حاشیه های پروسه تولید فیلم تلألو(درخشش) (استانلی کوبریک،1980)
مهدی عبدالله زاده : فیلم که بر اساس داستانی به همین نام از استفن کینگ ساخته شد فیلمی است که شباهت چندانی با نوشته اصلی ندارد و به نوعی ساخته و پرداخته ذهن خلاقانه...
25 آذر 1395
فیلم که بر اساس داستانی به همین نام از استفن کینگ ساخته شد فیلمی است که شباهت چندانی با نوشته اصلی ندارد و به نوعی ساخته و پرداخته ذهن خلاقانه کوبریک است. گفته میشود کوبریک بدنبال سوژهای جهت فیلم جدید خود بوده و بهمین منظور قفسی از کتاب را بدرون اتاق کار خود میبرد. منشی وی تعریف میکند کوبریک هر بار کتابی را برداشته و شروع به خواندن میکرد و پس از چند دقیقه آن را به دیوار روبرو پرت مینمود و سراغ کتاب بعدی میرفت. منشی وی متوجه میشود که کوبریک دست از این کار کشیده است و سراغ آقای کارگردان میرود تا چک کند که وی به چه کاری سرگرم شده است.
کوبریک در حال مطالعه کتاب درخشش اثر استیفن کینگ بود. کوبریک پس از خواندن کتاب از اینکه کینگ چقدر کند داستان خود را شروع میکند شاکی بود و تصمیم گرفت این امر را در فیلم تعدیل کند اما در هر حال این کندی جزیی از تار و پود داستان است. دوستانی که کتابهای کینگ را مطالعه کردهاند با نوشتههای او آشنایی دارند. کینگ به مرور شما را به لبه پرتگاه میبرد و سپس یک تکان کوچک کافیست تا شما با شتاب هر چه بیشتر به قعر درهای بی انتها سقوط کنید! معروف است که کوبریک ساعت ۳ بامداد به کینگ زنگ میزده و از او در مورد اعتقادش به خداوند سئوالاتی مطرح مینموده است. فیلمبرداری فیلم،اوایل 1978 در الستری آغاز شد.منطق و اصولگرایی کوبریک خیلی زود،تأثیر خود را بر این پروژه نشان داد و معلوم شد که تولید فیلم بر طبق برنامه پیشبینی شده نخواهد بود و روند کار خیلی بیشتر از 17 هفته طول خواهد کشید.کوبریک اندکی قبل از ساخت فیلم،اسباببازی تازهای پیدا کرده بود که استدیکم نام داشت.او مخترع این وسیله، گارت براون را به عنوان اپراتور اصلی استفاده از آن برای فیلمبرداری،به کار گرفت،کوبریک بسیار علاقهمند بود تا حرکت جستجوگر استدیکم را در تضاد با فضا و محیط بزرگ هتل اورلوک از نقطه نظر دنی تورانس کوچولو(دنی بوید)به هنگام دور زدن با سهچرخه در راهروهای آن به کار برد.
در برداشتهای آزمایشی اولیه،براون استدیکم را در گرمای 110 درجه فارنایتی که به خاطر کیتهای عظیم نور 70 هزارواتی ایجاد شده بود عبور داد تا دقیقا بتواند موقعیت و زاویه مناسب دوربین را بر طبق خواسته کوبریک تعیین کند.
کوبریک برای این کار یک تخته سه لایی به درازای 300 فوت سفارش داد تا صندلی اپراتوری استدیکم بر روی آن عبور کند و تمامی مسیر سه بار بازسازی شد تا از نرم و یکنواخت بودن آن اطمینان حاصل شود.
پافشاری و اصرار کوبریک در گرفتن برداشتهای فراوان به زودی او را در نزد بازیگران و عوامل تولید غیر قابل تحمل ساخته بود.در صحنهای از فیلم استوارت اولمان(باری نلسون)به جک تورانس(جک نیکلسون)میگوید«سلام جک!»-این نما 35 بار برداشت شد.دیک هالوران(اسکاتمن کراترز)بی سروصدا از یک استوکت(برفروب)خارج میشود و در خیابانها قدم میزند(50 برداشت)،هالوران به وندی و دنی آشپزخانه هتل را نشان میدهد(85 برداشت)،دنی دربارهء تونی صحبت میکند(148 برداشت)دنی و...
جان بورمن کارگردان مشهور سینما قائل به این نظریه است که«کوبریک سعی داشت تا بازیهایی را از هنرپیشگان بگیرد که از وخامت اوضاع و خستگی مفرط حاصل میشود».اما در این فیلم،کوبریک از اعمال تئوری فوق در مورد دووال نیتجهای جز ناکامی نگرفت.
او اغلب دووال را به خاطر واکنشهای شدید و عکس العملهای تند و احساساتی شدنهای ناگهانیاش سرزنش میکرد و به او خورده میگرفت تا جایی که داد و فریاد کوبریک درآمد و گفت:«پدر ما دارد درمیآید،ما داریم اینجا خودمان را میکشیم و تو تازه میخواهنی برای نقش خود آماده شوی!تو مگر به غیر از اتلاف وقت بقیه،کار دیگری هم بلدی؟»
زمان فیلمبرداری عملا دو برابر شد و پس از آن به سه برابر رسید.فیلمنامههای روزانه کوبریک وقت نیکلسون خشمگین و عصبانی را تلف میکرد و او مجبور میشد تا دیالوگهای تغییر یافته را از شکل اولیهاش درآورد و ساده کند.نیکلسون میگوید:کوبریک تنها کارگردانی بود که بدون وقفه نور صحنه را روشن میگذاشت اما مجبور بودیم منتظر باشیم تا شکل نهایی نورپردازی را روی ما تنظیم کند.یکی نیست به او بگوید وسواسی بودن و کمالگرا بودن دلیل نمیشود که تو آدمی کامل باشی.
