نگاهی به فيلم «گاندی»: استقلال سخت در دامان استعمار ن
غلامرضا مقدم : سينما آینه تابان مدیوم برجسته عصر مدرنيسم در طول ادوار و اعصار مختلف، همچنان موفق نشده که تصویری قابل ملاحظه از شخصيتهای علمی، سياسی، ادبی، اجتماعی و هنری به نمایش...
25 آذر 1395
سينما آینه تابان مدیوم برجسته عصر مدرنيسم در طول ادوار و اعصار مختلف، همچنان موفق نشده که تصویری قابل ملاحظه از شخصيتهای علمی، سياسی، ادبی، اجتماعی و هنری به نمایش گذارد و به صورت طبيعی سينمای پرتره همواره با کاستیهایی مواجه بوده است که گریبانگير چنين گونه سينمایی بوده است. این روند حتی تا توليد فيلم «che «به کارگردانی استيون سادربرگ ادامه پيدا میکند و معضلات سينمای پرتره گریبانگير اسپيلبرگ در فيلم لينکلن میشود. با این همه در سينمای پرتره جستارهایی از تاریخ را میتوان جست و از آن لذت وافر برد. گاهی نيز تحریفهایش غيرقابل هضم برای عشاق تاریخ خواهد بود.
اما مروری بر فيلم گاندی، میتواند طليعه ای باشد برای بررسی تاریخ استعمار کبير. هر چند روایتگری بصری درباره این شخصيت تاریخی را پير سربازان هنر استعماری بر عهده دارند، اما واقعيت را نمیتوان 180 درجه معکوس کرد. شاید در دهه های گذشته زمانی که فيلم گاندی در ایران نمایش داده شد تحليل محتوایی متن اثر و شاید زندگی گاندی برای مخاطبان سينما جذاب نبود، اما ریچارد آتنبرو در فيلم گاندی، تحليلی که به مخاطب ارائه میدهد منحصر به فرد و لحنی کاملا انگليسی دارد. آنچه در فيلم میبينيم و شاید واقعيت نباشد این است که استقلال هند منجر به تجزیه این کشور، هرج و مرج و کشتار عظيمی شد و شيوه استقلالطلبی گاندی با یک علامت سؤال بزرگ مواجه میشود. اگر شيفتگی سينمایی را کنار بگذاریم و تاریخ را به صورت منطقی و درست تورق کنيم، درخواهيم یافت گاهی صورتگری واقعی و همسو با حقيقت هم میتواند واقعيتهای تاریخی را تحریف کند. داستان فيلم گاندی از جایی آغاز میشود که گاندی پس از گذراندن دورههای آکادميک در لندن برای کار راهی آفریقای جنوبی میشود. گاندی با اینکه وکيل است و بليت درجه یک قطار تهيه کرده است اما توسط مرد سفيدپوستی در قطار مورد غضب قرار میگيرد و رئيس قطار او را بيرون میاندازد.
یک صحنه در فيلم آتنبرو سهوا یا عمدا حذف شده است. وقتی گاندی را از قطار بيرون میاندازند او تا صبحگاهان در ایستگاه مینشيند و متفکرانه به این تبعيض نژادی میاندیشد و سپس اراده میکند که به تقابل با تبعيض برود. یکی از اشخاصی که گاندی بعد از این صحنه با او ملاقات میکند کشيش انگليسی است که از هند برای ملاقات وی آمده است. گاندی روش مبارزه بدون خشونت خود را که شيوهای گرتهبرداری شده از مسيحيت است، تشریح میکند. در همين ابتدا با دستاویز قرار دادن سلوک سياسی وی در مبارزه، میتوان شخصيت و طرز رفتار گاندی را با سایر رهبران دینی و سياسی مقایسه کرد. گاندی در فيلم شخصی بود که کمترین ارزش را در مبارزه برای خود قائل بود و هر زمان میخواست مردم را به کاری تحریک کند اعتصاب غذا میکرد، واقعا این کار سادهانگارانه چه معنایی در مبارزه عليه باطل استعمارگر دارد. در آن زمان مردم هند جبریمسلک بودند و ظلمدیدن برایشان خيلی سادهتر از مبارزهکردن بود. روش گاندی شاید در نسبت با سازو کار تربيتی هندیها مناسب به نظر برسد اما شيوه مستهلکی است که دشمن را وادار به گزینش شيوههای عقلانیتر برای مواجهه میکند. حتی گاندی را کسانی ترور کردند که مخالف این نوع روش مبارزه با استعمار بودند و ترورکنندگان نيز خواستار مبارزه جدیتری بودند.
