میثم کریمی : یکی از مفاخر ادبیات اروپا ، نویسنده خلاق و جامعه شناس فرانسوی یعنی ویکتور هوگو است. « بینوایان » یکی از جذاب ترین و البته تاثیرگذارترین داستانهای ویکتور هوگو...
25 آذر 1395
یکی از مفاخر ادبیات اروپا ، نویسنده خلاق و جامعه شناس فرانسوی یعنی ویکتور هوگو است. « بینوایان » یکی از جذاب ترین و البته تاثیرگذارترین داستانهای ویکتور هوگو است که تا به امروز نویسندگان بسیار زیادی سعی در تقلید از سبک روایت وی داشتند که با نگاهی مختصر به کارنامه آنان می توان گفت که آنها هیچ توفیقی در این راه بدست نیاوردند. در واقع آنچه که عیان است، این موضوع است که جهان بینی و دقت نظر ویکتور هوگو در آنالیز شرایط وقتِ جامعه خودش بسیار جلوتر از همکارانش بود.
در رمان « بینوایان » که یکی از بهترین آثار هوگو به شمار می رود، وی با الهام گیری از شرایط زمانه، موفق به خلق شخصیت هایی شد که هرکدام به خوبی نماینده بخشی از جامعه فرانسه در قرن نوزدهم میلادی بودند. شخصیت ژان واژان به عنوان قهرمان داستان، یک مثال بی بدیل و دقیق از وضعیت جامعه فرانسه در قرن نوزدهم میلادی است. واژان قربانی بزرگ فقر آن روزهای فرانسه است که در ادامه هنگامی که به قدرت می رسد، تلاش زیادی برای سعادت همشهری هایش و همچنین کوزت انجام می دهد اما طبقه بورژوا فرانسه مانع از به ثمر نشستن دنیای آزاد برای مردم عادی جامعه است و ویکتور هوگو این تصویر زشت و شنیع از طبقه بورژوا را با قرار دادن شخصیتی به نام ژاور در داستان به تصویر کشیده است.
ژاور شخصیتی نظامی و بی نهایت سخت گیر است. پدرش نیز پیش از او عهده دار همین وظیفه بوده و حالا وی به سختی به دنبال یافتن ژان واژان و محکومیت اوست. برای ژاور فرقی نمی کند که واژان اکنون چه می کند، او مدافع طبقه بورژوا است و باب میل آنها رفتار می کند. ژاور یکی از بهترین شخصیت پردازی های تاریخ ادبیات داستانی اروپا به حساب می آید که کماکان به عنوان نمونه کامل و دقیق از جامعه مستبد ، از آن در کلاس ها و دانشگاه ها نام برده می شود. مجالی برای برای بررسی شاهکار هوگو در این مقاله نیست، پس به سراغ اقتباس های سینمایی از این داستان می رویم که با فراز و نشیب های بسیاری همراه بوده است.
اگر بخواهیم از ساخته های کوتاه و البته دیده نشده از داستان « بینوایان » بگذریم ( ساخته هایی که نگاتیوهای آن در گذر ایام یا در حادثه حریق از بین رفته اند یا به نحوی نابود شدند و از آنها برای ساخت وسائل تزئینی استفاده شد! ) ، باید بگویم که « بینوایان » ساخته شده در سال 1934 به کارگردانی ریموند برنارد و بازی هری بائور و چارلز وانل، شاخص ترین « بینوایان » دوره کلاسیک سینما به حساب می آید. درباره این نسخه اقتباس شده اگرچه می توان با قاطعیت گفت که نزدیک ترین ارتباط ممکن را به داستان ویکتور هوگو دارد، اما تماشای آن، اعصابی پولادین می طلبید چراکه مدت زمان آن حدود 4 ساعت و نیم بود! این نسخه سینمایی فارق از مدت زمانی عجیب و واقعاً خسته کننده اش، از لحاظ جزییات و پرداخت شخصیت ، بهترین « بینوایان » دوره کلاسیک سینما به حساب می آید. پس از این اقتباس 4 ساعت و نیمه ، فیلمهای بسیار زیادی براساس این داستان ساخته شد که اغلب یا برداشتی آزاد از این داستان بودند ( فاجعه سینمایی هم در میان آنها پیدا می شد ! ) یا اینکه نتوانسته