به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فروش این روزهای فیلم فروشندهبه خاطر خود فیلم نیست بلکه فروش فروشنده مدیون نخل طلای کن است شاید از خیلی از کسانی که این فیلم را برای دیدن انتخاب می کنند بپرسید: چرا این فیلم را برای دیدن انتخاب کرده اید؟ می گویند: چون در جشنواره کن جایزه گرفته. حال آن که حتی خیلی از همین بینندگان جشنواره کن و فیلم های برگزیده دوره های قبل را هم نمی شناسند لکن احتمال دارد بین این افراد کسانی باشند که فکر می کنند نام کن فرانسه همان کن سولقان خودمان است.
در هر حال بعد از این مقدمه کوتاه به نقد این فیلم می پردازیم:
به واقع اصغر فرهادی بعد از فیلم درباره الی که فیلم بسیار خوبی است و با اکثر تماشاگرانش ارتباط برقرار کرد، سبک فیلم سازی ایشان به سمت فیلم های جشنواره پسند خارجی رفت یعنی از جدایی نادر از سمیمن حال و هوای فیلم (دکوپاژ و نورپردازی) به سمت فیلم های موج نو فرانسه سوق پیدا کرد.
فیلم جدید فرهادی یعنی فروشنده نیز از این قاعده مستثنی نیست.
مقدمه فیلم طولانی و برای تماشاگر خسته کننده است به گونه ای که تا دقیقه 40، فیلم به اصطلاح شروع نمی شود و در این 40 دقیقه نه شخصیت پردازی قوی صورت می گیرد نه نکته کلیدی از فیلم به بیننده داده می شود که بتواند تا انتها آن را دنبال کند. صرفا یکسری اطلاعات معمولی از کاراکترها مثلا شغل و محل زندگی آن ها به بیننده می دهد که این کار را در 10 دقیقه از فیلم می توان انجام داد. در حقیقت این مقدمه طولانی فیلم صرفا به خاطر این است که فیلم را به نقطه اوج بکشاند که همان حادثه ای است که در حمام برای کاراکتر رعنا (با بازی ترانه علیدوستی)اتفاق می افتد و هیچ کارکرد دیگری ندارد.
حرف اصلی فرهادی در این فیلم حوادثی است که از بیرون به جامعه و افراد یک خانواده تحمیل می شود و فاجعه می آفریند به طور مثال در همان ابتدای فیلم، خانه ی همسایه در حال گودبرداری است و کاراکتر عماد( با بازی شهاب حسینی) مجبور به ترک خانه و سکنی گزیدن در جای دیگر می شود یا حمام که معمولا امن ترین مکان خانه است مورد هجوم قرار می گیرد یا حتی در تاکسی که زنی احساس امنیت کافی ندارد حال آن که اگر آن اسباب کشی اجباری روی نمی داد شاید این فاجعه برای این خانواده روی نمی داد و به نظر می رسد فرهادی ریشه این مشکلات را از فضا و جو عمومی حاکم بر جامعه می داند.
اما فیلمنامه فروشنده پراز گاف های مختلف است:
1.فرد متجاوز پول و سویچ ماشین خود را جا می گذارد و با پای خونین پیاده مسیرش را طی می کند!
2.ماشین متجاوز تا فردا در خیابان پارک بود و فرد متجاوز با سویچ یدک اقدام به بردن ماشین نمی کند.
3.عماد هیچ اقدام قانونی در رابطه با تجاوز همسرش نمی کند و حتی از حرف زدن با رعنا و التیام این زخم امتناع می کند.
4.بیننده به واقع متوجه نمی شود آیا رعنا واقعا مورد تجاوز قرار گرفته یا صرفا پس از درگیری فرد متجاوز فرار می کند.
5.چگونه یک پیرمرد با یک سیلی خوردن قلبش می ایستد؟ و اگر آنقدر ناتوان و مریض است چگونه میخواسته اقدام به تجاوز کند.
و البته گاف های دیگری که در این متن دیگر مجال پرداختن به آن ها نیست.
نمایشنامه مرگ یک فروشنده آرتور میلر که در این فیلم شاهد آن هستیم هیچ کارکردی در فیلم ندارد و از فیلم بیرون می زند و حیف از نمایشنامه آرتور میلر که در این فیلم لگدمال شد.
اما نقطه قوت این فیلم داستان این فیلم است. فیلمنامه از بعد از حادثه کشش کافی را دارد و ریتم فیلم تندتر می شود و بیننده را تا آخر فیلم با خود همراه می کند هرچند پایان فیلم دوباره همه چیز را خراب می کند و شاهد یک پایان بندی غیر واقعی هستیم که در لحظه خروج از سینما حال خوبی نداریم.
اما جایزه نخل طلای شهاب حسینی انصافا به حق بود زیرا بازی کنترل شده و زیرپوستی به گونه ای که خشم و اندوه و دلهره را به واقع در صورتش پدیدار کرد و با یک بازی real و آرام و با ریتم خوب و بدون بازی over و پر سر و صدا و تنش (جدایی نادر از سمیمن) نقش این کاراکتر را به خوبی ایفا کرد.
در کل فیلم فروشنده فرهادی نه به اندازه ای که طرفداران این فیلم می گوییند فیلم خوبی است نه به اندازه ای که منتقدان ضد فرهادی می گویند فیلم بدی است بلکه یک فیلم متوسط در کارنامه اصغر فرهادی است.
به امید روزی که فرهادی دوباره رویکرد فیلم سازی اش به سمت تماشاگران داخلی نیز باشد.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
پیرمرد هم با سیلی خوردن قلبش واینساد، مدت ها تو اتاق حبس شده بود، و از قبل حالش بد بود، پیرمرد قرص مصرف میکرد، سیلی ربطی به مردنش نداشت
این 2 تا ایراد بی خود بود
اصغر فرهادی تو فیلم درباره الی هم نقطه عطف رو خیلی دیر زده بود که باعث خستگی مخاطب می شد.
اما تو فیلم درباره الی بر عکس فسلم فروشنده بیننده در دقایق ابتدایی با صحنه های جذاب تر و شاد تری رو به رو میشه که اونو روی صندلی نگه می دارد
خیلی جالب بود که نکات گاف فیلم رو هم نگارش کرده بودین...