یکی از نمودهای بارز فيلم محمدعلی جناح(1 (است. آنطور که در فيلم نمایش داده میشود وی فردی شيکپوش با البسهای مغایر با پوشش گاندی است، او هميشه با گاندی مخالفت میکرد و اصل را بر مبارزه کنشگرانه میگذاشت. در فيلم چنان شخصيت تيرهای از او و مسلمانان نشان دادند که مسلمانان صرفا جنگطلب و صلحناپذیر هستند، حتی در پایان فيلم 3ساعته درباره گاندی، جناح عامل اصلی تجزیه هند معرفی میشود، در حالی که در فيلم تمام رهبران جنبش آزادی هند موافق این تجزیه بودند. در فيلم به صورت کاملا ناملموسی نشان داده میشود که جناح فرصتطلبی نشان داده و پس از کسب فرصت، تصميم گرفته مسلمانان با هندوها نمیتوانند زیر چتر یک دولت واحد قرار گيرند در حالی که گاندی هميشه هندوها، مسلمانان و سایر مذاهب را مانند برادر میدانست و حتی به جناح پيشنهاد داد که نخستوزیری را به او میدهد تا تمام سران کشور را از مسلمانان انتخاب کند اما امروز میدانيم چنين پيشنهادی به دروغ در فيلم مطرح میشود. پس از استقلال هندوستان منطبق بر روایت فيلم میبينيم که اغلب صحنه های فيلم، عامل اصلی جنگ داخلی (ميان مسلمانان و هندوها) و همچنين جنگ ميان پاکستان مسلمان و هند را امثال مسلمانان و محمدعلی جناح معرفی میکند و به طرز رندانهای تنها به پخش و بيان حمله ها و غارتهای مسلمانان اشاره میکند. گاندی در فيلم اشاره میکند، استقلال مانند سيبی میماند که به موقع خواهد رسيد و بر زمين میافتد، هيچکس نمیتواند مانع رسيدن سيب شود. در چنين شرایطی که سطح زندگی استقلال طلبانه هندیها رشد کرده بود، مسلم بود که چنين جبر استعماری را نخواهند پذیرفت و پس از جنگ دوم مشخص بود تغييری اساسی در هند رخ خواهد داد، خواه به وسيله گاندی، خواه به وسيله شخص دیگری. اما باید به این مساله دقت کرد که بعد از ظهور گاندی و رخ دادن انقلاب هند، تاکتيک کشورهای استعمارگر تغيير کرد، شيوه گاندی و انقلاب وی پلی بود برای ورود به دنيای جدید با صورتی که مطالبه جدی استعمارگران بود، یعنی استعمار نرم. در این شيوه انگليسیها هزینه کمتری متقبل میشدند و صدها هزار نيروی کنترلکننده نظامی را از هند خارج کردند و در عوض با استراتژی تجزیه شيوه «الينهکردن» را پيشه کردند.
