سید آریا قریشی : دوازده مرد خشمگين اولين فيلم سيدني لومت، كارگردان مشهور آمريكايي است. با اين وجود، بسياري از مؤلفه هايي كه در فيلم هاي دوره ي اوج لومت (به خصوص دهه ي...
15 آذر 1395
دوازده مرد خشمگين اولين فيلم سيدني لومت، كارگردان مشهور آمريكايي است. با اين وجود، بسياري از مؤلفه هايي كه در فيلم هاي دوره ي اوج لومت (به خصوص دهه ي هفتاد) وجود داشتند، در اين فيلم هم به چشم مي خورند. از يك سو لومت نشان داده كه متخصص كار كردن در فضاهاي بسته است. مسئله اي كه در فيلم بعدازظهر سگي به اوج مي رسد. در دوازده مرد خشمگين هم چنين شرايطي حكمفرماست. تقريباً تمام طول فيلم در اتاق هيئت منصفه مي گذرد و لومت و رجينالد رز (فيلمنامه نويس اين فيلم) در همين فضاي بسته، آسيب شناسي دقيق و جامعي از اجتماع ارائه مي دهند. از سوي ديگر لومت همواره نشان داده كه يكي از مايه هاي مورد علاقه اش، تقابل فرد با گروه است كه اين گروه در اكثر موارد به يك سيستم تعميم مي يابد. در دوازده مرد خشمگين سيستم قضايي مورد حمله ي لومت قرار مي گيرد، در سرپيكو سازمان پليس مد نظر است و در بعدازظهر سگي كار از اين هم فراتر مي رود و كل نظام سياسي و اجتماعي آمريكا مورد انتقاد است. در ضمن نمايش مظلوميت يك فرد در مقابل يك جمع يا سيستم، عامل خوبي براي جلب همذات پنداري تماشاگر است و لومت در اين فيلم به بهترين شكل ممكن از اين عامل سود برده است. با اين وجود مباحث مطرح شده در اين فيلم صرفاً در مورد سيستم قضايي نيست و خيلي از مباحث روانشناسي و رفتارشناسي را هم در بر مي گيرد. مهم ترين اين مباحث، بحث عدم قطعيت است. وقتي نفر هشتم هيئت منصفه يا همان ديويس (هنري فوندا) با حكم اعدام مخالفت مي كند، يازده نفر ديگر با قاطعيت حكم اعدام را تأييد مي كنند. همه چيز قطعي به نظر مي رسد. حتي نفر اول هيئت منصفه به او مي گويد : "اگر دلايلت را به ما بگويي، شايد بتوانيم بگوييم در كجا اشتباه مي كني". براي ما نيز همه چيز قطعي به نظر مي رسد. شواهدي كه يازده عضو هيئت منصفه ارائه مي كنند، آن قدر محكم به نظر مي رسد كه ظاهراً جاي هيچ بحثي باقي نيست. ولي هر چه پيش مي رويم ترديدها بيشتر مي شود. زيركي رز و لومت اين جاست كه تماشاگر را در نقش سيزدهمين عضو هيئت منصفه قرار مي دهند. هيچ كدام از دوازده عضو هيئت منصفه تا انتهاي فيلم اسم ندارند و با شماره هايشان شناخته مي شوند. تنها در سكانس پاياني است كه نام دو تا از اين دوازده نفر را مي فهميم. اين ترفند باعث مي شود كه اين دنياي عدم قطعيت تعميم پذير شود و تماشاگر با فيلم ارتباط برقرار كند. از اين عدم قطعيت ها در فيلم زياد است. از جمله جايي كه يكي از اعضاي هيئت منصفه مي گويد:"آن پسر بلد نبود حرف بزند" و نفر ديگر تصحيح مي كند: "آن پسر بلد نبود درست حرف بزند" يا جايي كه نفر شماره ي 3 (لي. ج. كاب) چاقو را برداشته و مي گويد : "همه ديدند كه همين چاقو را در سينه ي پدرش فرو كرد" و ديگري مي گويد:" البته همين چاقو نبوده". مي بينيد كه در تمام طول فيلم اين عدم قطعيت وجود دارد و اصلاً فيلم با عدم قطعيت به پايان مي رسد. در نهايت هيچ كس نمي فهمد كه به راستي آيا آن پسر قاتل بوده يا نه. ولي بحثي كه فيلم پيش مي كشد، در ذهن تماشاگر باقي مي ماند.
