میثم کریمی : اولین نکته ای که در مواجه با فیلم « رنج و گنج » توجه تماشاگر را معطوف به خود می کند، استفاده از واژه " این فیلم براساس اتفاقات واقعی...
24 آذر 1395
اولین نکته ای که در مواجه با فیلم « رنج و گنج » توجه تماشاگر را معطوف به خود می کند، استفاده از واژه " این فیلم براساس اتفاقات واقعی ساخته شده است » است. من قبلاً هم با استفاده این واژه درباره چند فیلم ترسناک ، به مشکل برخورد کرده بودم اما اینبار نه داستان ترسناک است و نه خبری از روح های سرگردان، اینبار با یک داستان اکشن – کمدی مواجه هستیم که تمام و کمال ، یک اثر هالیوودی به شمار می رود و ظاهراً آن بنده خدایی هم که داستانش را برای نویسندگان تعریف کرده ، خودش تحت تاثیر جریان سینمای اکشن هالیوود بوده چراکه روایت چنین داستانی در دنیای واقعی، کمی دور از ذهن به نظر می رسد. داستان فیلم بین سالهای 1994 تا 1995 در میامی رخ می دهد. دنیل لوگو ( مارک والبرگ ) یک بدنساز حرفه ای است که در یک کلوب ورزشی در میامی فعالیت می کند. دنیل عاشق بدنسازی است و از هر فرصتی برای ساختن بدن خود و خوش اندام کردن آن استفاده می کند اما مدتی است که به فکر بدست آوردن یک پول هنگفت افتاده تا بتواند زندگی آرام و بی دردسری را ادامه دهد و این فکر در هنگام آشنایی با یک فرد ثروتمند به نام ویکتور کرشاو ( تونی شالهوب ) وارد فاز جدیدی می شود.
دنیل پس از آشنایی با ویکتور، به این نتیجه می رسد که می تواند با دزدیدن او ، یک ثروت هنگفت به جیب زده و برای باقی عمرش زندگی راحتی داشته باشد. اما وی نیازمند افرادی هست تا او را در این راه همراهی کنند ، به همین جهت وی به سراغ دو تن از اعضای باشگاه بدنسازی به نامهای آدرین ( آنتونی مکی ) و پُل ( دواین جانسون ) می رود و از آنها می خواهد تا او را در راه همراهی کنند و برای باقی عمرشان راحت زندگی کنند. اما حقیقت اینجاست که این گروه فقط توان قوی کردن عضلات بدنشان را دارند و در برنامه ریزی سرقت و آدم دزدی، از جمله احمق ترین افراد شهر هستند.
« رنج و گنج » را مایکل بی کارگردانی کرده که علاقه بسیاری به دخیل کردن سلیقه شخصی اش در فیلم دارد و کمتر هم دیده شد که اعتقادات شخصی بی، در فیلمهایش مشاهده نشود. همانطور که احتمالاً انتظارش را خواهید داشت، « رنج و گنج » مملوء از صحنه های تعقیب و گریز و درگیری است که البته در این فرم، دوربین هم کمتر به حالت سکون در می آید. این شیوه از روایت، همواره مختص شخصِ مایکل بی بوده که مخالفان و طرفداران زیادی هم دارد که من در میانه این شرایط قرار دارم.
به نظرم، « درد و رنج » یک اثر شکست خورده محسوب نمی شود چراکه خوشبختانه خودش را هرگز جدی نمی گیرد. احتمالاً مایکل بی بیشتر از نویسندگان در جریان بوده که این داستان کلیشه ای آنقدرها ارزش ندارد که بتوان روی واقعی بودن آن مانور داد و بر پیچ و تاب دادن به آن تاکید کرد. از این جهت « درد و رنج » یک داستان ساده با کرکترهای کاملاً ساده و بی عقل را روایت میکند که ارتباط برقرار کردن با آنها اصلاً کار سختی نیست. در واقع بطور خلاصه می توان گفت که در این فیلم 3 بدنساز قدرتمند را داریم که از نظر عقلی در زوال به سر می برند اما تا دلتان بخواهد، ماهیچه های قوی و قدرتمند دارند که قرار هست به واسطه آن، اکشن فیلم را به جلو هدایت کنند و این روند تا آخر فیلم ادامه پید می کند و هرگز جای عقل و ماهیچه ، تعویض نمی شود! متاسفانه کرکترهای منفی فیلم هم با اینکه عضلات قدرتمندی ندارند، اما در کودن بودن ، دست کمی از این سه نفر ندارند و اگر بخواهم این وضعیت عجیب و غریب را در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که در « رنج و گنج » تماشاگر با مجم3وعه ای از شخصیت های کودن مواجه هست که قرار است در مدت زمان نزدیک به 2 ساعت ، یک داستان به شدت تکراری و کلیشه ای را روایت کنند.
