جیمز براردینلی : «نيازی به يادآوری زمان [اتفاقات] نيست، چون همه چيز دوباره تکرار خواهد شد.»- پيتر آلن و کارول باير سيگر
ما در عصر بازسازیها، راه اندازیهای مجدد و دنباله ها زندگی میکنيم....
15 آذر 1395
«نيازی به يادآوری زمان [اتفاقات] نيست، چون همه چيز دوباره تکرار خواهد شد.»- پيتر آلن و کارول باير سيگر
ما در عصر بازسازیها، راه اندازیهای مجدد و دنباله ها زندگی میکنيم. ظاهراً هاليوود، که از ايده های جديد خالی شده است (يا به بيان صحيحتر از نمايش هر چيز ناآشنایی روی پرده سينما میترسد)، به نقطهای رسيده است که در آن مسير حرکت به جلو ناگزير از نگاه به پشت سر است. تابستان امسال، پرديسهای سينمایی روی به نمايش انتقامجوها، دايناسورهای پارک ژوراسيک، تام کروز و رفقايش در ماموريتهای غيرممکن، ترميناتور آرنولد شوارتزنيگر و حالا هم کلارک گريسولد آوردهاند.
وقتی که چِوی چيس و بورلی دی انجلو «تعطيلات»(Vacation) (نام کامل: تعطيلات ملی لامپون/ National Lampoon’s Vacation) را بيش از سی سال قبل ساختند، این فیلم با استقبال بی نظيری مواجه شد. «تعطيلات» به کارگردانی مرحوم هارولد راميس و فيلمنامه ای از مرحوم جان هيوز (بله همون جان هيوز) جايگاهی بين شوخی آشوبگرانه و نوستالژی پيدا کرد و حسی توام با خنده ناشی از يادآوری خاطرات را برای هر بينندهای زنده میکرد. اما در کمال تعجب، اين نسخه جديد، که میتوانست يک «بازسازی نرم» (شروع مجدد اين فيلم بدون دور انداختن گذشته باشد-چيزی شبيه به پارک ژوراسيک منتها بدون دايناسورها) باشد، هدف مشابهی را دنبال میکند. کمدی فيلم به روز رسانی شده است تا بتواند از پس استانداردهای مدرن بددهانی و بی مبالاتی بربيايد. و مولفه نوستالژی نيز حول تعطيلات خانوادگی دور نمی چرخد بلکه حول يادآوریهای ما از داشتن اوقات خوش هنگام تماشای گريسولدها در زمان رفتن به تعطيلات خودشان در دهه ۱۹۸۰ می چرخند. با اضافه کردن تک صحنههایی از چيس (او که اکنون شبيه داک براون در «بازگشت به آينده»( Back to the Future) شده است) و دی انجلو، «تعطيلات» ۲۰۱۵ توانسته فيلم جديد را به نسخه های قبلی اين فيلم وصل کند.
اد هِلمز، يکی از بازيگران قديمی «خماری»(Hangover)، گزينه فوق العادهای برای جانشينی چيس است. او در نقش راستی گريسولد، پسر کلارک، بازی میکند. او درست مانند پدرش رشد کرده است. بنابراين میخواهد تا همسر و پسرانش را در سفری خاطره انگيز به «ولی ورلد» لس آنجلس، پارک بازی الهام گرفته از ديزنی لند در «تعطيلات» سال ۱۹۸۳ ببرد. و مانند کلارک (ظاهراً او چيزی از اتفاقات دوران بچگی اش ياد نگرفته است) فکر میکند که سفر جادهای از شيکاگو به کاليفرنيا بهترين روش برای تقويت روابط خانوادگی است. همسرش دبی (کريستينا اپلگيت) زن شکاکی است. پسرانش جيمز (اسکايلر گيسوندو) و کوين (استيل استبينز) دشمنان قسم خورده اش هستند.
«تعطيلات» در مهمترين امتحان هر فيلم کمدی قبول میشود: اين يک فيلم خنده دار است. بخش زيادی از شوخیها بی مزه اند و رنگ و بوی جنسی دارند، اما اين جزء لاينفکی از ژانر درجه R است. «تعطيلات» (۱۹۸۳) در آن دوران ريسک محسوب میشد. اما بر اساس استانداردهای امروزی، فيلم نرمالی است، اما آن حساسيت هنوز باقی مانده است. فيلم جديد از الگوی سلف خود تبعيت میکند. کمدی «آزاردهنده» زيادی در فيلم وجود دارد که در آن خنديدن به بهای احمق جلوه دادن شخصيت اصلی فيلم تمام میشود.
هلمز بدون تقليد از چيس، ذات شخصيت اصلی «تعطيلات» را در خود دارد. او از آن دسته پدرهای همه چيز دان است که از پس هيچ کاری به خوبی بر نمیآيند. حضور کوتاه چيس در نقش کلارک نشان میدهد که چقدر خوب هلمز نقشش را بازی میکند. کريستينا اپلگيت در نقش دبی از بورلی دی انجلو در نقش الن وحشيتر است (البته به جز صحنه عريان شدن). بچه ها، جيمز و کوين، از همان ديناميک بين راستی و اودری برخوردار هستند.
«تعطيلات» با يادآوری خاطرات فيلم اصلی شوخی میکند. در صحنه ای در ابتدای فيلم، راستی و دبی درباره مزايای اين «تعطيلات جديد» نسبت به «تعطيلات اول» بحث میکنند. سفر جادهای بعدی از مسير مشابهی عبور میکند و در استراحتگاهی موسوم به «چشمه های داغ» که روی نقشه وجود ندارد، در خانه مشترک اودری (لزلی من) و شوهر درشت اندامش (کريس همسورث)، مسافرخانه ای که فقط نورمن بيتس میتواند دوستش داشته باشد و البته در گراند کانيون توقف میکند. در فيلم دختر جذابی در يک فراری قرمز، تصادف يک کاميون بزرگ، ظهور دوباره بدنام ترين خودرو از فيلم سال ۱۹۸۳ به بعد وجود دارند. به اضافه، «تعطيلات» با فيلم «جاده تعطيلات» ليندسی باکينگهام شروع میشود.
«تعطيلات» را نمیتوان دقيقاً همسطح فيلم اول دانست (اگرچه انصافاً، فيلم سال ۱۹۸۳ نيز فيلم خوبی نبود)، اما بهتر از تمام دنباله های بعدی اش از جمله «تعطيلات کريسمس» دوست داشتنی بود. فيلم سعی نمیکند کار زيادی انجام دهد. مانند تمام کمدی های اپيزوديک، اين نيز ضعفها و قوتهایی دارد، اما قوتهايش به اندازه کافی براي سرگرم کردن بينندهها زياد هستند. اين را چه يک بازسازی بدانيم و چه يک دنباله، بايد اذعان کرد که هنوز مقداری بنزين در باک برای ساخت فيلمهای بعدی باقی مانده است.
"راستی گریسولد" که مدتی است رابطه اش با همسر و خانواده اش رنگ باخته، تصمیم می گیرد در سفری جاده ای با آنان به منطقه ولی ورلد برود تا در حین سفر بتواند رابطه اش با آنان را بازیابی نماید، اما...