به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلمی که سراسر امید بود . و می توان در این وانفسای فیلمهایی که بعضا سیاه و سیاه تر می کنند دور و بر تو را تا هرچه میخواهی در ظلمات ناامیدی فرو روی تو را به نوری از امید می سپارد. نور از جنس تولد. تولد یک نسل.
فیلم "خجالت نکش" را می توان فیلمی ساده، بی تکلف ولی در عین خال پرمغز دانست. رضا مقصودی که در کارنامه اش لیلی بامن است و من سالوادور نیستم را دارد به نظر می رسد که به نوعی تنوع ژانر و تنوع فکر را علاقه مند است که تجربه کند.
احمد مهرانفر در فیلم سینمایی خجالت نکش
داستان فیلم با کشش و تعلیق مناسب به خوبی توانسته است که مخاطب را تا پای اخر داستان بکشاند. فیلم ریتم خوبی دارد هرچند که در ابتدای کار قدری تندی در ریتم مشاهده می شود به صورتی که پرشهای زیادی دیده می شود بدون اینکه از شخصیت ها پردازش خوبی شده باشد ولی کم کم که با او جلو می روی شخصیت ها به دلت می نشینند و هر یک در جایگاه خود نقش خود را به خوبی ایفا می کنند. احمد مهرانفر که در نقش شوهر که اسمش قنبر است به خوبی در نقش خود جای افتاده. یک مرد روستایی ساده جاافتاده که به فکر صلاح مملکت خویش است و در این راستا اقدام می کند. و قطعا خود احمد مهرانفر هم نقش خود را دوست دارد چون به خوبی در آن جا افتاده است و شاید خود اوست که بازی می کند. از طرف دیگر شبنم مقدمی که "صنمِ قنبر" است و یک نقش پرتنش که درگیری زیادی با خود و اطرافیان دارد را ایفا میکند. هر چند که نق های او همیشه بر سر قنبر است ولی ظاهرا در پشت ان قلبی رووف نهفته است که در انتهای داستان با توبه ای که می کند این نقش را تکمیل می کند. همانطور که عرض شد فیلمنامه ریتم خوبی دارد ولی در برخی موارد حس می شود که زیاده روی هایی در تعلیق داستان می شود. برای مثال در گم شدن بچه، این طولانی شدن و نرسیدن پدر و مادر به او در برخی موارد شاید در ذوق مخاطب می زند.
شبنم مقدمی در فیلم سینمایی خجالت نکش
یکی دیگر از ویژگی های این اثر این بود که می خندی بدون این که لودگی کنند و می خندی بدون این که بی اخلاقی ای دیده باشی. حرفه طنز و هجو در برخی موارد نویسنده چون از مهارت طنز مناسبی برخوردار نیست سعی می کند که با گذشتن از مرزهای اخلاقی و گذشتن از برخی کمالات انسانی که هر کس برای خود متصور است ، خنداندن (و نه طنز) را به خورد مخاطب بدهد چرا که به گفته روانشناسان زمانی که هر انسانی می خندد می توان تاثیرگذاری بسیار زیادی روی بینش ها و گرایشات او داشت و خب این مقوله نقش طنز را در آثار هنری بسیار مهم می نماید چرا که هر اثر هنری تاثیر خاص خود را روی حالات و رفتار و بینش های مخاطب می گذارد . هر کارگردان و یا نویسنده چه بخواهد و چه نخواهد مخاطب را وارد دنیای خود می کند حال اگر دنیای او دنیای رنگینی باشد که مخاطب را سرزنده کند که چه خوب ولی اگر در ظلمات کور زندگی خویش مانده باشد مخاطب را نیز به این ورطه خواهد کشاند. و حال می تواند این اتفاق با طنز و خنده بیفتد و یا گریه. همانطور که هر خنده ای امید ندارد به لزوم و هر گریه ای ناامیدی. و به نظر می رسد در داستان خجالت نکش سعی شده مرزهای اخلاق حفظ شود و هرچند که شاید برخی اوقات شوخی های زن به همسرش به کوچک شدن او می انجامد ولی در کاملیت جمع می توان نمره خوبی به طنز این داستان داد.
