به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اگر کارهای کیارستمی ساده و بی داستان بودند و کمتر برای شخصیت های فیلمهایش پیشینه تعریف می کرد، اگر دیالوگ هایش شما را به یاد فیلم های مستند می انداختند و از زندگی می آمدند، اگر نابازیگرانش آن قدر درست و دقیق انتخاب شده بودند که از صد بازیگر حرفه ای بهتر بازی می کردند، باید هشدار دهم که در «امتحان نهایی» انتظار تکرار هیچ یک از این المان ها را نداشته باشید زیرا فیلم اساساً ارتباطی با کارهای زنده یاد کیارستمی ندارد.
«امتحان نهائی»، اولین و بزرگترین ضربه را از بازی بد نابازیگرانش می خورد که در تقابل به شدّت گلدرشتی با بازی بازیگران حرفه ای فیلم قرار گرفته است. شاید اگر فیلمساز از خیر گیشه ی کار می گذشت و برای نقش های پونه و فرهاد نیز به سراغ دو نابازیگر می رفت، دست کم بازی ها یک دست از آب در می آمدند و این تفاوت فاحش میان بازی ها از بین می رفت. وقتی یک نابازیگرِ ناآماده و نه چندان مستعد در مقابل شهاب حسینی دیالوگ می گوید و نابازیگر دیگری در همین شرایط قرار است با میمیک چهره اش با لیلا زارع وارد بده بستان بازیگری شود، طبیعتاً حاصل کار بیش از آن که تأثیرگذار از آب درآید خنده دار می شود.
شهاب حسینی و لیلا زارع در فیلم امتحان نهایی
از دیگر خطاهای بزرگ فیلمساز، ترکیب سادگی آثار کیارستمی با جنبه های دراماتیک و داستانی ایست که احتمالاً مدنظر خودش بوده است و این ترکیب آنقدر ناشیانه صورت گرفته که نتیجه ی حاصل، فیلم را کاملاً دوپاره کرده است. به عنوان مثال سکانس کارواش با نوع بازی ها و میزانسن و موقعیتی که تعریف می کند، شما را به یاد بسیاری از فیلمهای واقعگرایانه ی مصطلح همچون کارهای فرهادی، مازیار میری و ... می اندازد اما در بخش های مربوط به بازیگران (درواقع نابازیگران) نوجوان فیلم ورق برمی گردد و فیلمساز به وضوح از المان های سینمای کیارستمی دنباله روی می کند. بنابراین کارگردان حتا در حفظ و پرداخت میزانسن سکانس های مختلف فیلمش از نوعی بی نظمی و عدم هماهنگی رنج می برد که نمود آشکار آن در فیلم قابل مشاهده است و مخاطب را پس می زند. بله! فیلم های کیارستمی هم عموماً بیش از قصه گویی و گرایش به روایت های کلاسیک، در صدد بازی های فرمیک و پرداخت به برخی مفاهیم خاص اند؛ فیلم های کیارستمی درواقع فراتر از "فیلم" اند. شاید بتوان مدعی شد که فیلم های او بیشتر "خود زندگی"اند تا نمایشی ساختگی از آن و این، مولفه ی تفکیک ناپذیر آثار اوست که در فیلمهای بسیاری دیگر از فیلمسازان سراسر جهان که قصد الگوبرداری از آثار او را داشتند جواب نداده است. به نظر می رسد عادل یراقی با آن که یک گنجینه ارزشمند همچون "طرحی از عباس کیارستمی" را در اختیار داشته است در پرداخت به این طرح و خصوصاً در اجرای آن به شدت ناتوان بوده است.
شهاب حسینی در فیلم امتحان نهایی
از دیگر خطاهای فیلمساز، تلاش برای ایجاد تعلیق در فیلم است، تعلیقی که به سرانجامی نمی رسد و در بسیاری از بخش ها به بیراهه می رود و فراموش می شود. البته سکانس پایانی فیلم هوشمندانه است، اما همچنان دو سکانس "آغازین" و "پایانی" فیلم به دیگر سکانس های آن نمی خورند و وصله هایی ناجور بر کل کارند.
فیلمساز در هدایت نابازیگران به هیچ وجه موفق نبوده است. شگرد کیارستمی برای بازی گرفتن از نابازیگران فیلمهایش را نمی دانم اما آن چه از وجنات "امتحان نهایی" پیداست، هدایت این دو نابازیگر به شیوه ی هدایت بازیگران حرفه ای کار بوده است و آنها نه از فراز و نشیب های نقش هایشان سردرآورده اند و نه توانسته اند در بده بستان با بازیگران مقابلشان (که هر دو هم بازی های خوبی دارند) سربلند بیرون بیایند.
