جیمز براردینلی : وسوسه انگیز که بگوییم "روز استقلال: باز خیز"، تصویر اجداد خود را لکه دار کرد چراکه "روز استقلال" شروع چندان خوب نداشت. اون احتمالا در حافظه مان بهتر از سلولوید...
14 آذر 1395
وسوسه انگیز که بگوییم "روز استقلال: باز خیز"، تصویر اجداد خود را لکه دار کرد چراکه "روز استقلال" شروع چندان خوب نداشت. اون احتمالا در حافظه مان بهتر از سلولوید بود و در نتیجه، دنباله فیلم به طور قابل توجهی در مقایسه بدتر به نظر می رسد. در واقع، وقتی زمان به یاد آوردن خاطرات قدیمی دولین/ اِمریش می رسد، بازخیز هیچ چیزی را مانند در نرفتن های گودزیلای عظیم الجثه به یاد آدم نمی اندازد. دزدی شرم آورانه اش از فیلم های علمی تخیلی (کمی از جنگ ستارگان، و کمی از بیگانگان) سطح فیلم را از نظر ساختاری به هیچ وجه بالا نبرده است. این مثال بسیار واضحی از بوجود آمدن داستان با هدف خدمت برای جلوه های ویژه است و نه برعکس آن. و هر وقت شما بخواهید یک مخاطب غیر انگلیسی زبان را خوشنود کنید، در نهایت به چیزی مانند ترانسفورمر ها بر می خورید که پایان طیف و تنوع فیلم های علمی-تخیلی است.
20 سال صبر کردن برای یک دنباله تنها مانند ابدیت استو نه هیچ چیز دیگر و تاکنون، و می توان به جرأت گفت که بیشتر مردم دیگر به آن اهمیت نمی دهند، چراکه پسران 16 ساله به مردان 36 ساله ای تبدیل شده اند که اکنون دغدغه های فکری دیگری دارند. شاید "روز استقلال" توانسته باشد که توجه را به خود جلب کند ولی خیلی سخت است که باور کنیم دنباله فیلم هم به همان مقدار فیلم اولیه خوش شانس باشد. به احتمال زیاد ، استودیو از عملکرد ضعیف فیلمش شوکه خواهد شد. یک داستان بهتر شاید مقداری تفاوت ایجاد می کرد ولی احتمالا ضربه ی مهلک غیبت "ویل اسمیت" است. و سپس دوباره، با توجه به درخواست حقوق وی (قبول نشده) برای دوباره بازی کردن در نقش خود درفیلم، کمپانی قرن 20 فاکس شاید بهتر بود کمی تظاهر به داشتن عقلی سالم مالی در این باره از خود نشان می داد.
استخدام بازیگرانی از قبیل جف گلدبلوم در نقش دیوید لوینسون، یک دانشمندی که دقیقا مانند ایان مالکوم نقش بازی می کند، یار دیرینه اش "پارک ژوراسیک" است، بیل پالمن در نقش رییس جمهور سابق وایتمور، کسی که هنوز هم دوست دارد سخنرانی های مهیج داشته باشد. جود هیرش در نقش پدر بدخلق دیوید، که شخصیتش این بار حتی بیشتر روی اعصاب است؛ و یکسری دیگر از بازیگران پایین رتبه دیگر ( برنت اسپینر، زنده باد یک روباه). مایکا مونرو نقش پاتریکا وایتمور را بازی می کند، دختر بالغ رییس جمهور، و جسی تی.آشر در نقش دیلان هیلر، پسر شخصیت مرده ی ویل اسمیت. یحتمل "نقش اصلی" لیام هِمسورث در نقش جیک موریسون است، یک خلبان بلند پرواز که فیلم را در ماه آغاز می کند.
