يک فيلم جيمز باند «متوسط» را میتوان با سه کلمه توصيف کرد: «رضايتبخش اما معيوب». اين وصف تا يک جاهایی درست است، «اسپکتر»(Spectre) قالب را پر میکند. با...
19 آذر 1395
هشدار: اسپويلرهای غيرمستقيم
يک فيلم جيمز باند «متوسط» را میتوان با سه کلمه توصيف کرد: «رضايتبخش اما معيوب». اين وصف تا يک جاهایی درست است، «اسپکتر»(Spectre) قالب را پر میکند. با وجود داستانهای بسيار و حداقل ۲۰ دقيقه زمان اضافی، اين فيلم شروع بزرگی دارد، به سختی خود را تا نيمه داستان میکشاند و بعد برای پايانی هيجان انگيز خود را احيا میکند. چهارمين (و احتمالاً آخرين) نقش آفرينی دانيل کريگ به عنوان مامور ۰۰۷ ادامه فرايند «بازراه اندازی» است که در سال ۲۰۰۶ با ساخت «کازينو رويال»( Casino Royale) کليد خورد. برای نخستين بار، شاهد ابرپلان توليدکنندهها هستيم: آنها نه تنها باند (البته شخصيتش) را برای يک عصر جديد لخت و دوباره احيا میکنند، بلکه با دقت زيادی تمام المانهای دنيای او را مجدداً معرفی میکنند. «اسپکتر» (مخفف سازمان ويژه ضد اطلاعات، تروريسم، انتقام و اخاذی)، سازمان مخفی تبهکاری که باندِ کانری را به ستوه آورد، قبل از اين که يک بار ديگر اينجا ظاهر شود به مدت بيش از ۴۰ سال (بيشتر به دليل مسائل کپی رايت) غايب بود. در پايان «اسپکتر»، تقريباً تمام قطعات در جای خود قرار میگيرند تا تيم سازنده باند بتواند بازسازی کلاسيکهای اوليه را شروع کند. آيا به زودی شاهد ساخت يک «دکتر نو»ی جديد خواهيم بود؟
«اسپکتر» «سنتی ترين» فيلم از مجموعه باندهای کريگ است. گرچه ابزارهایی که در آن به کار رفتهاند کمی سبکتر هستند، اما از نظر موارد ديگر از جمله (برای اولين بار بعد از آخرين فيلم ناموفق برازنان) وجود عنبيه باز شونده کم و کاستی ندارد. با شروع فيلم، ام (رالف فينس) و مانی پنی (نائومي هريس) داخل دفتر هستند و کيو (بن ويشاو) در آزمايشگاه است. ۰۰۷ در مکزيکوسيتی مشغول تعقيب يک قاتل است. تحقيقاتش، که توسط نکتهای توسط رئيس سابقش (جودی دنچ) تشويق میشود، او را به دنبال يک تهديد جهانی جديد میفرستند: رئيس سازمان اسپکتر فرانتز اوبرهاوزر (کريسوف والتز) است. اوبرهاوزر رابطه نزديکی با باند دارد و به فکر انتقام است. وقتی که يکی از مقامات جديد سازمان اطلاعات بريتانيا گروه ام را از کارافتاده توصيف میکند، سی (اندرو اسکات، شخصيت مورياتری در شرلوک)، باند بايد با دو زن (مونيکا بلوچی، لی سيدوکس) رابطه عشقی برقرار کند، با دستيار اول اوبرهاوزر، هينکس (ديو باتيستا)، مبارزه کند و پرده از حقيقت مربوط به اوبرهاوزر (که اصلاً طرفدارهای قديمی باند را غافلگير نمیکند) بردارد.
اگر «اسپکتر» نااميد کننده است، به دليل خيلی خوب بودن «اسکای فال»( Skyfall)، جيمز باند قبلی (که آن نيز توسط سَم مندز کارگردانی شده بود)، است. در واقع، دو فيلم کريگ (اسکای فال و کازينو رويال) بعد از ترک کانری بهترين فيلمهای باند بودهاند. «اسپکتر» جايگاه متوسطی دارد. بخش عمدهای از صحنههای مربوط به لندن، که در آن ام مشغول مبارزه با سی بر سر ارزشهای مامورهای «قديمی» است، به فيلم متفاوتی تعلق دارند. اين بخش کاملاً زايد است و در وهله اول برای طولانی تر کردن يک فيلم پر از اغراق ساخته شده است. همچنين، ماجرای عشقی باند با دکتر مادلين سوان (لی سيدوکس) برای يک فيلم اکشن کمی کند پيش میرود.
