به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
برزونیک نژاد را در تلویزیون بیشتر می شناسیم دستیار کارگردان ، نویسنده یا کارگردان بوده وی سه فیلم در سینما ساخته که اولین اثر او یعنی ناخواسته این روزها به نمایش عمومی در آمده است اگر به سریال های تلویزیونی یا فیلم دوم و سوم او نگاهی بی اندازیم درک خواهیم کرد که نیک نژاد بیشتر کمدی ساز است اما چه کمدی؟ در زمان اکران فیلم زاپاس یا همین چند هفته پیش درباره لونه زنبور در همین روزنامه نوشته ام، اما دوباره باید اشاره کنم که اساسا نیک نژاد به هیچ وجه نمی تواند کارگردان سینما باشد زیرا این فیلمساز همچنان به استانداردهای تلویزیون وفادار است و نمی تواند برای سینما فیلمسازی کند ، نگارنده از این موضوع که چرا فیلم ناخواسته بعد از پنج سال به اکران عمومی رسیده بی اطلاع است اما نکته ی مهم این است که فیلم ناخواسته بنا به شرایط ساختاری اش یک فیلم الکن و نارس است که فیلمسازش سعی داشته با قصه سرایی یک فیلم بلند بسازد اما ناخواسته حتی به یک تله فیلم هم نمی رسد چرا که اساس و محتوای آن به شدت شلخته و بی هدف است، در اواسط دهه ی هشتاد موجی به راه افتاده بود به نام فیلم های معناگرا که تا همین امروز هم معنی این واژه به درستی درک نشده اما انگار نیک نژاد سعی داشته فیلمی جاده ای و معناگرا بسازد، جوانی موقر و موجه با تیپ ساده و ته ریش یک پژو 504 قراضه دارد که مسافرکشی می کند در اواسط فیلم معلوم می شود که این جوان طلبه ی حوزه قم است از سوی دیگر در فیلم یک خواهر و برادر و یک زن با بچه ی خردسال داریم که مسافران این جوان اند، خواهر و برادر جوان که معلوم نیست بر سر چه موضوعی با هم اختلاف نظر دارند مدام به روی هم فریاد می کشند و با ارجاعات دیالوگی درباره ی اتفاقی حرف می زنند که مجهول است و اساسا گره افکنی درام هم نمی تواند باشد چرا که این اتفاقی که باعث شده نبات فرار کند و به خانه اش برگردد در لفافه می ماند و صادق هم نمی تواند موضوع را باز کند
الناز حبیبی و مهرداد صدیقیان در فیلم سینمایی ناخواسته
در این میان زن میانسال می ماند که می خواهد از موضوع این خواهر و برادر باخبر شود اما او هم نمی تواند واسطه یی شود برای انتقال اطلاعات به مخاطب، فیلمساز فکر کرده اگر این زن را در ماشین بگذارد موضوع خواهر و برادر برملا می شود اما باز هیچ اتفاقی رخ نمی دهد تا جایی که ماشین به نایین می رسد زن میانسال پیاده می شود و درگیری رخ می دهد و چند دیالوگ هم به نبات می گوید که آن دیالوگ ها هم هیچ ربطی به موضوع ندارد، چند سکانس عقب تر نبات از کیف زن میانسال چند چک پول می دزدد برای چی ؟ مگر نبات دزد است؟ حالا نبات با راننده ی طلبه تنها شده و دیالوگ هایی میان آن ها رد و بدل می شود که اگر این دیالوگ ها را در یک فیلم دهه شصتی می دیدیم قابل هضم بود اما اینکه نبات از جوان اتو کشیده درباره ی عشق و عاشقی سوال می پرسد که آیا تا به حال عاشق دختری شده یا نه ؟ابتدایی ترین شکل ممکن در قصه پردازی و دیالوگ نویسی ست ، از طرف دیگرجوان راننده که یک طلبه یا آخوند است طوری اتو کشیده و موقر است که انگار از بهشت جاودان آمده ، راننده جوان با لهجه ی قمی یک تیپ شلخته ی فاجعه انگیزی ست که اصلا باور نمی شود چرا که دوره ی پرورش همچین شخصیت های ماورایی دیگر سرآمده است
الناز حبیبی و مهرداد صدیقیان در فیلم سینمایی ناخواسته
مثلا اگر این جوان طلبه رفتار دیگری غیر از این داشت تبدیل به یک شخصیت مستقل می شد و می توانست قصه را جلو ببرد اما فیلمساز ما در بوجود آوری داستان چنان کم می آورد که دست به دامان ساده ترین ابزارهای شناخت شخصیت یک طلبه می شود که قبل از این مثلا در فیلم زیرنور ماه رضامیرکریمی دیده بودیم، نبات می خواهد سر صحبت را با راننده باز کند به او سوهان تعارف می کند یا در یک سکانس ماشینی که چند جوان در آن است قصد اذیت دارند که راننده جوان ترمز می کند و پیاده می شود و با آن صدای نحیف و نازکش چند دیالوگ شعاری بی مصرف می گوید یا در سکانس دیگر شترها از جاده می خواهند رد شوند، نبات پیاده می شود جیغ و فریاد میکشد که شترها زودتر از جاده عبور کنند و جوان راننده هم همین کار را تکرار می کند در سکانس بعد جوان راننده کنار جاده نماز می خواند و نبات با آب و کف بازی می کند منظور و مقصود این سکانس ها عاشق شدن راننده ی جوان است؟ فیلم ناخواسته مملو از ابتدایی ترین اتفاقات رایج در این گونه از فیلم هاست مثل همان سکانس قهوه خانه ، شصت دقیقه می گذرد و هیچ اتفاقی برای کلیت فیلم نمی افتد، رخدادهایی که در فیلم شاهد آن هستیم برای یک فیلم سینمایی که مخاطب عام دارد بی معنی و خسته کننده است، ناخواسته نمی تواند قصه تعریف کند چرا که نه قصه ی منسجمی دارد نه طرح شکل یافته یی، انگار فیلمساز با یک ایده ی ذهنی این فیلم را ساخته چرا که هیچ کدام از آدم های فیلم به شخصیت مستقل تبدیل نمی شوند حتی جوان راننده که طلبه ی حوزه قم است ، یک تیپ تکراری ست که فقط ادا و اصول درمی آورد او به طور کلی منفعل ست و حتی قادر به دیالوگ گفتن هم نیست ، به یاد بیاورید سکانسی که جوان راننده می خواهد تسمه ی ماشین را عوض کند و از نبات خواهش می کند که جوراب هایش را به او بدهد تا بتواند از آن ها به جای تسمه استفاده کند این سکانس یا این درخواست برای سینمای ایران عقب افتاده و الکن است اینکه فرض کنیم راننده جوان این گونه عاشق نبات شده است یک عمل زشت از طرف یک آدمی ست که می خواهد روحانی شود!! اما فیلمساز ما دوست دارد بنای فیلمش را آن قدر سست و بی عنصر بچیند که با صدای بلند بگوید من فیلمسازی بلد نیستم، سینما بلدی می خواهد سینما مصالحِ درام و جذابیت ساختاری می خواهد نمی شود یک ماشین را با چند آدم بی هویتِ منفعل در جاده رها کرد و چند موسیقی با ساز بادی را هم روی آن گذاشت و یک فیلم خاصِ به اصطلاح معناگرا ساخت که مثلا کلیت فیلم عاشق شدن یک پسرطلبه باشد که تا بحال عاشق هیچ دختری نشده اما یک باره عاشق و دلخسته ی یک دختری شده که انگار از مردی فرار می کند دختری که مخفیانه دست در داشبورد می کند و رفتار ناموجه یی دارد، مرگ مادر نبات چه کارکردی در روند فیلم دارد؟ یا قصه ی فرعی خاله ی نبات چه ربطی به موضوع اصلی دارد؟ اساسا موضوع اصلی فیلم چیست؟ ناخواسته موضوع واحدی ندارد تنها یک فیلم جاده یی ست که قصه یی نیم بندی با آن گره خورده و باعث شده قالب این فیلم فاجعه انگیز باشد ، در سکانس های آخر هم وقتی نیک نژاد نمی داند چگونه و از چه راهی فیلمش را تمام کند یک حادثه را بوجود می آورد ، اما حادثه و شکل موضوعی آن هم به شدت منسوخ شده است، جوان طلبه در حال بوییدن سوهان است انگار که عاشق شده است!!! با بوی سوهان قم!!! یک باره یک ماشین شاسی بلند با آن برخورد می کند از قضا راننده ماشین شاسی بلند هم صادق برادر نبات بوده!!!
مهتاب کرامتی در فیلم سینمایی ناخواسته
ضعف اساسی فیلم از شکل گیری ایده تا اجراست ، فیلمساز نه توانسته قصه یی را در بستر خاصی گسترش بدهد و نه توانسته به ساختار فیلم سروشکلی بدهد به همین جهت موضوع ناخواسته غیرقابل تحمل است ، این فیلم فارغ از چارچوب های استاندارد سینمایی ساخته شده به همین دلیل کشش دراماتیک ندارد و قادر نیست که مخاطب را با فیلم همراه کند چرا که هیچ موقعیتی در فیلم وجود ندارد که بخواهد مخاطب را تحت تاثیر خاصی قرار بدهد، حتی ناخواسته در سطح یک تله فیلم هم نمی تواند جذابیت موضوعی یا بصری داشته باشد. با این ضعف ها نمی شود از این فیلم توقع خاصی دربخش فنی داشت زمانی که یک فیلم ضعف شدیدی در پرداخت داشته باشد تمامی عناصر ساختاری فیلم هم تحت تاثیر قرار می گیرند ، فیلمبرداری یا تدوین و چیزهای دیگر هم چنگی به دل نمی زند بازی بازیگران هم از همیشه شان ضعیف تر است به خصوص مهتاب کرامتی یا مهرداد صدقیان، دلیل اکران همچین فیلم ضعیفی که در شلوغ ترین سانس سینما فقط سه تماشاگر دارد به هیچ وجه به نفع سینما نیست ، این فیلم برای پرده ی عریض سینما به شدت کوچک است ناخواسته اثری فراموش شدنی و نفروشی ست که فقط مخاطب را پس می زند
الناز حبیبی و ستاره اسکندری در فیلم سینمایی ناخواسته
، برزو نیک نژاد در نوروز سال جاری فیلم لونه زنبور را بر پرده سینما داشت که آن فیلم هم یک شبه کمدی بی سروشکل بود اساسا نیک نژاد نمی تواند کارگردان سینما باشد، وی به مدیوم تلویزیون مسلط تر است به گواهِ چند سریالی که ساخته و ساخت ایران دو که این روزها در شبکه نمایش خانگی پخش می شود.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.