به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
شوخی بی مزه ای است که فیلمساز پیش از رونمایی از فیلم خود در جشنواره فجر 2 سال پیش، اثر خود را نشات گرفته از نگاهی به فیلم های فاخری چون «مادر» مرحوم علی حاتمی و «میم مثل مادر»مرحوم ملاقلی پور دانسته است، چرا که برخلاف 2 اثر دیگر، فیلم روح الله حجازی فاقد هویت در نگاه و بیان سینمایی است و تنها از ایده اولیه جاذبه برانگیز و ستارگان پُر شمار بازیگرش می خواهد کاسبی به روش مشتری مداری سینما کند، اما سوژه ای چون وصیت مادر مبنی بر 3 روز خاک نکردن جسم مرده اش تنها در حد همان یک خط ابتدایی باقی مانده و نگاه فیلمساز مبنی بر جریان انداختن مناظری گوناگون از جهان ذهنی فرزندان پس از مرگ مادر هیچ کارایی ندارد و تنها شاهد چند دعوای تصنعی میان فرزندان بابت خالی نبودن عریضه بوده ایم و سکانس ها، استخوان بندی لازم برای رسیدن به مرزی از پیکره بندی اثر را ندارند. از این رو با موجود نحیفی مواجه ایم که انگار در همان جنین مادر دچار مرگ زودرس شده و هرگز نتوانسته از پیله ایده به پیاله نگاه مخاطب درآید.
فیلم «مرگ ماهی» از مرگ مادر آغاز می شود و در همان ایده باقی می ماند اما نویسنده و فیلمساز به جای بهره گیری از عناصر سینمای معرفت شناسی در میان قاب های رنگ و وارنگ فیلمبردارش که از جسد مادر، قدیسی والا ساخته است، گم می شود! اگر در فیلم نوستالژیک «مادر»، سفر مادر از دیار فانی به سرای مانی بهانه ای بوده است برای کشف آدمی از خود، در این جا با موجوداتی بیگانه و بی هویت مواجه ایم که به دلیل نبود بن مایه های پردازش در قالبی سینما نمی توانند شخصیتی حساس برانگیز برای بیننده باشند و در حد همان دعواهای کودکانه و عقب مانده راکد می مانند تا تنها در ژست، لباس صوری هویت به خود بپوشند، از این رو تصنع موجود در قالب میزانسن ها، دیالوگ ها و نماها باعث دورماندن از اصل داستان شده است.
تمرکز فیلم «مرگ ماهی» به موقعیت درونی کاراکترها در وضعیتی متزلزل به لحاظ روحی است و برای رسیدن به چنین جایگاهی نیاز بوده است تا اطلاعات به شکلی تدریجی و در قالب خرده اتفاقات منعکس در دل ماجراهایی اثربخش باشد اما به دلیل تهی بودن تفکر در ذات فیلم و عدم انسجام فکری در روایتی هدفمند شاهد سرهمبندی شدن یک سری اتفاقات پیش پا افتاده و پیش بینی پذیر برای بیننده باشیم که راهی به سر منزل مقصود ندارد. از این رو تازه ترین ساخته روح الله حجازی که تکمیل کننده سه گانه ای با موضوعیت خانواده و پیوند آن با جهان بیرونی است، رنگی درونی تر از 2 اثر پیشین دارد و فیلمساز در این جا هم به مانند «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با استفاده از نمادها به دنبال پُر کردن حفره های موجود در فیلم است. اما چنان نشانه ها غریب و محتوای نمایان شده در اثر پیچشی اشتباه دارند که نمی توان براساس نگاهی ساختاری به اثر نگریست. از سویی جهان بینی فیلم برخلاف 2 اثر پیشین فیلمساز که مبتنی بر تداخل سنت و مدرنیته و وارونگی معنا به دلیل عدم فهم زندگی بود، در این جا به شکل گمگشته ای درمی آید و از این رو با جهانی مشخص از دعوت کارگردان برای تماشای بیننده مواجه نمی شویم؛ جهانی تیره از دورماندگی ها یا حفره های رخ داده در مرگ باورها؟! این ها هیچ کدام معنای بیرونی در قالب سینمایی نمی یابند چرا که نه سنتی پابرجا مانده و نه شکافی به شکل روایت درآمده است و تنها سکانس هایی بیهوده در «مرگ ماهی» است که نه مرگ و نه ماهی در آن ملموس ناست!