به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
هاتف علیمردانی را میتوان یکی از ملودرام سازهای اصلی سالهای اخیر دانست. فیلمساز پرکاری که با ساخت یک ملودرام در سال، میتواند از فعالترین کارگردانان حال حاضر سینمای ایرآنهم نام بگیرد؛ اما برخلاف همتی که کارگردان برای ساخت یک فیلم در سال میگذارد، فیلمهای او زیاد فکر شده و ویژه نیستند و در نهایت میتوان لقب «ملودرامی آبکی» را به آنها داد.
شبنم مقدمی و حمیدرضا آذرنگ در فیلم آباجان
«آباجان»، فیلم آخر علیمردانی نیز همانند فیلمهای دیگرش در همین دستهبندی قرار میگیرد، تنها با این فرق که این بار فیلمساز داستانش را به سالهای شصت برده و در پسزمینه جنگ تحمیلی تعریفش می کند یا به تعبیری بهتر از جنگ برای تعریف داستان بیمایه خود سوءاستفاده می کند. «آبا جان» روایت خانوادهای ست که در دوران جنگ در شهرستانی کوچک زندگی میکنند و فاطمه معتمد آریا یعنی مادر و بزرگ خانواده، پسرش را در جبههها گمکرده است. آنهم درحالیکه داماد او اصرار دارد که لحظه شهید شدن پسر را به چشم خود دیده است تا از برکات خانواده شهید بودن سود ببرد؛ اما مادر، شبیه به هر مادر دیگری تا جنازه پسر را به چشم نبیند باور نخواهد کرد که او را برای همیشه ازدستداده است و چشم انتظار پسر نشسته. همانطور که از این داستان یکخطی برمیآید، «آباجان» حرف تازهای برای گفتن ندارد و داستانی ضعیف و معمولی را که با آثار قبلی فیلمساز خصوصاً«کوچه بینام» ارتباط پیدا می کند، به خورد تماشاگر میدهد، آنهم به شکل ریاکارانه و گول زنندهای که احساساتش را برانگیزد. میتوان گفت که «آباجان»، از نظر تکنیکی و فنی کاملترین فیلم علیمردانی است. کارگردانی خامدستانه او، که نمونهاش را پیشتر در فیلمهایی چون «هفتماهگی» و «به خاطر پونه» دیده بودیم، در سکانسهای شلوغ «آباجان» و میزانسنهای پر تعداد و پر جنبوجوش فیلم به بهترین حالت خود رسیده است، هرچند که هنوز هم با نمونههای اعلایش فاصله زیادی دارد اما در مقایسه با آثار دیگر کارگردان نمایانگر پیشرفت قابلملاحظه ایست که باعث شده «آباجان» انبوهی سکانس پر جمعیت و شلوغ داشته باشد که در سطح قابل قبولی اجرا شدهاند؛ اما اگر تکنیک، نور، حرکت دوربین و فلان میزانسن زیبای فیلم را کنار بگذاریم، دیگر از آن چیزی باقی نمیماند! «آباجان» با وجود پیشرویهایی که در تکنیک و فرم می کند اما بهمراتب فیلم بدتری از «کوچه بینام» به عنوان موفقترین و بهترین فیلم علیمردانی و حتی «هفتماهگی» در جایگاه بدترین فیلم او و یکی از بدترین آثار سالهای اخیر، است. پوچ و توخالی.
فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در فیلم آباجان
تنها دارایی نسبتاً قابلتوجه و تأمل در فیلمهای علیمردانی داستان فیلمهاست به این معنی که فیلمها حداقل هرچه که نداشته باشند و هرقدر هم که سطحی و آبکی باشند، یک داستان با خط روایت مشخص دارند، از نقطهای شروع میشوند و به سرانجام مشخصی میرسند. داستان این فیلمها یکسر و ته، غایت و مسیر مشخص دارند که تماشایشان را حداقل تا انتها قابلتحمل می کند اما «آباجان» همین داستان سرراست را هم ندارد. نهفقط داستان که در مقیاسی کلیتر میتوان گفت فیلم هیچ هدف، جهتگیری و قطب نمایی ندارد و اصلاً معلوم نیست حرف حسابش چیست و در میان آدمهای داستانش و زندگی هرکدام و روابطشان دنبال چه چیزی میگردد.
فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در فیلم آباجان
فیلم تنها نمایش اندوه و روزمرگی کاراکتر اصلی یعنی مادر است و همچنین آدمهایی که دور و برش را گرفتهاند؛ از خانواده خودش بگیرید تا فامیلها و همسایهها. «آباجان» تنها لولیدن این آدمها در یکدیگر را به تصویر میکشد! بدون اینکه خود این کاراکترهای فرعی و خرده داستانهای مربوط به هرکدامشان تأثیری در روند فیلمنامه یا روایت اصلی داشته باشند.( اصلاً کدام روند و روایت اصلیای؟!) کلی کاراکتر و شخصیت در درون فیلمنامه ول شدهاند بدون اینکه لازم و ملزومی داشته باشند و اصلاً بود و نبودشان تغییری در سیر فیلم ایجاد کند و تنها کمک شایانی که میکنند این است که وقت فیلم را پر میکنند تا زودتر تمام شود و مخاطب از زیر بار دیدن فیلم رها! شخصیتها بهانه و ابزاریاند برای کارگردان تا به وصال میزانسنهای شلوغ و سکانسهای پرجمعیتی که دوست دارد برسد. بزرگترین ضعف «آباجان» هم از همین بی داستانی و سردرگمیاش ناشی میشود، از فیلمنامه ضعیف و بیهدفی که معلوم نیست حرف حسابش چیست، کاراکترهای اضافی و بیدلیلی که حضورشان شبیه بهوقت کشی تیمهای عربی در زمین فوتبال میماند تا زمان را پر کنند و کارگردانی که شیفته پلانهای شلوغی که میگیرد شده است.
فاطمه معتمد آریا در فیلم آباجان
در انتها، هنگامیکه فیلم درحالی تمام میشود که تمام نشده است و به ناگاه جایی که اصلاً انتظارش را نداریم تیتراژ بالا میآید، اساسیترین سؤالی که در ذهن پدید میآید و تا ساعتها پس از تماشای فیلم هم ذهن و فکر مخاطب را درگیر می کند، یک «که چی؟» بزرگ است. «که چی؟» ای که نهفقط درباره فیلم که درباره کل مورد عجیب هاتف علیمردانی و فیلمهایش سؤالبرانگیز است. چرا کسی مثل او با سلیقه سطح پایینی که در مواجهه با سینما دارد و فیلمهایی که هیچکدامشان حرفی برای گفتن ندارند و حتی در گیشه هم فروش موفقیتآمیزی ندارند و به واقع چیزی به سینمای ایران اضافه نمیکنند باید هرسال حضور مستمر و پیگیری در جریان اصلی سینمای ایران داشته باشد، حالآنکه کلی فیلمساز جوان با استعداد و کارگردانان باتجربهتر و مهمتری پشت درهای بسته ایستادهاند و منتظر ورود به میدان هستند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.