به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
برف روی کاج ها بیش از هر چیز به حاشیه نیاز دارد. این نخستین ساخته پیمان معادی فیلمی سرد با ریتمی تقریبا کند است و واقعا جذاب نیست. اما مورد توافق ترین نقد درباره این فیلم تاثیر گرفتن از شیوه های اصغر فرهادی است. از واقع گرایی، بی قهرمانی، بی ناگهانی، تاکید بر جزییات، شخصیت های محدود، پایان باز، پنهان کاری و فریب در فیلم نامه تا دیالوگ محوری، بازیگر گرایی، نماد پردازی، دکوپاژ خاص، فیلمبرداری لرزان و روی دست، معماری خاص در اجرا همه و همه سایه سنگین فرهادی حس می شود. نتیجه آنکه ضعفها و قوت های شیوه فرهادی را به ارث می برد. با این وجود مشکل برف در عدم جذابیتش چندان مربوط به فرهادی نیست. اگر نقطه قوت فیلم جدایی از داستان بیرون آمده اینجا هم ضعف برف دقیقا از داستان بیرون آمده است.
ابهام
تفسیرهای مختلفی از سیاه و سفید بودن فیلم و برف و کاج و … دیده ایم، اما در فیلم چیزی در این باره نمی بینیم. این تنها تعبیر های بیرون از سالن ماست. می توانیم سیاه و سفید بودن را به وضعیت تیره و تار “رویا” نسبت دهیم یا به نگاه تک رنگ دیگران و هزار چیز دیگر. اما اگر فیلم رنگی بود تفاوتی حاصل می شد؟ تفاوت خاصی نداشت چرا که داستان در این باره چیزی نمی گوید. ابهام از ویژگی های مهم فیلم های فرهادی است. درحالی که بسیاری اوقات اصلا نقطه قوت نیست. این استفاده نادرست از ابهام برای تفسیر پذیر کردن اثر هنری است. مانند آنکه هیبت نتراشیده مجسمه را زیر پارچه ای پنهان کنیم و تفسیرش را به عهده مخاطب بگذاریم.اما مشکل اصلی فیلم برف ابهام نیست بلکه “بحران” فیلم است. مایه فیلم خیانت است. علی دکتر دندانپزشک به زنش خیانت کرده و همین. باقی فیلم حال و احوال رویا به عنوان زن در مسیر طلاق است. اما خیانت به هیچ وجه به چالش فیلم تبدیل نمی شود. همان اوایل فیلم مساله لو می رود و تنها به یک خبر بسنده می شود. در واقع بحران فیلم متولد نمی شود. برخلاف فیلم جدایی که روند برخورد به مساله اصلی و عامل جذابیت نسبی تبدیل می شود. در این شرایط طبیعی است که مساله فیلم یعنی همان احوالات رویا به عنوان زنی شکسته، به درستی یا جذابیت درنیامده و فیلم یک محصول کسل، کند و کم تاثیر می شود.
فیلم برف از موهبت اصلی محروم است. لذا در این شرایط صحبت از نقد سایر ابعاد فیلم اضافه است. چرا که بدیهی ترین جنبه پیگیری داستان در برف آنچنان که باید وجود ندارد. نتیجه آنکه بیننده محترم باید خودش در زندگی شخصی دچار مشکلات مشابه باشد تا فیلم برایش معنایی دیگر بیابد، اما خوشبختانه موضوع فیلم موضوع شایعی نیست! تلاش فیلم نامه نیز برای ایجاد هم ذات پنداری ناموفق است. این ادعا که به دلیل وجود محدودیت قادر به پرداخت دقیق نبودیم نیز نمی تواند توجیه مناسبی باشد. چرا که اولا اجباری در پرداختن به موضوعی حساسیت برانگیز که شیوع همگانی هم ندارد نیست، واگر هم باشد هنر ما در روایت بدون جذابیت های جنسی و … است.نهایتا بیننده دنبال تک و توک شوخی های فیلم می گردد بلکه تحملش را بالا ببرد اما تکه پرانی های مدام-خصوصا به قشر مذهبی- جز آزار مخاطب چه نتیجه دیگری دارد؟ جالبترین بخش ماجرا حق به جانب بودن فیلم ساز محترم در جشنواره فجر بود که انتظار تقدیر داشت. اما واقعا بهترین تقدیر از فیلمی اینچنین توقیف کردن آن و ایجاد حاشیه برای آن است. مگر به این روش بتوان مخاطب را در سالن نگه داشت.در پایان، تفسیرِ شخصیت ها و سیاه و سفید بودن و برف و کاج و … را به مفسران محترم واگذار کرده! و امید داریم فیلم بعدی کارگردان محترم حداقل فیلمی جذاب با درونمایه ای مقبول باشد و البته فیلمی مستقل از شیوه فرهادی و تکه پرانی های نامحترمانه. فیلمی از پیمان معادی نه نادر.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]