حامد یامینپور : فیلم قصه میگوید اما حرف نمیزند. شاید هم ما نمیفهمیم چه میگوید یا حتی شاید حرف فیلم آن قدر تکراری شده که دیگر شنیده نمیشود.
13 بهمن 1394
فیلم را می توان به دو نیم تقسیم کرد و دو قضاوت متفاوت کرد و همین خود اشکال بزرگی است. فیلم نیمه ای شاد و خوش رنگ و لعاب دارد و نیمه ای تلخ و پر تنش . این در حالی است که در قصه باید آمیزه ای از تمام این احساس ها در طول فیلم باشد که در این اثر این گونه نیست.
فیلم قصه می گوید اما حرف نمی زند. شاید هم ما نمی فهمیم چه می گوید یا حتی شاید حرف فیلم آن قدر تکراری شده که دیگر شنیده نمی شود. هر کدام از این ها که باشد باز فرقی نمی کند مخاطب می ماند و حسرتی که چرا اینبار که کسی قصه می گوید، تکراری می گوید.
عشق پسر جوان به زن بزرگتر از خود و مخالفت اطرافیان و مزاحمت های آن و نهایتاً یک اتفاق و فراغ ابدی این همه چیزی است که نیمه شب اتفاق افتاد را تشکیل می دهد . حال شما تصور کنید فیلمساز همین قصه را 90 دقیقه برای شما روایت می کند. بدون شک حوصله مخاطب از یک جایی سر می رود و ارتباطش با قصه قطع می شود.