بودند پرداخت شخصیت ها را آنچنان که شایسته نام « بینوایان » بود ، انجام دهند. یک نسخه معروف دیگر نیز از داستان « بینوایان » در سال 1998 به کارگردانی بیلی آگست و بازی ستارگانی نظیر جفری راش، آما تورمن و لیام نیسن ساخته شد که این یکی هم چنگی به دل نمی زد و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد. حال پس از سالها، نسخه دیگری از « بینوایان » به کارگردانی تام هوپر و حضور بازیگران شناخته شده ای نظیر هیو جکمن، راسل کراو و آن هاتاوی ساخته شده که اینبار حال و هوایی موزیکال و نزدیک به تئاتر دارد. احتمالاً داستان « بینوایان » را بارها تا به امروز خوانده اید اما برای خلاصه می توان اینطور این داستان جذاب را خلاصه کرد :
در اوایل قرن 19 میلادی، ژان واژان ( هیو جکمن ) به دلیل سرقت یک قرص نان، از نظر دولت مجرم خطرناک شناخته شده و به تحمل حبس محکوم می شود. 19 سال پس از تحمل این حبس طولانی مدت ، واژان سرانجام آزاد می شود اما به قدری فقیر و گرسنه هست که ترجیح می دهد به زندان بازگردد. وی پس از آزادی با یک اسقف انسان دوست مواجه می شود که به او غذا و خوابگاه می دهد اما واژان بجای تشکر از اسقف، ظروف نقره ای وی را می دزدد! بزودی واژان توسط ژاندارم دستگیر می شود اما اسقف با بزرگ منشی ، اعلام می کند که خودش این ظروف را به وی داده است و واژان نیز به شدت تحت تاثیر رفتار این مرد بزرگ قرار می گیرد. هشت سال بعد ، واژان تبدیل به فردی موفق و بی نهایت سخاوتمند شده است اما گذشته تاریک او ، همواره بر زندگی موفقش سایه افکنده است.
زندگی پر استرس ژان واژان با مشاهده وضعیت یکی از کارگرانش ، وارد مرحله تازه ای می شود. فانتین ( آن هاتاوی ) دختری است که به دلیل ارتباط نامشروع و متعاقباً به دنیا آوردن فرزندی، دستگیر شده و البته وضعیت جسمانی او اصلاً امیدوار کننده نیست. واژان با مشاهده این وضعیت به سرعت وارد عمل می شود تا به وضعیت فانتین رسیدگی کند اما در عوض فانتین از او می خواهد تا در نبود او، از دخترش کوزت (ایزابل آلن ) حفاظت کند و ژان واژان هم می پذیرد. این در حالی است که بازپرس ژاور ( راسل کرو ) که مدتهاست در پی یافتن واژان و سپردن وی به دست قانون است، هر لحظه به دستگیری او نزدیک تر می شود و...
« بینوایان » بدون شک یکی از هنری ترین و زیباترین فیلمهای سال است که می توان تمامی اجزای درست پازل فیلمسازی به سبک هنری را در جاهای مناسب آن یافت. « بینوایان » اثری موزیکال است که شاید برای اینکه بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید، لازم باشد از اُپرا و نمایش های موزیکالی که اغلب در برادوی نیویورک بر روی صحنه می روند لذت ببرید. تام هور در ساخت « بینوایان » پیش از هر نکته دیگری، توجهش را معطوف به صحنه پردازی های دقیق و بی نقص متناسب با قرن نوزدهم میلادی کرده است. در تمام اقتباس هایی که از داستان « بینوایان » تا به امروز مشاهده شده ، هرگز تا این حد جزییات صحنه و حال و هوای داستان به نسخه اصلی که ویکتور هوگو آن را به جامعه ارائه کرده بود، دقیق و نزدیک نبوده است. مطمئناً اولین نکته ای که مخاطب در هنگام تماشای « بینوایان » با آن مواجه خواهد شد و به شدت غافلگیرش می کند، طراحی صحنه و دکور است که از حالا می توان آن را جزوهای کاندیداهای قطعی اسکار به حساب آورد.