شهاب حسینی در فیلم امتحان نهایی
از دیگر اشکالات فیلمنامه که به شخصیت پردازی های آن بازمی گردد، ناهماهنگی مادرو پسر فیلم به لحاظ سطح طبقاتی و حتا مسائل جزیی تری چون نوع پوشش، گویش و ... با یکدیگر است. درست است اشاراتی به این مسئله می شود که پسر سالها دور از مادرش در شهری دیگر زندگی می کرده اما این بهانه، برای این حجم از تفاوت میان مادر و پسر کافی به نظر نمی رسد؛ ضمن آن که نوع برخورد مادر با پسری این چنین افسارگسیخته و غیرقابل کنترل از دیگر اشکالات فیلمنامه است. حتا نوع صحبت کردن مادر با فرزندش و دوست او به هیچ وجه ملموس و باورپذیر نیست.
از ویژگی های بارز سینمای کیارستمی، دوری گزیدنش از پیچیده کردن گره های فیلمنامه است. او قرار نیست همچو اصغر فرهادی سکانس به سکانس نقاط بحران و پیچیدگیهای فیلمنامه را بیشتر کند. او می خواهد سادگی فضای کار حفظ گردد و از ازدیاد وجوه دراماتیک فیلم پرهیز شود. فیلم های او همان طور که گفته شد فراتر از فیلم اند. همچنین "اتفاق" در فیلم های او کمتر به چشم می خورد. اما در فیلم یراقی، بسیاری از کنش ها و موقعیت های ایجاد شده توسط کاراکترها به دور از منطق روایی و بر پایه اتفاقات دم دستی بنا شده اند؛ مثلاً نقشه ای که در پایان غلام و سعید برای فرهاد (شهاب حسینی) کشیده و به اجرا درش می آورند به شدت عجیب و به دور از باورپذیریست.
شهاب حسینی در فیلم امتحان نهایی
آن ها همچون دزدان حرفه ای ابتدا موقعیت خانه معلم را شناسایی کرده و سپس با حرکاتی عجیب مثل عبور از داربست و ورد به خانه ی معلم، مرغ ها را به اتاق او پرتاب می کنند!!! اولاً از کجا می دانند که معلم شب به خانه بازمی گردد؟ خصوصاً که به قول غلام، فرهاد و مادر سعید در غیاب سعید موقعیت خوبی برای تنها بودن دارند، ضمن آن که از کجا می دانند فرهاد پنجره را باز می گذارد؟ آن هم در فصلی که به نظر سرد می رسد و پوشش شخصیت ها کاپشن و پولیور و ... است. اگر فرهاد پنجره را باز نگذارد، آیا امکان اجرایی شدن نقشه برای دو پسر وجود خواهد داشت؟ و آیا اصلاً پونه، مادر سعید (لیلا زارع)، که غلام و سعید را بهتر از هرکسی می شناسد به این که آن ها چطور به خواسته ی او و فرهاد مبنی بر امتحان دادن تن درمی دهند شک نمی کند؟ با خودش فکر نمی کند چه شده این دو نفر که امتحانشان را با این اعمال شاقه داده اند نیمه شب تصمیم به درس خواندن گرفته اند؟ همه ی این سوالات بی جواب و موقعیت های باورناپذیر و اتفاقی، کار را از سینمای کیارستمی دور کرده و حتا به درام های آبرومند سینمای ایران که بر پایه رئالیسم بنا شده اند نیز نزدیک نمی کند و «امتحان نهایی» فیلمی در میانه ی این دو باقی می ماند.
پوستر فیلم سینمایی امتحان نهایی
فیلم به لحاظ صدابرداری و صداگذاری نیز خالی از اشکال نیست. در سکانس های موتورسواری دو نوجوان آمبیانس محیط خیابان بر صدای بازیگران سوار شده است که به احتمال بسیار، چنین تمهیدی عامدانه نبوده و از خطای صدابرداری و صداگذاری نشئت می گیرد که سینک نبودن صدا و تصویر بازیگران در برخی از سکانسها نیز گواه دیگری بر این مدعاست.
موسیقی متن کار چه در سکانس آغازین و چه در سکانس پایانی هیچ گونه سنخیتی با بافت فیلم و فضای آن ندارد.
«امتحان نهایی» به عنوان فیلمی که نام زنده یاد عباس کیارستمی را به عنوان طراح داستان و یکی از فیلمنامه نویسان با خود حمل می کند، فیلمی شکست خورده است که ایده و طرح درخشان اولیه ی آن قربانی اجرایی پراشکال، ناهمخوان و ناشیانه شده است. به نظر می رسد، فیلم تقلیدی خام دستانه از سینمای کیارستمی ست که با سینمای فیلمسازان دیگری نیز آمیخته شده و حاصل آش شله قلمکاری ست که نه مخاطب عام را راضی می کند، نه مخاطب خاص را.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.