسیار زیبا و طبیعی از کار درآمده است. زاویه های بازی که استادانه در قسمت اول به تصویر کشیده شده بود در قسمت دوم به کلوزآپ هایی تبدیل شده که احساسات جریحه دار شده را به خوبی نشان می دهند.
تارانتینو در بین فیلمسازان هم نسل خود چون نگینی درخشان است و می توان به جرات « بیل را بکش » را از بهترین فیلم های سال 2004 به حساب آورد.
یک عروس بعد از کمای طولانی، بیدار میشود. اثری از بچه ای که قبلا در شکم داشته نیست. تنها چیزی که در ذهن دارد، انتقام گرفتن از تیم قاتلینی است که به او خیانت کردند، تیمی که خودش هم زمانی عضو آن بود.