اما این طراحی صحنه بی نظیر و خلق حال و هوای قرن نوزدهم میلادی، تنها نکته مثبت « بینوایان » نیست. « بینوایان » داستان آشنای خودش را اینبار با حال و هوای تئاتری و موزیکال به مخاطب ارائه کرده است که این قدرت ارائه در بالاترین سطح ممکن قرار دارد. اینبار دیگر خبری از شعر و آوازهای بی برنامه که اغلب در آثار موزیکال امروزی هالیوودی مشاهده می شوند نیست4. تام هوپر در « بینوایان » حتی بیشتر دیالوگ شخصیت های داستان را به صورت شعر و آواز به مخاطب ارائه داده که مشخصاً تنظیم آن امری بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است. شما هنگام تماشای « بینوایان » بسیار کم رخ می دهد که دیالوگی را بی آنکه آوازی در میانش نباشد ، بشنوید. در سالهای گذشته بوده اند آثار موزیکالی نظیر « شیکاگو » یا « Nine » ( در مورد این دومی اصلا حس خوبی ندارم و فکر می کنم که یکی از ضعیف ترین آثار موزیکال دهه اخیر بوده است ) که نام فیلم موزیکال را یدک می کشیدند اما آواز تنها در بخشی از فیلمنامه و آن هم با یک کارگردانی موزیک ویدئو وار ! به تصویر کشیده شده بود. اما در « بینوایان » ما یک فیلمنامه تمام موزیکال را شاهد هستیم که غم و شادی و موقعیت های داستان، توسط آواز و موسیقی شکل میگیرد. در واقع شما در هنگام تماشای « بینوایان » باید حواستان را معطوف به قطعات موزیکال فیلم کنید و اجازه دهید فیلم با موسیقی و لحن کلاسیک زیبایش، شما را تسخیر کند.
هوپر علاوه بر توجه فراوانی که به محتوای موزیکال داستانش داشته ، از جزییات اجتماعی داستان « بینوایان » نیز قافل نشده است. شاید « بینوایان » در نگاه اول داستانی به شدت عاشقانه به نظر برسد اما جالب اینجاست که هوپر موفق شده تمامی مشکلات اجتماعی جامعه فرانسه در قرن نوزدهم را با یک بازسازی زیبا و عظیم، بار دیگر به زیبایی هرچه تمام تر به تصویر بکشد. اواسط قرن نوزدهم فرانسه، بدون شک یکی از بدترین دوران تاریخ این کشور بود چراکه اختلاف طبقاتی در این دوران در شدیدترین حد ممکن قرار داشت. هوپر این اختلاف طبقاتی را با حال و هوایی موزیکال ( که البته اگر بصورت درام روایت می شد، شاید تاثیرگذار تر و دقیق از این بود ) به مخاطب ارائه کرده است. نمی توانم بگویم هوپر در این کار بهترین خروجی ممکن را ارائه داده است چراکه پرداختن به اینگونه مسائل در فیلمی موزیکال، شاید یکی از محال ترین اتفاقات باشد. اما به نظرم هوپر تا حدود زیادی موفق از زیر بار این مسئولیت خارج شده است.
« بینوایان » علاوه بر نکات مثبت زیادی که دارد، ایرادی هم بر خود می بیند که نمی توان به آسانی از آن چشم پوشی کرد. یکی عناصر کلیدی فیلمهای موزیکال و عاشقانه، حس کردن حالات روحی شخصیت ها در لحظه است که در « بینوایان » تماشاگر به سختی آن را حس می کند. در واقع ما هنگامی که شخصیت ها در حال ترسیدن، ابراز عشق کردن یا دلداری دادن به یکدیگر هستند، کمتر می توانیم کلام آنها را باور کنیم که این مشکل در برخی از لحظات فیلم به اوج خود می رسد. اینکه « بینوایان » یک موزیکال عالی است و داستانش هم یکدست روایت می شد، یکی از امتیازات ارزشمند این فیلم به حساب می آید اما عدم باورپذیری شخصیت های داستان تا حدودی برای تماشاگر مشکل آفرین است. این مشکل را مشخصاً می توان بر گردن موزیکال بودن فیلم انداخت که حالات روحی شخصیت ها ( اعم از غم و شادی ) را با شعر بیان می کند و باعث می شود نتوانیم از صمیم قلب، روابط شخصیت های فیلم از جمله رابطه بین کوزت و ماریوس را باور کنیم. با اینحال به نظرم نقش آفرینی خوب بازیگران تا حدود زیادی مانع از بدتر شدن اوضاع فعلی شده و چه بسا اگر این تیم حرفه ای در بطن فیلم قرار نمی گرفتند، شاهد اثری به مراتب ضعیف تر ( از لحاظ باور پذیری ) بودیم.
