حلیل و بررسی فیلم بعد از ظهر سگی شاهکار سیدنی لومت
پوریا صادقی : بعد از ظهر سگی ، فیلمی آشنا برای سینما دوستان ، فیلمی که باید دیده شود و حکمی شرعی برای علاقه مندان به سینما است . اثری بزرگ از سیدنی...
29 آذر 1395
بعد از ظهر سگی ، فیلمی آشنا برای سینما دوستان ، فیلمی که باید دیده شود و حکمی شرعی برای علاقه مندان به سینما است . اثری بزرگ از سیدنی لومت.
شاید برایمان سوال باشد چرا دوران فیلم هایی مثل پدرخوانده ، بعد از ظهر سگی ، راننده تاکسی ، دوستان خوب و خیلی آثار دیگر دوران اوج سینما جهان بود ، من جوابی برای این مسئله دارم ، صداقت فیلم ها در این زمانه به اوج خود می رسد ، فیلم ها هیچ هراسی از بنی بشری ندارن ، همه چیز را به روشنی تمام به نمایش می گذارند و این مسئله است که باعث می شود دیدن چندباره این فیلم ها خسته کننده نباشد .
این متن یک تحلیل است ، نقدی در کار نیست چون این آثار به آن اندازه با اهمیت هستند که نقد کردن آنها ، خود را دیوانه نشان دادن است .
من بسیاری از فیلم های این دوران سینما را دیده ام ، فیلم هایی که جامعه را بدون هیچ خجالتی به نمایش می گذارند ، ما انسان ها را بدون هیچ ترسی نمایان می کنند ولی بعد از ظهر سگی تفاوت بزرگی با بقیه داشت . راننده تاکسی را خیلی ها دیده ایم و از نگاه او به جامعه نگاه کردیم ، همینطور خیلی فیلم های دیگر ولی قدرتی که بعد از ظهر سگی در نمایش جامعه داشت بنظر من فیلم های دیگر این زمان نداشتند ، نه اینکه در کل فاقد اینچنین قدرتی بودند ، نه ، منظور این بود که به اندازه بعد از ظهر سگی تاثیر گذار و قوی نبودند ، بهتر است در ادامه به تحلیل این فیلم فوق العاده بنشینیم تا به اصل متن پی ببریم .
فیلم های این دوره آمریکا ، سعی در نمایش جامعه فوق العاده کثیف خود داشتند ، همه و همه ، شاهکارهای این دوره با همین موضوع به نمایش درآمدند که ای مردم ببینید که جامعه ما به کجا کشیده شده ، نگرشی که نگران جامعه بود و بنظرم فقط به حکم فیلم به آنها پرداخته شد و نتوانستند آنچنان که می خواستند به هدفشان برسند و جامعه هرروز از قبل کثیف تر و کثیف تر شد ، نه فقط آمریکا بلکه جامعه امروزی دنبا ، چرای آن بخاطر مسائل مشترک جوامع است ، نوع دیدگاه مردم ، نوع دیدگاه دولت ها که همه تقریبا یکسان شده اند ، شاید فرق هایی جزئی داشته باشند ولی در کل یکی هستند . جامعه ای که برای دزد بانک سوت می زنند ، آنرا تشویق می کنند ، و هنگامی که پلیسی بخاطر شنیدن صدای تیر و ترس از اینکه تیر به یکی از گروگان ها نخورده باشد سانی را صدا می زند و مردم هم بلند و با مسخره بازی سانی را صدا می زنند ، وقتی که جامعه همه چیز را به سخره گرفته و حتی جان انسانی هم برای او مهم نیست ، همین مسئله تباهی جامعه است . کارکنان بانک را به یاد آورید هنگامی که با هم در اوج خطر مست کرده و می رقصند انگار اصلا گروگان نیستند ، خوشی در بدترین مواقع ، به همه چیز خندیدن و جدی نگرفتن همه چیز تا وقتی که مرگ را ببینند مشکل جامعه ماست . نکته ای که در فیلم بازی فینچر به آن اشاره زیبایی شد ، نقش اول فیلم بازی که فردی از همین دوران کثیف بود وقتی انسان شد که در نهایت با مرگ رو به رو شد . جامعه امروزی مرگ را نمی شناسد ، دنیا را نمی شناسد و فقط میخواهد خوش بگذراند ، از هر راهی ، جامعه آزادی می خواهد ، جامعه برای خیلی چیزها به بیرون آمده و اعتراض می کنند ولی برای چه ؟ ، برای خوشی ، مثال زیبا صحنه ای که همجنس بازها برای همایت از سانی می آیند . نگاه کردن به آنها هم خجالت دارد ولی این خجالت در چهره سانی موج می زند . جامعه پول هم می خواهد و راه بدست آوردن آن برایش مهم نیست ، سانی بانک می زند ، مسئولین بانک در بانک می مانند ، مردم از سانی پول می گیرند و ..... ، هیچ چیز برای هیچ کس در این جامعه مهم نیست جز پول ، خوشی .