البته این داستان کلیشه ای و تکراری ، حداقل در بخش اکشن می تواند برای عده ای از مخاطبین جذاب باشد. در بخش اکشن ، می توان به خوبی جای پای مایکل بی را مشاهده کرد. بی، علاقه خاصی به ساکن نبودن دوربین دارد و بدش هم نمی آید که در موقعیت های خاص، نماهای منحصر به فرد بگیرد که در « رنج و گنج » نیز این موارد مشهود است. البته خوشبختانه بودجه فیلم « رنج و گنج » بسیار محدودتر از آثار بلاک باستری هالیوود نظیر « ترانسفورمز » بوده وگرنه مایکل بی همانند سری « ترانسفورمز » ، یک اکشن بی وقفه را به نمایش می گذاشت که حتی می توانست داستان واقعی فیلم را به سمت یک اثر کاملاً تخیلی سوق بدهد! کاملاً خوشحالم که مایکل بی با بودجه ای محدودتر اقدام به ساخت « رنج و گنج » کرده چراکه در اینجا خبری از نقض جاذبه زمین نیست، اما کماکان انفجار و اکشن سریع به سبک مایکل بی ، مشاهده می شود که بهرحال می تواند هیجان لازمه را به تماشاگر منتقل کند.
استفاده از شوخی های پی در پی در کلامی و تصویری ، یکی دیگر از مشخصه های آثار بی به شمار می رود که در این فیلم هم به خوبی آنها را بکار گرفته است. مارک والبرگ در نقش اصلی فیلم ، خوشبختانه به اندازه کافی در نقش یک بدنساز خِنگ ، باور پذیر از آب درآمده که تماشاگر بتواند او را باور کند. البته باید یک خسته نباشید گرم هم به والبرگ بابت زیبایی سازی اندامش بگویم که اراده و تمرین4 زیادی می طلبد تا به چنین مرحله ای دست پیدا کند. دواین جانسون پرکار هم بازی خوبی از خود به نمایش گذاشته اما نقش پُل ، نمی تواند برای جانسون توفیقی به همراه داشته باشد. قبلاً هم بارها جانسون را در نقش های کمدی و " عضلات محور " مشاهده کرده ایم و اگر بنا به مقایسه باشد باید بگویم که ترجیح می دهم وی را با فیلم کمدی « خونسرد باش » به خاطر بیاورم تا « رنج و گنج » . آنتونی مکی سومین ضلع این مثل بدنساز به شمار می رود که البته زیر سایه این دو قرار گرفته است. مکی یکی از بازیگران کمتر شناخته شده هالیوود است که اتفاقاً بازی های بسیار خوبی هم از خودش به نمایش می گذارد اما در این فیلم در سایه حضور والبرگ و جانسون قرار گرفته و مایکل بی هم فرصت به دست گرفتن صحنه را به او نداده است. با اینحال به نظرم مکی ، کار خودش را به خوبی انجام داده.
در نهایت می توانم بگویم که ارتباط برقرار کردن با « رنج و گنج » کار چندان سختی نیست. فقط کافی هست که سطح انتظارتان را کاملاً کاهش دهید و به تماشای فیلم بنشینید. پیشنهاد شخصی من هم این هست که آن عبارت احمقانه " این داستان براساس اتفاقات واقعی ساخته شده " را بطور کل فراموش کنید چراکه شاید تنها بدنساز بودن افراد، واقعی ترین بخش داستان را تشکیل دهد! بهتر هست این را هم بدانید که بهرحال این فیلمِ مایکل بی است، کسی که شلوغی فیلمهایش باعث شهرت فراوانش شده و اگر حوصله یک اثر کمدی – اکشن شلوغ را ندارید، « رنج و گنج » می تواند حتی برای شما ایجاد میگرن هم کند!