جی وایسبرگ (ورایتی) : اریک تولدانو و الیور ناکاشه فرانسوی که «دست نیافتنی ها» را بطور مشترک نوشته و کارگردانی کرده اند، اگرچه هرگز برای ظرافت و نکته سنجی شان شهرتی به هم نزده...
16 آذر 1395
اریک تولدانو و الیور ناکاشه فرانسوی که «دست نیافتنی ها» را بطور مشترک نوشته و کارگردانی کرده اند، اگرچه هرگز برای ظرافت و نکته سنجی شان شهرتی به هم نزده اند، هرگز فیلمی زننده مثل «دست نیافتنی ها» نساختهاند، که نوعی نژادپرستی از جنس «کلبه عموتام» را نشان میدهد که امیدوار بودیم دیگر هرگز روی پرده سینماهای آمریکا نبینیم. کمپانی واینشتاین که حقوق بازسازی فیلم را خریده باید دوباره آن را تا حد زیادی بازنویسی کند تا این کمدی تکان دهنده را قابل قبول سازد. این کمدی در مورد یک مرد سفید پوست ثروتمند فلج است که یک مرد سیاه را از محلههای ارزان نشین استخدام میکند تا مستخدمش باشد، و در حین آشنا شدن با یک «فرهنگ»، یاد میگیرد که خودش راحتتر باشد. متاسفانه این داستان بیمعنی در اروپا یک موفقیت تمام عیار است.
«دست نیافتنی ها» با افتخار اعلام میکند که بر اساس یک داستان واقعی است هر چند مستخدم داستان واقعی یک عرب بوده است نه سیاهپوست. فیلیپ (فرانسوا کلوزه) که ثروت زیادی دارد سالها پیش در حین چتر بازی دچار سانحه شده است و نمیتواند بدنش را از گردن به پایین حرکت دهد. همسرش فوت کرده است و دختر خواندهاش الیزا (آلبا گایا بلوجی) یک نوجوان بیش از حد مغرور است. خدمتکاران فیلیپ از او در خانه اش که مثل پیله ای در محله ای مرفه نشین است، نگه داری می کنند.
ولی فیلیپ هر روز مستخدمانش را عوض میکند. دریس (عمر سای) که بعد از شش ماه زندان برای سرقت تازه آزاد شده است، برای استخدام مراجعه میکند. او فقط آمده است تا بر روی برگهاش یک امضا برای رد استخدام بگیرد تا شامل حقوق بیکاری شود. ولی فیلیپ در کمال تعجب منشی خصوصیاش ماگالی (آدری فلورت) دریس خونسرد و استخوانی را استخدام میکند، چون میداند که حداقل سرگرمش میکند.
رفتار دوست داشتنی و تاثیرگذار دریس، داشتن او را برای فیلیپ ضروری میکند. دریس فیلیپ را تشویق می کند که عاشق شود و با رفتارهای ناشیانه ولی سرگرم کنندهاش به خانه کسل کننده او هوایی تازه میدمد. فیلمسازان طبق معمول آثارشان («آن روزهای شاد»، «با هم چقدر خوشحالیم...») مقادیر زیادی از لطیفه ها را روی هم انباشته اند و نیش و کنایه های نخ نما شده ای درباره هنر مدرن، اپرا و فرهنگ «سطح بالا» (فیلم «مکان های مبادله» جان لندیس را تصور کنید ولی با ظرافت کمتر) را با این ایده بسیار کهنه که فقط یک سیاهپوست از محلههای پایین شهر تمیتواند این قبیل مسائل را به تمسخر بگیرد.
در حقیقت با دریس مثل یک میمون نمایشی برخورد میشود (با همه جنبه های نژاد پرستانه ای که این اصطلاح تداعی می کند) که با جایگزین کردن ویوالدی با «سرزمین عجایب بوگی» و نشان دادن حرکات خود در پیست به سفیدپوستان مغرور یاد میدهد که چگونه خاکی شوند. این واقعا دردآور است که ببینیم سای که بازیگر کاریزماتیک و شوخی است در نقشی بازی میکند که از نمایش های سیاه بازی قدیم که برای سرگرم کردن ارباب از همه کلیشه هایمربوط به طبقه و نژاد استفاده می شد، فاصله ای ندارد.
بدترین جای فیلم وقتی است که دریس یک کت و شلوار میپوشد و ماگالی به او میگوید که شبیه اوباما شده است؛ انگار تنها سیاهپوستی که حق دارد کت و شلوار بپوشد، رئیس جمهور است. ناراحت کننده تر از همه اینکه نویسندگان از این حرف قصد شوخی و خنده را داشتهاند. (توجه داشته باشید که سای هیچ شباهتی به اوباما ندارد.)
تمام اینها قرار است خنده بگیرند و از آنجا که سای بازیگر خوبی است و لطیفهها را به ندرت خراب می کند، «دست نیافتنی ها» ممکن است تماشاگر بیملاحظه را با یک لبخند همهگیر فریب دهد. موسیقی گاه و بیگاه فیلم به شکلی بی شرمانه عواطف را باه بازی می گیرد بازی میکند و گاهی ترانه های برگزیده جو را آماده میکند. نینا سیمون که به زودرنج بودن معروف است از اینکه ترانه « Feeling Good» او در این فیلم پخش میشود، راضی نخواهد بود.
این فیلم داستان مردی به نام "فیلیپ" است که در یک حادثه چتربازی آسیب شدیدی میبیند و دیگر نمی تواند راه برود. حال او برای کارهای روزمره اش نیاز به کمک دارد و از این رو یک پسر جوان را استخدام می کند و این دو رابطه دوستی خوبی باهم برقرار می کنند اما...