مسئله بعد جامعه قدیم و جامعه جدید است ، وقتی کارمندان جوان به حرف های رکیک می خندند ولی مسئول پیر عصبانی می شود ، وقتی همه به همجنسگرایی سانی می خندند و آن را ( یکی از بدترین مشکلات جامعه ) را به سخره می گیرند ، مدیر بانک به سانی فحش می دهد ، فرق بین جامعه قدیم و جدید آشکار می شود ولی این مسئله وقتی پول باشد از بین می رود ، در اول فیلم بخاطر اینکه به مسئولین بانک که گروگان گرفته شوند پول بیشتری داده می شود چه جامعه قدیم و چه جامعه جدید ناراحت نمی شوند و راحت راحت در بانک می مانند ، و دلیل مشکلات پایه هم همین است ، جامعه قدیم بسیار مشکل دارد ، خیلی چیزها را درست تعریف نکرده و خب سر تا پا عیب است ولی جامعه پایین را می کوبد ، مدیر بانک بدون فکری به سانی توهین می کند چون کار اشتباهی کرده ، برای جامعه قدیم دلیل رسیدن به چاه مهم نیست ، افتادن در چاه مهم است و بعد هم گفتن اینکه : ای احمق ، چرا حواست نبود در چاه افتادی . پیش خود نمی گوید شاید سنگی جلوی پایش افتاده بود . جامعه قدیم اعتقاداتی تر از جامعه جدید است ولی اعتقادی خشک که از بی اعتقادی مردم این زمانه هم بدتر است نمونه اش همکار سانی که بدن را نعمت خدا می داند و اعتقاد دارد باید آن را نگه داشت ( اعتقاد راسخ ) و اینطور خود را نشان می دهد که همه چیز را خدا می داند ، ولی وقتی در تلویزیون بحث همجنس گرایی می آید به جای کمک به دوستش ، سعی دارد خود را پاک کند آن هم در این دنیا ( اعتقاد ظاهری ) و همینطور اسرار دارد در تلویزیون اعلام شود او در بحث همجنس گرایی دخالتی نداشته ، جامعه قدیم فقط از بدنامی می ترسد و برای همین بر سر جامعه جدید می کوبد و جامعه جدید هم با عقده هایی بسیار به راه هایی پا میگذارد که فکر کردن به آنها هم سخت است.( مانند همنجس گرایی ) همین مسائل باعث دوگانگی در جامعه می شود ، دو گانگی باعث عدم اتحاد مردم می شود ، عدم اتحاد باعث خستگی مردم می شود ، خستگی مردم باعث بروز عقده روانی می شود و ..... . وقتی در راه فرودگاه مردم یک طرف ماشین به ماشین می کوبند و فحش می دهند و از طرفی دیگر تشویق می کنند می توان با تمام وجود این دوگانگی جامعه را حس کرد ، عدم تطبیق اعتقادات ، گروهی که اعتقاداتی خشک دارند و بدون هیچ دلیل آن را پذیرفته و هرکس جلوی اعتقادشان بایستد خرد می کنند ( جامعه پیر ) و گروهی که نمی دانند برای چه این اعتقادات را باید بپذیرند و چون این اعتقادات با زور به آنها گفته می شود جلوی آن بی دلیل می ایستند . البته این بحث را تا اینجا کردم ولی مسئله اینجاست ، جامعه گروهی دیگر هم دارد که به آنها کم نگاه می کنند . سه گروه جامعه در اول فیلم نمایش داده می شود ، سانی ، دوست مو بلندش و دوست جوانش ، دوست مو بلند جامعه پیر و قدیمی که بسیار آرام است ، دوست جوان جامعه جدید که از همه چیز می ترسد و در مورد همه چیز نا مطمئن است و گروه سوم نیز گروهی که در بین دو گروه بالا قرار دارد و نمی داند که چکار می خواهد بکند و معمولا گیج است ، که گیجی در چهره سانی در کل فیلم موج می زند . جامعه ای که وحدت خود را از دست داده ، این جامعه ایست که فیلم تلاش در معرفی آن دارد .
