آذرخش عزیزی : در پرتقال کوکی (1971) کوبریک با این مشکل روبهرو است که تماشاگر را متقاعد کند آنچه در فیلم میبیند آینده نزدیک است. راهحل هنریاش این است که به مکان فیلم...
14 آذر 1395
در پرتقال کوکی (1971) کوبریک با این مشکل روبهرو است که تماشاگر را متقاعد کند آنچه در فیلم میبیند آینده نزدیک است. راهحل هنریاش این است که به مکان فیلم ظاهر و حس و حال مکانهای زندگی روزانهمان را میدهد، در عین حال که به آن نوعی جلوه غیرعادی میبخشد. یکی از صحنههای تکان دهندهتر پرتقال کوکی صحنه قتل یک زن به دست الکس با اثر هنری ساخت خودش– یك مجسمه اروتیك– است، مجسمهای را که از فرط وضوح معنای ظاهریاش نمیتوان نمادین پنداشت. هنر پاپ مستتر در پرتقال کوکی سبک ضدنمادین دارد. در دنیای این فیلم، دیگر وهم و خیال از واقعیت، و هنر از زندگی متمایز نیست. در پرتقال کوکی تماشاگر میتواند هم بر ویژگیهای سطح توصیفی فیلم و هم بر ساختارهای تفسیری وقوف یابد. یک تفسیر، از میان تفسیرهای متعدد، بر اساس فکر روان پالایی است یعنی آزاد شدن ضمیر نیمه هوشیار: تماشاگر خود را با الکس یکی میپندارد: شخصیت او در سرتاسر فیلم به نسبت چهرههای کلیشهای اطرافش به نحو دلچسبتری پرورده میشود. از نظر بیننده گفتوگوهای جلبنظرکنندهاش، ظریفهگوییاش، روایتگری روانش، جراتش، در مقام مقایسه با ویژگیهای زندانیان فاشیست، آزادیخواهی که در شخصیتپردازی غلو شده، والدین تهی مغزش، همدستانش (که بعدا پلیس میشوند) و غیره، به سود او تمام میشود. در این فرآیند همسان پنداری، تماشاگر از سرکوب شدن الکس میرنجد.
از تجربه دیدن همین فیلم به این اعتقاد میرسیم که آینده با خود دنیایی می آورد که متفاوت مینماید. اما این هم هست که اگر فضا و مکان فیلم بیش از حد بر خلاف مکان زندگی عادی مان باشد، تماشاگر قلمرو فیلم را خواب و خیال می پندارد. کوبریک برای نمایش ظاهر غیر عادی و نیز کیفیت متقاعد کننده فضای آینده از عدسی های زاویه باز استفاده میکند. مکان فیلم تا اندازه یی وضوح دارد اما هیچ نشانی از آنگونه وضوح ژرفی که در همشهری کین هست، اینجا نمیبینیم.
حاصل کار این است که که همه چیز خیلی واقعی به نظر می رسد،هرچندکه فضای بسته فیلم ظاهری جعبه مانند با دیوارهای شیب دار دارد، که کیفیتی غیر واقعی به محیط های گوناگون فیلم می بخشد. به همین سبب بیننده مکان و فضای فیلم را،هم واقعی و هم غریب می پندارد و این امر به ایجاد حس آینده نزدیک کمک میکند.
عملکردهای دنیای پرتقال کوکی از سه منبع مایه میگیرد : 1) قابلیت های هنری یی که در سرشت عدسی های زاویه باز است. 2) تمایل تماشاگر برای واقعی انگاشتن صحنه هایی که با استفاده از عدسی های عادی با وضوح کامل گرفته شده (چون این گونه صحنه ها برای تماشاگر بیش از همه آشناست)، 3) این عرف رایج که مکانهایی ظاهرا مشابه مکان های زمان حاضر نمیتواند حوادث زمان آینده را در خود بگنجاند. هیچ یک از این نکات بر پایه اعتقاد هایی نیست که خود فیلم آفریده باشد، بلکه کیفیت دنیای پرتقال کوکی از اعتقاد های متعارفی آب می خورد که بر خیلی از فیلم های دیگر هم حاکم است.
