فیلم سوم مجید برزگر با همه حرف و حدیثهایی که پیرامونش وجود داشت در بخش«هنر و تجربه»جشنواره سیوچهارم رونمایی شد، هر چند باز هم باید اذعان داشت که این فیلم مانند بسیاری از محصولات دیگر سینمایی که در این بخش پذیرفته شدند، قابلیت فرمی و روایی متناسبی جهت عنوان تجربهگرایی را نداشته و حتی قابل اکران در سینماهای جریان اصلی است و به نظر میرسد نبود بازیگری مطرح یا ریتم کند مطابق با ساختار درام در این اثر، موجب تصور واهی انتخابگران جهت اطلاق عنوان«هنر و تجربه»بر این فیلم شده است.
فیلم«یک شهروند کاملا معمولی»اشاره به جهان فراموشیها دارد و ارجاع چندباره کارگردان در تصویرنمایی فرسایش باورها و سازهها در چرخه شهرنشینی با انتخاب پیرمردی دچار آلزایمر. فیلم نگاهی به دورماندگی آدمی در جهان فشرده ماشینیسم خواهد داشت؛ فرزندی که در خارج از کشور به سر میبرد، دختری که سودای سفر به آن سو دارد، عشقی که گمشده در کوچههای باریک سالهای دور بوده و ذهنی که در زمان گذشته از کار افتاده است! و اینها رهتوشه عصر فراموشی و خاموشی است. فیلمساز با انتخاب نام پرویز برای کاراکتر اصلی خود و شیوه اتخاذ میزانسنها و انتخاب لوکیشن به دنبالهروی از فیلم گذشتهاش با نام«پرویز»دست زده و این بار اضمحلال شخصیت را نه از بابت فشار اطرافیان بلکه در خلال تغییر سبک زیستن به تصویر درمیآورد و جهان فسیل شده پیرمرد که نشانههایی از ریتم و باور نهفته در فیلم«احتمال باران اسیدی»را با خود حمل میکند، یادآور جهان فاصلهها است.
در سینمای جهان اگر چه آثار بسیاری درباره بیماران آلزایمری ساخته شده و برخی ارجاعاتی فرامتنی به خود یافتهاند اما تنها چند نمونه از آثار موفق در این باره میتوان یافت که شیوه بیان ارزندهای داشتند که آخرین نمونه آن، فیلم«هنوز آلیس»ساخته ریچارد گلتزر بوده است. در این میان فیلم«یک شهروند کاملا معمولی»تنها به دنبال نمایش تصویر رخوت پیرمرد بوده و درباره ترسیم جهان درونی وی کاملا ناموفق عمل میکند و با وجود طنز درونی و در عین حال دردناک فیلم نمیتوان نشانههایی از روند حرکتی فیلمنامه را طی دقایق مختلف تعقیب کرد.
از سویی مساله سادهانگارانهای در انتقال موقعیت کاراکترها از طریق نشانههایی دمدستی در سینمای ایران وجود دارد که به وفور در فیلم برزگر هم رخ میدهد و این مساله باید به پندار فیلمسازان برسد که دیگر نشانههایی چون صدای رعد و برق و عبور هواپیماها و مواردی اینچنینی برای باورافکنی نزد مخاطب از کارآیی خود خارج شده و نیاز به نمایههای تفکری عمیقتر و درونیتری است.