سِلا وارد رییس جمهور جدید است و ویلیام فیتشر در نقش جنرال آدامز جنگ طلب در این فیلم حضور دارند. (رابرت لاگجیا هم حضور دارد. غیر ممکن به نظر می رسد که بگوییم این صحنه ها آیا قبل از مرگ لاگجیا فیلم برداری شده است یا اینها تنها تصاویر کامپیوتری است. به هر حال با توجه به حضور کم وی در این فیلم شما اصلا متوجه حضور وی در این فیلم نخواهید شد. )
"روز استقلال: بازخیز" در بیستمین سالگرد "جنگ 1996" به نمایش در خواهد آمد. وایتمور، یک آدم ریشویِ فلج منزوی (سایه های دونالد پِلِزنس در "هالووین 6)، صدای هشدار آمدن فضایی ها را به صدا در می آورد- چیزی که خدمه ی ماه، از جمله جیک، اول از همه متوجه شده اند. دیوید، تنها سفینه جنگی فضایی ها که دست نخورده و سالم را بازرسی می کند، به محضی که متوجه این می شود چیزی جالب شلیک شده است. از اینجا به بعد، این یک فیلم هجوم تعداد زیادی از فضایی ها به روش اِمریش/ دولین/ براک هایمر/ بِی، با آتیش بازی، تخریب گسترده، خیلی از شخصیت های ثانویه بی هدف است.
انتظار می رود که "روز استقلال: بازخیز" یک سرگرمی خفیف تابستانی، و فرصتی برای لم دادن و مجبور به تفکر نبودن، باشد. در واقع، تفکر به هر شکلی تجربه ی لذت بردن از این فیلم را از شما می گیرد چرا که این فیلم به حدی احمقانه است که حتی ذره ای تفکر این فیلم را نابود خواهد کرد. از این فیلم نباید بیش تر از لحظات پراکنده ی لذت بخشی که خیلی کم هستند را انتظار داشت چرا که این فیلم سینمایی بسیار قابل پیش بینی و بی هدف است. به غیر از دیوید (همان طور بالا به آن اشاره کردم، به نظر بیشتر شباهت به شخصیت گلدبلوم "ژوراسیک پارک" دارد تا به شخصیت اصلی این فیلم)، همه افراد از فیلم نخست به طرز ناشایستی مانند بی بزاعت ها رفتار شده است. هدف از "روز استقلال: بازخیز" بردن نسل بعدی به آسمان است که درست هم پیش نمیره. در خلال یکی از نبردها و زد وخوردهای بی پایان، من شروع به طرفداری کردن از فضایی ها کردم، که این اصلا نشانه ی خوبی نیست.
از حمله به سفینه ی مادر این انتظار را می رود که با یورش ستاره مرگ در "جنگ ستارگان" متفاوت باشد. ولی، متاسفانه، حتی به گرد پای هورای حمله ی روبات آناکینز در فیلم " جنگ ستارگان: تهدید شبح" هم نمی رسد. و برسیم به ملکه ی فضایی ها، به نظر من مایملک اچ. ار گیگر باید شکایت کنند. ( من در تیتراژ پایانی به دنبال اسمش گشتم اما پیداش نکردم). گرچه یادآور نگاه فضایی از "روز استقلال" اصلی بود ( که، به خودی خود، از فیلم بیگانگان گرفته شده بود)، این یکی خیلی به ملکه ی مادر از فیلم "بیگانگان" شبیه است که من خیلی منتظر این فرصت بودم که داد بزنم به کسی بگم " ازش دور شو، عوضی" که متاسفانه فرصتی پیش نیومد. فکر کنم اِمریش متوجه این نمیشه که، با فیلم به این ضعیفی، با این چیزا تنها میشه یکمی حسن نیت خرید.
اِمریش بیانیه ی رسمی داده است قصد ساختن سومین فیلم "روز استقلال" را هم دارد. انتظار این را نداشته باشید که این سری به پایان برسد، مگر اینکه سازندگان فیلم متحمل ضرر مالی سنگینی شوند. به هر حال، در حالی که ما ممکن است از قسمت آخر سه گانه چشم پوشی کنیم، عدم تمایل فیلم سازان برای رها کردن هجوم فضایی هایشان برای خاک خوردن در دهه 90 به آنان این اجازه را داده است که بر موج فیلم های پر فروش امروزه سوار شوند – فیلمهای آمریکایی که برای مخاطبان غیر انگلیسی زبانی که زبان این مردم خشونت، انفجار، کشتار جهانی است، ساخته شده است.