Shutter Island (جزیره ی شاتر) - نقد فیلم شاتر آیلند
فرانک مجیدی : هرچند فیلم تازهی استاد مسلم فیلم سازی، «مارتین اسکورسیزی» یعنی شاتر آیلند، قطعاً برتر از اغلب اسکاریهای امسال بوده، اما در اکران همزمانش با «آلیس در سرزمین عجایب»، نتوانست در...
25 آذر 1395
هرچند فیلم تازهی استاد مسلم فیلم سازی، «مارتین اسکورسیزی» یعنی شاتر آیلند، قطعاً برتر از اغلب اسکاریهای امسال بوده، اما در اکران همزمانش با «آلیس در سرزمین عجایب»، نتوانست در گیشه برندهی رقابت باشد، با این حال نباید باعث شود از ارزشهای این فیلم چشمپوشی شود. باید حتماً این فیلم را که بر اساس رمانی از «دنیس لهان» ساخته شده، دید و از هنر استاد لذت برد.
تدی دنیلز (لئوناردو دیکاپریو) یک مامور پلیس آمریکایی در میانههای دههی پنجاه میلادی است. او به همراه ماموری دیگری به نام چاک اُل (مارک روفالو) به جزیرهی شاتر آیلند اعزام میشود که بیماران روانی خطرناک و مجرم در آسایشگاه آن بستری هستند. ماموریت این دو، یافتن زنی به نام ریچل (امیلی مورتیمر) است که متواری شده و بخاطر قتل سه فرزند خود را پس از دریافت خبر مرگ همسرش، در شاتر آیلند بستری بود. تدی در آنجا بیمار دیگری را هم میشناسد که باعث وقوع فاجعهای در زندگیش شده. اولین چیزی که به نظر تدی و همکارش میرسد، رفتار غیرعادی تمام ساکنان شاترآیلند است که تدی را مجبور میکند…
فکر نمیکنم هیچکدام از سینما دوستان، شاهکارهای اسکورسیزی، «رانندهی تاکسی» و «گاو خشمگین» را فراموش کنند. پس حق تمام طرفدارانش هست که از او انتظار برترینها را داشتهباشند. شاید شاتر آیلند برترین اثر او نباشد اما قطعاً میتواند جزو کارهای خوبش قرار گیرد. به نظر من، شاتر آیلند از حیث روایت، داستانپردازی و نوع شخصیتپردازی و چند لایهای بودن کاراکترها، چندین پله بالاتر از «جدا مانده» قرار میگیرد.
شاتر آیلند، یک فیلم در ژانرهای درام/ معمایی/ جنایی/ ترسناک است. اما نه از گونه ترسناکهایی مانند «هوک» و «اره». جدیداً هالیوود در کارهای تازهی ترسناک و سطح بالای خود، درسهای فیلمهای شرقی ترسناک موفق را بهکار میبندد. ترسهایی که در ذهن ایجاد میشود، درونی است و جنبهی خونریز و خشن خارجی نمییابد، ترس از روبرویی با حقیقتی که از آن فراری هستیم، شاید این چیزهای ترسناک در بیان وحشتآور نباشد اما با کیفیت استفادهی آنها در فیلم آنها را هولانگیز میکند. اسکورسیزی هم بهعنوان یک کارگردان درجهی یک، صحنههای هولناک خونریزی، در آوردن چشم، تکهتکه کردن آدمها توسط یک هیولا یا صحنههای «بووی» را برای رازآلود و ترسناک کردن کار خود استفاده نمیکند. او مستقیماً داوری بیننده را در مورد محیطی که به تدریج قهرمان داستانش در آن گرفتار میآید نشانه میرود، مدام چیزهایی را عرضه میکند که میتواند داوری بیننده را دربارهی اتفاقات ۱۸۰ درجه تغییر دهد. در این فیلم، بسیار شاهد تاثیر سبک هیچکاکی بر اسکورسیزی هستیم. هرچند در اینجا آن بازی نور و سایه که بازیگر همیشگی فیلمهای هیچکاک بودند و در فیلمهای نوآر آن دوران رسم بود را نمیبینیم، اما روایتی به همان میزان محکم و غافلگیر کننده را شاهد هستیم. مشخصترین صحنهی هیچکاکی فیلم، سکانس راهپلهی فانوس دریایی است که فیلم «سرگیجه» را به یاد میآورد.
اما شاهکار استاد در پایانی است که برای داستانش در نظر گرفته و بیننده را میخکوب میکند. هرچند، پس از دیدن فیلم مدام با خودم میگویم اگر در نمای پایانی دوربین استاد کمی دورتر میرفت، از غاری که تدی با ریچل واقعی ملاقات میکند، ریچل واقعی را نشان میداد که با حسرت و نفرت به ساختمان فانوس دریایی مینگرد میتوانست بیننده را تا مرز جنون پیش ببرد و برترین اثر رازآلود و ترسناکی شود که تا کنون دیدهاید. فیلم را ببینید و این نما را مجسم کنید تا مو به تنتان راست شود!
البته، شاتر آیلند تنها فیلمی نیست که پایانی متفاوت دارد. در ویکیپدیا، صفحهای موجود است که دربارهی پایان متفاوت شرح کاملی نوشته. برخی آثار سینمایی از این دست را پیشتر دیدهایم که از دید من چنین رتبهبندیای مییابند. برگ برندهی اسکورسیزی، تیم بازیگری عالی اوست که ستارهی درخشانش لئوناردو دیکاپریو است. دیکاپریو برای اسکورسیزی، حکم «رابرت دنیرو»ی امروزی فیلمهایش را دارد، نوعی وابستگی میان آنان بهوجود آمده که میان «برتون» و «جانی دپ» دیده میشود. دیکاپریو نسبت زمانی که آن پسر ۲۳ سالهی موطلایی بود که اشک دختران نوجوان را بخاطر «تایتانیک» در میآورد خیلی عوض شده. او فیلم به فیلم درخشانتر میشود و بسیار افسوس میخورم که شاتر آیلند در اسکار امسال حاضر نبود، بازی فوقالعادهی دیکاپریو بسیار ستایش بر انگیز است. این فیلم را برای ارج نهادن به دیدن یک فیلم خوب، باید تماشا کرد.