هیو جکمن در نقش ژان واژان ، بهترین انتخاب ممکن به نظر می رسد. شاید مشاهده جکمن در یک نقش موزیکال واقعاً برای مخاطب عجیب به نظر برسد اما او به خوبی موفق شده تا ژان واژان را در بازه های مختلف زمانی مدیریت کند. بازی جکمن در نقش ژان واژان چشمگیر است و به نظرم می تواند سبب شود که او کاندید اسکار شود. راسل کراو در نقش بازپرس ژاور، انتخاب ایده آلی به نظر می رسد. کراو با چهره خشن و حالت جدی همیشگی اش، نزدیک ترین ارتباط را به شخصیت ژاور پیدا کرده است و به راحتی می توان وی و خشونت آشنایش را باور کرد. البته باید اعتراف کنم که صدای آوازخوانی کراو هیچ تعریفی ندارد و بهتر هست که هرگز به فکر حضور در آثار موزیکال متعدد نباشد. آن هاتاوی در نقش فانتین عالی است. هاتاوی در سالهای اخیر پیشرفت قابل ملاحظه ای در بازیگری داشته و ایفای نقش فانتین در اقتباس موزیکال « بینوایان » ، نقطه عطفی در دوران بازیگری او به شمار می رود. هاتاوی در نقش فانتین، یکی از معدود شخصیت هایی است که می توان درد و رنجش را با پوست و استخوان احساس کرد؛ حتی وقتی که آوازخوانی میکند. ساشا بارون کوهن و هلنا بوهم کارتر در نقش آقا و خانم تناردیه، درخشش کمتری دارند اما به اندازه کافی منفی و بد ذات هستند که تماشاگر را راضی کنند. آماندا سیفرید و ادی ردماین هم در نقش عاشق پیشه های فیلم راضی کننده هستند. سیفرید صدای نسبتاً خوبی برای آواز خوانی دارد و چهره اش هم به شدت کلاسیک است؛ البته چهره ردماین بیش از هر بازیگر دیگر این فیلم به حال و هوای دوران کلاسیک اروپا می خورد! در مجموع باید گفت که تیم بازیگران « بینوایان » بهترین حضور را در جلوی دوربین تجربه کرده اند و عالی هستند.
« بینوایان » یک اثر کامل موزیکال است که می تواند طرفداران این سبک را سیراب کند. البته به نظرم این فرم موزیکال مطلق، به مزاق بسیاری خوش نخواهد آمد. مسلما نمی توان ایرادی بر تام هوپر برای غلظت محتوای موزیکال فیلمش گرفت چراکه از ابتدا اساس و پایه شکل گیری این فیلم ، بر پایه موزیکال بود. تام هوپر هرگز قول درام قوی یا مسائل خارق العاده دیگری را به مخاطب نداد ( حتی جلوه های ویژه هم بکار گرفته نشده ) و تنها تاکیدش بر موزیکال بودن این فیلم و وفادار بودن به حال و هوای تئاتری اش بود که باید گفت این وظیفه را به بهترین شکل ممکن انجام داده است. اما ایراد باورپذیری شخصیت ها از آن مواردی است که باعث می شود نتوان این فیلم را شاهکار قلمداد کرد. « بینوایان » تام هوپر یکی از بهترین و هنری ترین اثر سال است که برای طرفداران آثار موزیکال ( و البته تئاتری های دو آتیشه ) حکم گنجینه ای ارزشمند را در بر دارد.
در قرن 19 در فرانسه، ژان وا ژان کسی که برای سال ها توسط یک افسر پلیس بی رحم تحت تعقیب قرار گرفته، سرپرستی کوزت، دختر یک زن کارگر به نام فانتین را بر عهده می گیرد. تصمیمی سرنوشت ساز که زندگی آنها را برای همیشه دگرگون می کند ...