پرتقال کوکی اثر استنلی کوبریک را میتوان به چندین شیوه پرمعنا بر حسب همین خصیصه ضد نمادینی که مورد نظر سونتاگ است فهم کرد. شخصیت اصلی، الکس، با احساس هایش دمساز است. خشونت او نتیجه نوعی اختلال عصبی زیر بنایی ی او نیست. او دست به خشونت می زند چون خوشش می آید، چون با آن تفریح می کند، چون خشونت آدم را به هیجان می آورد و به زندگی طراوت بیشتری می بخشد.
یکی از صحنه های تکان دهنده تر پرتقال کوکی صحنه قتل یک زن به دست الکس با اثر هنری ساخت خودش – مجسمه بزرگی از عضو جنسی مردانه – است، مجسمه یی را که از فرط وضوح معنای ظاهری اش نمیتوان نمادین پنداشت. هنر پاپ متمکن در پرتقال کوکی سبک ضد نمادین دارد. در دنیای این فیلم، دیگر وهم و خیال از واقعیت، وهنر از زندگی متمایز نیست.
ضرباهنگ کند فیلم کوبریک، که مفسران بسیاری سخت به آن خرده گرفته اند، به ما فرصت می دهد تا تمامی هنر پاپ را در محیط های گوناگون فیلم ببینیم.
در پرتقال کوکی تماشاگر می تواند هم بر ویژگی های سطح توصیفی فیلم و هم بر ساختار های تفسیری وقوف یابد. یک تفسیر، از میان تفسیرهای متعدد، بر اساس فکر روان پالایی است – یعنی آزاد شدن ضمیر نیمه هشیار : تماشاگر خود را با الکس یکی می پندارد : شخصیت او در سرتاسر فیلم به نسبت چهره های کلیشه ای اطرافش به نحو دلچسب تری پرورده می شود. از نظر بیننده گفت و گوهای جلب نظر کننده اش، ظریفه گویی اش، روایتگری روانش، جراتش،درمقام مقایسه با ویژگیهای زندانیان فاشیست، آزادیخواهی که در شخصی پردازی غلو شده، والدین تهی مغزش،همدستانش (که بعدا پلیس می شوند)، وغیره،به سود او تمام می شود. در این فرایند همسان پنداری، تماشاگر از سرکوب شدن الکس می رنجد.
در جریان فعالیت ضمیر نیمه هشیار، آدمها و موقعیت ها به طرزی افراطی پرورده می شود، و صورت های کلیشه یی و ساده شده یی از عامل تعارض، که در پرتقال کوکی میبینیم، از همین امر نشات می یابد. تصرف هایی که در شکل محیط صورت می گیرد و اوهامی در قالب حرکت کند شده و تند شده و کیفیت کابوس گونه صحنه های مربوط به (درمان لودویکو) (با طنین ضمیر نیمه هوشیار در آنها) در خدمت خلق فضایی است که این پالایش در آنجا پذیرفتنی بنماید.
پرتقال کوکی حاوی ساختارهای روایی ی اساطیری نیز هست. ماجرای الکس را گونه یی سفر اودیسه وار می خوانند که با بازگشت به خانه یی موسوم به HOME کامل می شود. جشن و سروری که به دنبال شفای الکس با درمان لودویکو می آید ( و این درمان تمایلاتی را که در جهت خشونت بوده فرو مینشاند) تایید مجددی است بر انسانیتش از طریق نشان دادن این فکر اساطیری که خشونت و منازعه جزء لاینکف موقعیت آدمی است.
آلکس جوان ناهنجار و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و در این بین به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود و به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا روش های درمانی جدید روی او آزمایش شود... اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.