برداشتهای مکرر کوبریک در حین این فیلم یکی از ضرب المثلهای صنعت فیلمسازی شده است. او ۱۲۷ مرتبه از شلی دووال برای یکی از سکانسهای فیلم فیلمبرداری کرد. عصبیت شلی دووال در فیلم به خوبی مشهود است و این یک امتیاز برای وی بود زیرا نقشش نیز چنین چیزی را ایجاب میکرد. اسکاتمن کروترز به نقش آشپز سیاه پوست هتل مجبور شد ۴۰ بار صحنه درگیری با تبر را بازی کند و نهایتا دچار فروپاشی عصبی شده و با گریه به کوبریک گفت: "آقای کوبریک آخه چی از جونم میخواین؟" اما کوبریک سکانس خروج و فوران خون از درون آسانسور هتل اورلووک را تنها سه مرتبه تکرار کردو علت به سختی تکرار این صحنه بازمیگشت که هر بار آماده کردن آن ۹ روز طول میکشید! اما کوبریک پس از تماشای سکانس میگفت: "نه شبیه خون واقعی نشد". نکته جالب در مورد این صحنه این بود که اداره سانسور انگلستان از وفور این همه خون در یک سکانس به تنگ آمده و درجه فیلم را فقط برای بزرگسالان اعلام نموده بود اما کوبریک با زیرکی آنها را قانع کرد که این مایعی لزج خون نبوده بلکه "فاضلاب" است!
بازی جک نیکلسون در این فیلم خارق العاده است و میتوان گفت وی یکی از زیباترین بازیهای عمرش را انجام داده است. فیلم کاندید سه جایزه اسکار بوده که یکی را کسب کرده است. موسیقی فیلم بی نظیر است و نکته جالب آن در تصنیف موزیک پیش از ساخته شده فیلم استو بدین معنا که این موزیک از سمفونیهای چند آهنگساز لهستانی برگرفته شده است و کوبریک با استادی آنها را با سکانسهای فیلم هماهنگ نموده است. هر پلان فیلم همچون یک تابلوی نقاشی یا قاب عکاسی است.
بازیگر نقش بچه فیلم تا ۱۲ سالگی نفهمید که در فیلمی ترسناک بازی کرده است. در صورتیکه در ۷ سالگی این نقش را بازی کرده بود. کوبریک حس مسئوولیت شدیدی در این خصوص احساس میکرد و بدین لحاظ این امر را از کودک هنرمند پنهان نگاهداشت تا به روحیه او لطمهای وارد نگردد. حتی بار نخستی که "دنی للوید" این فیلم را واقعا تماشا کرد با خود استانلی کوبریک بود.
هتلی که در فیلم مشاهده میشود هتلی خیالی بود و هیچکدام از نماهای داخلی واقعیت نداشتند بلکه کلاً در استودیو ساخته و پرداخته شده بودند. كوبریك همیشه از این نسخه راضی بود و در سال 1997 تدارك ساخت یك مجموعه تلویزیونی را بر اساس داستان كینگ می دید كه با مرگش به خواسته اش نرسید.
استیفن کینگ همیشه از نسخه ی کوبریک ناراضی بود و تدارک ساخت یک مجموعه نلویزیونی عظیم را در سال ۱۹۹۷ بر اساس کتاب درخشش داد. مجموعه بزودی فراموش شد اما فیلم کوبریک همچنان زنده و استوار است.
بازی بی نظیر ودیدنی "جك نیكلسن" نیز از نكته های جذاب این فیلم است. به اعتقاد بسیاری از كارشناسان بهترین فیلم تمام عمر جك نیكلسن در این فیلم بوده است. جک نیکلسون با آن تبر بزرگش یکی از ماندگارترین شخصیتهای تاریخ سینما را رقم زد.
"درخشش" قصه خشم است، خشمی كه اخلاق حیوانی را وقع مینهد و خاستگاهش چیزی نیست جز عقده، حقارتها و كاستیهای شخصیتی یك انسان. او یك مسئله روانشناسانه را مطرح میكند.
هتلی كه در فیلم مشاهده می شود خیالی بوده وواقعیت نداشته است بلكه تمام نماهای داخلی در استودیو ساخته وشبیه سازی شده اند فیلم 31 میلیون دلار در آمریکا فروش رفت.نقدهای نوشته شده به شدت شاهکار بودن این اثر را نفی میکردند.
استیفن کینگ(نویسنده رمان تلالو)در نقدی نوشت:«این فیلم شبیه اتومبیلی بسیار زیباست که موتور ندارد!»
نویسنده ای به نام «جک تورنس» (نیکلسن) استخدام می شود تا از هتل دورافتاده ای که در زمستان خالی از مشتری است، نگه داری کند. او، آرام آرام، در حالتی «تسخیر شده» به تهدید همسر، «رندی» (دووال) و پسرش، «دانی» (لوید) می پردازد...