«الينهکردن» افراد یعنی تغيير تفکرات و اعتقادات بدون آنکه اشخاص متوجه تغييرات خود در منش و روش فردی ¬ جمعی شوند. اگر تاریخ را دوباره ارزیابی کنيم محمدعلی جناح آنچنان قدرتی برای تجزیه نداشت و سران هندو میتوانستند مانع این تجزیه شوند اما در فيلم میبينيم سکوت میکنند؛ سکوتی که حاصل الينه کردن و مهر زدن استعماری بر دهان هندوهاست. البته تجزیه یک استراتژی جذاب انگليسی است تا کشورهایی که به صورت ایالتی در سيطره و تحت کنترل حاکميت مرکزی هستند قابل کنترلتر شوند. تجربهای که پس از جنگ دوم آلمان را به 2 بخش شرقی و غربی تبدیل کرد، تجربهای که براساس آن اراضی اشغالی به صهيونيستها واگذار میشود و چنين شيوهای را ایالات متحده در کره پياده میکند.
حقيقت این است که تاریخ به ما میگوید انگليس زمين بازی استقلالطلبان هندی را تعریف کرد و آنچه گاندی در مواجهه با انگليس نکرد، جهاد بود. اگر گاندی در مواجهه با انگليس اعلام جهاد میکرد استقلال هند با یک عزم جمعی و متحدانه شکل میگرفت و تجزیه پاکستان شاید محقق نمیشد. در فيلم خبرنگار مجله لایف از گاندی پرسيد به نظر شما آیا میشود با این روش در مقابل امثال هيتلر ایستاد و پيروز شد؟ گاندی پاسخ میدهد آری میشود ایستاد اما باید صبر داشت و جنگيد (جنگ او تعریف دیگری داشت، کتک خوردن را جنگيدن میدانست) و دردهای بسياری را تحمل کرد، مگر شما در جنگ خودتان با هيتلر نمیجنگيد و دردها را تحمل نمیکنيد. شاید گاندی از رهبران غيرسياسی ملت هند به شمار میرود، اما اگر روشهای وی پاسخگوی استقلال هند بود، سرانجام این کشور تجزیه نمیشد. البته ماجرای تجزیه هند در فيلم گاندی به شخصيت دیکتاتورمابانه محمدعلی جناح نسبت داده میشود و در کل مسلمانان به صورت زیرکانه اجازه نمیدهند رویای استقلال گاندی کامل شود.
پینوشت: محمدعلی جناح، سياستمدار استقلال طلب شبه قاره هند و پایه گذار پاکستان امروزی در 25 دسامبر سال 1876م در کراچی به دنيا آمد و پس از طی تحصيلات خود به وکالت دادگستری مشغول شد. جناح، کمی بعد به دبيرکلی یک تشکيلات اسلامی منصوب شد که این تشکيلات مقدمه برپایى کنگره اتحاد ملی هند بود. جناح در سال 1910م به ریاست دیوان قانون اساسی حکومت انگلستان و هند منصوب شد. وی در ابتدا خواهان وحدت هندوها و مسلمانان بود ولی چون این امر را غيرعملی دید، از جدایى این دو گروه حمایت کرد. وی در مبارزات آزادیخواهان عليه استعمار انگليس با ماهاتما گاندی رهبر نهضت آزادی هند همکاری ميکرد ولی برخلاف مبارزه منفی گاندی، جناح معتقد به درگيری عملی بود. گاندی و جناح تا سال 1940م در مبارزات خود عليه انگليسيها وحدت نظر داشتند. با این حال، جناح در سال 1946م پس از پيروزی در انتخابات پارلمانی، کنگره هند را به تصویب طرح جدایى پاکستان از هند مجبور کرد. سرانجام این امر در اوت 1947م با تلاشهای انسانی و مبارزات اسلامی محمدعلی جناح تحقق یافت و او فرماندار کل کشور پاکستان شد. محمدعلی جناح، بانی استقلال پاکستان و از چهره های محبوب ملت مسلمان این کشور محسوب ميشود و «قائد اعظم» لقب گرفته است. محمدعلی جناح سرانجام یک سال پس از استقلال پاکستان، در یازدهم سپتامبر 1948م در 72 سالگی درگذشت.
شناسه نقد :6150982
منبع: وطن امروز
هنوز کسی برای این مطلب نظری نگذاشته است. اولین نفری باشید که نظر میدهید