احمد مهرانفر در فیلم سینمایی خجالت نکش
و حال قدری از حس و قدری از نمادهای داستان:
هم بخند هم گریه کن. زندگی کن با امید. امید به تولد. ما دختر می خواهیم که برایمان گریه کند. آری دختر دلسوز است. دلسوز مادر - دلسوز پدر. پدر می خواهد با دقت باشد. وقصه یک مادر. مادری که نعمتی داشت نعمتی را ندید ولی داشت. خدا به او فهمانید که قدر نعمتت را بدان. اگر چیزی میخواهم به صلاح توست. تو میخواهی او را. او از وجود تو ساخته شده. تو باید بخواهی او را. تو مادری مثل تمام مادران این سرزمین بخواه و می شود. پدر "می تواند" پدر لقلقه زبانش این است که "ما می توانیم" پدر همیشه توانسته است . پدر این سرزمین به فکر صلاح مملکت است. پدر قبلا "اشتباه کرده" ولی دوباره توانست. دوباره آمد و ساخت. در به فکر این است که بزرگ قوم و رییس چه می گوید. پدر همیشه می خندد. همیشه آرام است. وصال در مسجد است. وصال مادر و فرزند باید به دست خدا باشد. در مسجد. نظام دخترش را به او باز پس می دهد. آری ملتی که بچه را نمی خواست حال به درگاه خدا رفته تا بچه را بخواهد، نظام بچه را پیدا کرده. ای مادر، ای ملت بیا بگیر از او. بگیر و بزرگ کن. نظام به او نیاز دارد. به او به مادر.
احمد مهرانفر و شبنم مقدمی در فیلم سینمایی خجالت نکش
زندگی شیرین است. زندگی در شهر دغدغه دارد. شهروند درگیر است. او کار دارد نمی تواند شیرینی زندگی را ببیند . او حوصله ندارد. بچه نمی خواند. او به فکر آبروی خود است. ولی نسل جدید نه، اینگونه نیست. نسل جدید با نسل قدیم همدرد شده. و تو ای نسل خجالت نکش. ما می توانیم. نظام با پدرو مادر توست. نظام به تو توصیه می کند، شاید برخی اوقات بد اخلاقی می کند ولی تورا میخواهد. هی می گوید: با پدر و مادرت همدرد باش، به آن ها سر بزن شاید قدری با آنها شوی شاید قدری حالت خوب شد. "هنوز دود از کنده بلند می شود". آری او دایی توست. خواهرزاده به دایی اش می رود. ولی حیف که خادم مسجد هنگ است. گنگ است. همه چیز را برای خود می خواهد . مسجد خوب است همه مردم نیازهایشان را در آن مسجد می گیرند ولی اصل صدای مردم است. بلندگوی مسجد که مال شخص نیست. دین مال همه است. ای پدر. ای مرد تو چقدر آرامی چرا اعصابت خورد نمی شود. این مادر هی به تو نهیب می زند هی آشوب می کند هی فتنه... قدری با او کلنجار برو قدری به او نهیب بزن. درست است پدر جان، ملت دارد غر می زند ولی خیلی ناراحت نشو او آخر باز می گردد. به مسجد می آید. توبه می کند. می فهمد که باید قدر نعمت را بداند. درست است که همسایه ما افغانی است او کارهای ما را می کند. او همیشه دلسوز ماست. درست است که به او همیشه دستور می دهیم ولی دل ما باهم است. این بچه را او کمک خواهد کرد تا بیاوریم . او همیشه کمک می کرده. و تو ای درویش گاریچی چرا می خواهی بچه مرا بدزدی تو ای تو اخر مجبور می شوی بگذاری بچه را آن جا که اصل ات آن مسجدی که اصالت دارد. و از مردم و از پدر کتک می خوری. و اری این آشغال جمع کن و کارگر است که غائله را ختم می کند و بچه را به دست نظام می دهد باید دست او را بوسید.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.