بحث ديگري در فيلم پيش كشيده مي شود و آن هم تقابل نسل هاست. اين بحث از همان ابتداي فيلم مطرح مي شود. اصلاً هيئت منصفه درباره ي اتهام قتل پدري توسط پسرش تشكيل جلسه مي دهد. نفر شماره ي 3 هم درباره ي پسرش و مشكلاتي كه با او دارد، صحبت مي كند و به گونه اي در اين رابطه حرف مي زند كه گويي مقصر اصلي پسرش است. مشكلي كه هميشه بين نسل ها وجود دارد. ولي در طول فيلم ديدگاهمان درباره ي دو نسل دچار تغيير مي شود. جدا از اين كه نظرمان راجع به گناه كار بودن متهم دچار تغيير مي شود، مي فهميم كه اصل هيچ چيز عوض نشده و فقط ظاهر كارهاست كه تغيير كرده است. تقريباً تمام اعضاي هيئت منصفه متعلق به يك نسل هستند. از ميان افراد همين نسل، يكي مي خواهد جلسه تمام شود تا به بازي بيس بالش برسد! ديگري به دنبال راه افتادن سه گاراژش است و ظاهراً در اين ميان فقط جان آن متهم جوان اهميتي ندارد! آن چه در اين فيلم به تماشاگر منتقل مي شود اين است كه اگر نسل جديد عاصي و خشمگين شده است، يكي از عواملش بي توجهي نسل گذشته نسبت به اين نسل است. اصولاً يكي از هنرهاي لومت در فيلم هايش اين است كه همواره در ايجاد تعليق و فضاسازي و هيجان موفق است. اوج اين كار را در اين فيلم و بعدازظهر سگي مي بينيم. در اين فيلم كه تماماً در يك فضاي بسته مي گذرد (غير از سكانس پاياني كه در فضاي آزاد است و نمايانگر نوعي آزادي و رهايي بعد از آن دقايق خفقان است)، ايجاد تعليق كار سختي است. اما لومت با انتقال هيجان فضا از طريق عناصر ديداري و تصويري (مثل گرماي اتاق كه باعث عرق كردن اعضاي هيئت منصفه مي شود) در اين راه موفق است. تعليق راي تماشاگر از جايي آغاز مي شود كه مي فهمد نفر دومي هم با ديويس (هنري فوندا) موافقت كرده و حرف دل تماشاگر را به ديگر اعضائ هيئت منصفه مي زند. از اين جاست كه تماشاگر همچون عضوي از هيئت منصفه در مقابل گروهي از آنان ايستادگي مي كند، تمام بررسي هاي انجام شده از سوي اعضاء هيئت منصفه را تجزيه و تحليل مي كند و حتي گاه هنگام رأي گيري ناخودآگاه دست خود رابالا مي برد! لومت توانايي خود را در در اختيار گرفتن تماشاگر آن جا به اوج مي رساند كه هنگام رأي گيري ها، به جاي نشان دادن نماي عمومي از اعضاي هيئت منصفه، نماي نزديك تك تك دست ها را كه بالا مي روند، نشان مي دهد. اين كار علاوه بر اين كه تماشاگر را براي ادامه ي كار مشتاق نگاه مي دارد، او را به فكر وا مي دارد كه اين بار چه كساني نظر خود را تغيير داده اند.
كار كردن در فضاي بسته بسيار مشكل است. در چنين شرايطي هر كدام از اجزاء صحنه كاركرد خاص خودشان را دارند. يكي از نمونه اي ترين آن ها در اين فيلم، پنكه ي ديواري است كه در ابتداي فيلم خراب است و در ميانه هاي فيلم به كار مي افتد. اين پنكه علاوه بر اين كه در فضاسازي تأثير به سزايي دارد، مي تواند التهاب و هيجان دروني كاراكترها را هم نشان دهد. توجه كنيد دقيقاً آن جا كه آراء هيئت منصفه 6 به 6 مي شود، پنكه به كار مي افتد و در همين حين باران هم شروع به باريدن مي كند. گويي علاوه بر دماي هواي اتاق، حال و هواي دروني شخصيت ها هم متعادل مي شود. آن چه باعث ماندگاري دوازده مرد خشمگين شده، اين است كه مفاهيم اصلي آن از هر ظرف زمان و مكان فراتر مي روند. مسئله اي كه در ديگر شاهكارهاي لومت، سرپيكو، بعدازظهر سگي و شبكه هم به چشم مي خورد. هنر لومت اين است كه در فيلم هايش مسائلي را مطرح مي كند كه مسائلي پايه اي و اساسي هستند و دوازده مرد خشمگين هم از اين امتياز برخوردار است. رمز ماندگاري فيلم هم در همين مسئله نهفته است.
داستان فیلم درباره ی دوازده مرد در هیات منصفه یک دادگاه است که در زمان تنفس و قبل از اخذ رای نهایی دورهم جمع می شوند. همه اعضا معتقدند که مظنون گناهکار است. او یک پسر هجده ساله است که گمان می رود پدر خود را به قتل رسانده . یکی از اعضای هیات منصفه به نام «دیوید» با رای گناهکار بودن موافق نیست و شک هایی دارد باتوجه به این که تمام حقایق اثبات می کند که فرد مظنون گناهکار است، اعضا کنجکاو می شوند که چگونه دیوید دراین مورد مشکوک است و او دلایل خود را توضیح می دهد…