هينکس با بازی ديو باتيستای «پاسداران کهکشان»( Guardians of the Galaxy) اضافه دلپذيری به گالری دستياران تبهکار ۰۰۷ است. گرچه به اندازه شخصيتهای آدجاب يا جاوز به يادماندنی نيست، اما میتواند برند خود را داشته باشد. صحنه مبارزهاش با باند بالای يک قطار در حال حرکت يادآور مبارزه کانری با شخصيت گرانت رابرت شاو در «از روسيه با عشق»( From Russia with Love) است- شباهتها بدون شک عمدی هستند. به عنوان مرد در سايه، کريستف والتز بلا استفاده مانده است. رويکرد خونسرد و مودبانه وی تهديدآميز است اما به اندازه سيلوای «اسکای فال» وحشی نيست.
«اسپکتر» روند اخير تغيير شکل مردان زن پرست سريالی به يک قهرمان رومانتيک را ادامه میدهد. رابطه باند با مادلن دارای عمقی است که تنها دو بار در تاريخچه ۵۳ ساله اين فيلمها رخ داده است («در سرويس مخفی ملکه»( On Her Majesty’s Secret Service) و کازينو رويال) و نشان میدهد که توليد کنندهها میدانند که مفهوم يک «علاقه عشقی» بايد از آنچه قبلاً بوده متحول شود. اگرچه لی سيدوکس بخش عمده زمان بازی زنان روی پرده اين فيلم را در اختيار دارد، اما نقش کوچک مونيکا بلوچی به عنوان همسر مردی که توسط باند کشته شده است به او اجازه می دهد تا به اولين پنجاه و چندمين «دختر باند» تبديل شود (تصور کنيد که خانم مانی پنی، لوئيس مکسول، را نشمرده باشيم).
از نظر آتش بازی، صحنههای مبارزه و بدل کاری «اسپکتر» از تمام کارهای انجام شده در «اسکای فال» پيشی می گيرد و به خوبی نظر سَم مندز مبنی بر اين که اتفاقات در دنباله يک فيلم بايد تماشاییتر باشند را محقق میکند. گرچه فيلم به ارتفاعات ابزورد فرانشيزهای اکشن رقيب مانند «سريع و خشن»( The Fast and the Furious) و «ماموريت غيرممکن»( Mission: Impossible) نمیرسد اما در آن لحظاتی وجود دارند که به آنها نزديک میشود. توماس نيومن، آهنگ ساز، ثابت میکند که در مقايسه با ديويد آرنولد، که آهنگ پنج تا از هفت فيلم اخير جيمز باند را ساخته است، جانشين بهتری برای جان بری است. در مقايسه با آرنولد او در درهم تنيدن تِم مونتی نورمن در کارش مشتاق تر و تواناتر است. (با اين حال، آهنگ سَم اسميت اثر فاخری نيست و گام رو به عقب بزرگی است بعد از ساخت آهنگ «اسکای فال» با صدای آدل.)
يکی از نکات جالب «اسپکتر» اين است که چگونه میتواند به سئوال موسوم به بلوفلد پاسخ دهد. با توجه به اين که ارنست استاورو بلوفلد اسپکتر شماره ۱ بود و رقيب سرسخت و دشمن باند در طول دوران کانری بود، عجيب به نظر می رسد که هيچ اشارهای به او در هيچ يک از اخبار مربوط به اسپکتر نشده است. اما خيالتان راحت، فيلم به او اشاره میکند. نمی خواهم درباره موضوعات خاص بحث کنم يا حدس بزنم که آيا بينندهها از تماشای نحوه برخورد با او خرسند میشوند يا خير، اما مندز و فيلمنامه نويس اين شخصيت را از ياد نبردهاند.
«جيمز باند بازخواهد گشت.» اين عبارت مثل تمام فيلم های ديگر جيمز باند در تيتراژ پايانی ديده میشود. اگرچه «اسپکتر» بهترين فيلم ۰۰۷ نيست، اما چيزی در آن وجود ندارد که به اين فيلم قابل احترام آسيب بزند. در اين فيلم تمام اجزای لازم برای موفق شدن در گيشه وجود دارند و نوعی از اکشن ولتاژ بالا را نشان می دهد که فيلم بينهای امروزی عاشقش هستند. در پايان، اين باند سرسخت عدالت را در خصوص ميراث طولانی اين شخصيت اجرا میکند و در عين حال توجه زيادی به آنچه تحت نظارت دانيل کريگ صورت گرفته است مبذول میکند.
یک پیغام رمزگذاری شده از گذشته ی باند، به وی سرنخی از گروه تروریستی مخوفی به نام SPECTRE می دهد. باند به دنبال کشف و نابودی این گروه رفته و در این حال نیز M مشکلات سیاسی زیادی برای زنده و فعال نگه داشتن سرویس مخفی انگلستان دارد...