یادداشتی بر فیلم "بیگانه ها" ی جیمز کامرون: افق رویا
: کامرون در سال 1986 سومین اثر خود را با عنوان "بیگانه ها" با بازی "سیگورنی ویور"،"کاری هن"و "مایکل بین" ساخت. بیگانه ها دنباله اثریست که قسمت اول آنرا "ریدلی اسکات"...
15 آذر 1395
کامرون در سال 1986 سومین اثر خود را با عنوان "بیگانه ها" با بازی "سیگورنی ویور"،"کاری هن"و "مایکل بین" ساخت. بیگانه ها دنباله اثریست که قسمت اول آنرا "ریدلی اسکات" ساخته بود و داستانش درباره نبرد زمینیها با موجودات دهشتناک فضائیست و کاملا دارای فضاهایست که کامرون آنها را دوست دارد. او در فیلم بیگانهها، ریپلی (سیگورنی ویور) را در موقعیتی وحشتناكتر از بیگانه (ریدلی اسکات) قرار داد و تعداد انبوهی از بیگانگان فضایی را در طول داستان در جبهه مقابلش گذاشت.
بیگانهها بیش از آنکه دنبالهای بر فیلم بیگانه (ریدلی اسکات، 1979) باشد یا اثری صرفاً محدود در قالب ژانر به شمار آید، بازتاب مضامین مورد علاقه و سبک خاص کار خود کامرون است. در اینجا مثل رمبو: اولین خون قسمت 2 (جرج پان کاسماتوس، 1985) یا نابودگرها، شاهد شور و شوقی آئینی نسبت به سلاح هستیم. این ستایش تعمیم پیدا میکند و استفاده کنندگان از سلاح را نیز دربرمیگیرد. در حالی که در بیگانه شخصیتها مأیوسانه و بدون مقاومت یکی پس از دیگری از پا در میآیند، در بیگانهها تفنگداران پیش از آنکه هلاک شوند، قهرمانانه مبارزه میکنند. کامرون که به هنگام کارگردانی این فیلم، تازه از نگارش فیلمنامه رمبو... فارغ شده بود، با ارجاعهای متعدد به شکست آمریکا در ویتنام در گفتوگوی شخصیتهای فیلم، به «بیگانهها» بهعنوان شمار بیپایانی از عناصر شیطانی همان نقشی را میدهد که ویتنامیها در رمبو داشتند. بیگانهها در قیاس با بیگانه از دیدگاه سیاسی متفاوتی نیز بهرهمند است. برخلاف آن فیلم که تباهی در وجود «شرکت» تجلی مییافت، در اینجا فساد در وجود «برک»، مدیر فاسدی مجسم میشود که قوانین را به نفع خود زیرپا میگذارد. او درست همتای مقام شریر آمریکائی فیلم رمبو است: فرد فاسدی که جایگزین سیستم فاسد میشود. همچنین با قیاس نحوه پرداخت شخصیت روباتها، «اش و بیشاپ» در دو فیلم، میبینیم که دیدگاه بدبینانه فیلم نخست در مورد تکنولوژی تا حد زیادی تلطیف و بیشتر معطوف به نحوه استفاده از آن شده است. با بیگانه 3 (دیوید فینچر، 1992) و رستاخیز بیگانه (ژان پییر ژونه، 1997) دنبال شد.
بیگانه یکی از ترسناکترین فیلمهای ژانر علمی تخیلی تاریخ سینما است که برخلاف فیلمهای این ژانر که معمولا سرگرمکننده صرف هستند، تفکر برانگیز و جدی و فلسفی است. یکی از امتیازهای بارز فیلمهای «بیگانه» طراحی صحنههای بینظیر آن است. متخصصان طراحی صحنه دنیایی سراسر ترس و وحشت را خلق کردهاند. تصویرسازی محلهایی ناشناخته و بیگانه در آن سوی کهکشانها. تصاویر آن قدر زنده هستند که بیننده بدون نیاز به سیستمهای جدید و پیشرفته نمایش سهبعدی و...، خود را در آن فضا میبیند، گویی خود جزیی از آن مکان بیانتها است.
«بیگانه» هشداری برای آینده انسانها است. حمله موجودات بیگانه شاید بتواند حمله و گسترش ناگهانی ایدز باشد. بیماری لاعلاجی که به تازگی در آن سالها کشف شده بود. بیماری که حاصل از بیبند و باری اخلاقی انسانها است. اما از نگاهی دیگر شاید ترس از غلبه نیرویی برتر نیز باشد. دومین بیگانه در سال 1986 اکران شد. استفاده از تکنیک غافلگیری شاخصه مهم سری فیلمهای «بیگانه» است. فرمولی که در بسیاری از فیلمهای علمی و تخیلی هالیوودی اجرا میشود. به گونهای که احتمال هرگونه اتفاق و حادثه غیرمنتظرهای وجود دارد. در فیلم اول بیگانه، نخستین قربانی کین (جان هارت) است که به طرز فجیعی کشته میشود. سپس مرگها یکییکی از راه میرسند و در پایان الن ریپلی (سیگورنی ویور) به سلامت از آن همه بیگانه به همراه گربهاش نجات پیدا میکند. در پایان فیلم ریپلی با گربهاش به خواب فرو میروند کاری که در اول فیلم هم شاهد هستیم. خواب اول فیلم در آرامش و راحتی بود، اما خواب پایانی با هراس و نگرانی از آینده اتفاق میافتد. دلیل جذابیت و ماندگاری فیلمهای بیگانه به دلیل همین نگاه متفکرانه و عمیقی است که در روح آن جاری است.
یک گروه اکتشاف فضایی، «ریپلی» (ویور) را که مدتی در حالت بی هوشی در سفینه ای سرگردان در اعمال فضا گذارنده، نجات می دهند و به یک ایستگاه فضایی می برند. در آنجا «برک» (رایزر)، نماینده ی «شرکت» به او می گوید که بی هوشی اش پنجاه و هفت سال طول کشیده...