مورد دیگر که در آخر فیلم بیشتر نمایان می شود دولت است ، برای یک دولت آبرو مهم تر از هر چیزی است ، حتی جان افراد جامعه . پلیس اهمیتی نمی دهد در بانک برای گروگان ها مشکلی پیش بیاید ، تا وقتی خود سانی چیزی نخواهد پلیس کاری نمی کند ، پلیس نمی پرسد کسی مریض است یانه ، فقط می پرسد زنده هستند یا نه چون می داند با مردم یکی آبرویش می رود و کم کار جلوه داده میشود . پس جامعه پوچ می شود ، دولتی که در این زمان قدرت خود را از دست داده و بیهوده سعی در نگه داشتن آن دارد البته آن را هم از دست نمی دهد زیرا جامعه جوان حوصله این کارها را ندارد ، شاید تفریحاتشان را بهم بریزد . البته در کل با دولت مخالف هستند و همه جا بیان می کنند ، ترسی از آن ندارند موضوع حوصله است ، اگر برای تفریح نباشد حوصله شان سر می رود . چون با دولت مخالفن و دنبال تفریح هم هستن دولت را اذیت می کنند ، هیچ کار او را قبول ندارند و برای این هم که تفریحاتشان بهم نریزد معمولا جلو نمی روند و فقط می ایستند و فحش می دهند ، نه مشتی و نه چیزی ، می ایستند و همینطور بدون دلیل برای سانی که به پلیس دستور داده دست می زنند ، سوت می زنند چون سانی جلوی دولت ایستاده ، همین که ایستاده کافیست ، کسی جلوی نمی آید و عملی نمی کند ولی همه با صدا از او دفاع می کنند و این می شود جامعه ای خاموش که دولت سیاه و روشن هرکاری که دوست داشته باشد با آن می کند و صدای جامعه هم در نمی آید .
مسئله بعدی بنیان خانواده است ، با متن های بالا دلیل کافی برای از بین رفتن بنیان خانواده بوجود می آید ، جامعه پیر به فکر خودش است ، جامعه جوان به فکر تفریح خودش ، دولت به فکر آبرو خودش و گروه سوم جامعه در حال نابودی . همسر سانی حاضر نمی شود به دیدار سانی بیاید و بهانه می آورد ، چون جامعه قدیم است و به فکر خودش یا جامعه جدید و به فکر تفریح . دوست ندارد زندگیش کمی هم بهم بریزد حتی برای شوهرش ، مطمئنا شوهر جز گروه دوم جامعه قرار گرفته و واکنش هایی از خود نشان می دهد که همه آن را مریضی خواهند دانست و به جای اینک به ریشه فکر کنند سعی می کنند درخت را از نته ببرند . وقتی جامعه چند گانه شده و ارزش ها از بین می رود باید منتظر پیامدهای افتضاحی مانند همجنسگرایی بود و همینطور خیلی چیزهای دیگر که انسان را از زندگی سیر می کنند .
این کوچک ترین تحلیلی بود که در وصف فیلم بعد از ظهر سگی می توان نوشت . فیلم هایی که تحلیل آنها تا سال های آینده هم معنی دارد و جامعه را نشان می دهد . مسئله جدی ای که کمتر به آن پرداخته می شود ، دولت ما به مسئله آخر زمان در فیلم های هالیوودی توجه کرده و فیلم هایی مثل بعد از ظهر سگی که مسئله نابودی کم کم جامعه را به نمایش می گذارند رها کرده و فقط فکر خود است و مردم را نمی شناسد . امیدوارم زندگی هایمان مانند فیلم بعد از ظهر سگی ، شروعی در صبح روشن و پایانی در شب تاریک نباشد .
«سانی» (آل پاچینو) و «سل» (جان کازال) به بانکی دستبرد میزنند اما پای پلیس به ماجرا کشیده میشود و آنها کارمندان بانک را گروگان می گیرند. سانی که برای فراهم کردن خرج عمل معشوقش دست به این دزدی زده قصد دارد بدون کشتن گروگان ها این ماجرا به اتمام برسد. از طرفی گروهبان «مورتی» (چارلز دورنینگ) نیز سعی دارد او را متقاعد به تسلیم شدن کند. همزمان داستان عجیب زندگی سانی توسط رسانه ها پخش می شود و ...