راجر ایبرت : فیلم «عروس شاهزاده» به شکل داستانی شروع می شود که یک پدربزرگ از روی کتابی می خواند. اما در همان نقطه هم فیلم جذابیت خاص خود را دارد، زیرا نقش...
25 آذر 1395
فیلم «عروس شاهزاده» به شکل داستانی شروع می شود که یک پدربزرگ از روی کتابی می خواند. اما در همان نقطه هم فیلم جذابیت خاص خود را دارد، زیرا نقش پدربزرگ را پیتر فالک بازی می کند و از حالت مشخص و منحصر به فرد صدای او به درک چیز خاصی می رسیم. صدای او انگاری مقداری طعن و کنایه نسبت به داستان های پریان در خود دارد، یک نوع آگاهی واضح از اینکه چیزهای بسیار بیشتری از آنچه توسط برادران گریم (از نویسندگان داستان های پریان) خیالپردازی شده اند، روی زمین و آسمان وجود دارند.
داستانی که او می گوید درباره ی باتر کاپ است، یک شاهزاده ی زیبا (رابین رایت) که با اخم و تخم به یک پسر دهاتی (کری الوز) دستور می دهد تا اینکه روزی متوجه می شود مانند آدمی رعد و برق زده عاشق او شده است. او می خواهد تا ابد با او در خوبی و خوشی زندگی کند اما آن موقع است که نیروهای شیطانی دست به کار می شوند و او دزدیده می شود و به سرزمین های گمشده برده می شود و پسرک هم کشته می شود.
"قرار است بوسه های زیادی در این داستان ببینیم؟"، این سؤالی است که نوه ی فالک از او می پرسد. خب، معلوم است که مارماهی های فریاد کش زیادی در آن هست.
لحظه ای که شاهزاده توسط مأموران شاهزاده هامپردنیک شیطان صفت (کریس ساراندون) ربوده می شود، «عروس شاهزاده» خود را به شکل تقلیدی کنایه آمیز از فیلم های جادوگری و شمشیر بازی نشان می دهد، فیلمی که به نوعی موفق می شود در هر دو رتبه همزمان وجود داشته باشد: در حالی که تماشاگران کم سن و سال تر محو وقایع مهیج روی پرده شده اند، بزرگسالان، به نظر من بسیار می خندند. «عروس شاهزاده» به نوع خاص خودش شبیه به فیلم «اسپینال تب یعنی این» است، فیلمی که پیش از این توسط همین کارگردان، راب راینر، ساخته شد. هر دو فیلم خنده دار هستند، اما این مسئله به این دلیل نیست که در خود طنز و کمدی خاصی دارند، بلکه به این خاطر است که راینر حق مطلب را درباره ی فرم زیرین و درونی داستان اش ادا می کند. «اسپینال تپ» حس و حال و ظاهر یک فیلم مستند در مورد موسیقی راک را داشت، و با این وجود خنده دار بود. «عروس شاهزاده» حس و حال و ظاهر یک فیلم افسانه ای یا هر یک از آن فیلم های فانتزی شبه قهرمانانه را دارد، و با این حال خنده دار است.
بخشی از راز در این است که راینر هرگز یک شوخی را زیادی طول نمی دهد. همین طور که شخصیت هایش سفر طول و دراز خود را پشت سر می گذارند، افراد زیادی سر آنها وجود دارند تا با هم برخورد کنند و بیشتر آنها هم کاملاً عجیب و غریب هستند.
به عنوان مثال، یک گروه سه نفره ی راهزن وجود دارند که رئیس آنها والاس شاون، یک شخصیت ریزنقش، برنامه ریز و مسامحه گر است و آندره ی غول پیکر در نقش فزیک غول پیکر، شخصیتی له کننده که لزوماً قلبی پرمحبت ندارد دیگر عضو آن است. شاون است که با رغبت فراوان شاهزاده را به کام مارماهی های فریادکش پرتاب می کند.
یک قسمت دیگر مربوط به مندی پتینکین در نقش اینگیو مونتویا، یک شمشیرزن قهرمان مانند است که رازی با خود دارد. و خنده دار ترین بخش فیلم با حضور بیلی کریستال و کارول کین برگزار می شود که هر دو پشت گریم سنگین غیرقابل تشخیص هستند و در نقش یک جادوگر و عجوزه ی باستانی که تخصص شان زنده کردن مردگان است، ظاهر می شوند. امیدوارم داستان را لو ندهم. شما که قطعاً توقع نداشتید معشوق شاهزاده تا انتها مرده بماند، مگر نه؟
«عروس شاهزاده» توسط ویلیام گلدمن از رمان خودش اقتباس شده است. او در مورد رمانش می گوید که آن را از یک کتابی که در کودکی خوانده است الهام گرفته اما به نظر می رسد که داستان توسط تخیلات بزرگسالانه ی شیطنت آمیز وی تغییر کرده باشد. فیلم پر از لحظات خنده دار خوش قلبانه، و نقش آفرینی بازیگرانی است که به نظر می رسد لب هایشان را با معصومیتی خاص و حقیقی به صدا درمی آورند که طنز هجو آمیز راینر را تاب می آورد. و البته، بوسه هایی هم در فیلم وجود دارد!
یک پدربزرگ مهربان کنار نوهی بیمارش می نشیند و قصهای که از مدتها پیش نسل به نسل به او رسیده را بازگو می کند. داستان قدیمی از عشق و ماجراجویی، از جایی شروع می شود که دختری زیبا که با شاهزادهای نفرت انگیز بنام «هامپردینک» نامزد است، برای آغاز یک جنگ ربوده می شود. اکنون «وستلی»، دوست دوران کودکی دختر، که اکنون یک دزد دریایی است، باید او را نجات دهد...