به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
آخرین فیلم حسن یکتا پناه، «غیرمجاز» که بهتازگی اکران سراسری خود را آغاز کرده است یک ناامیدی مطلق است. حسن یکتا پناه که قبلاً توانسته بود با اولین فیلمش، «جمعه» حضوری موفق در جشنواره کن داشته باشد، یکی از امیدهای نوظهور سینمای ایران بهحساب میآمد، اما«غیرمجاز» نهتنها در ادامه مسیر فیلمسازی وی نیست بلکه به طرز تأسفآوری ضعیف و غیرقابلدفاع است و هیچ کورسوی امیدی از فیلمسازی که چشم به موفقیتش داشتیم ندارد.
«غیرمجاز» روایت موازی دو دختر همسنوسال، با شرایطی متفاوت است که هرکدام برای خود بودن و خود ماندن با موانعی روبرو میشوند. روایتی که بهخودیخود جذاب است، اما متأسفانه همه عوامل در «غیرمجاز» دستبهدست هم دادهاند تا با روایتی بهغایت غیر جذاب روبرو باشیم.
یکتا پناه در سومین تجربه فیلمسازیاش به سراغ معضلات دختران در جامعه امروزی ایران میپردازد و اشاره به موضوعاتی که مشابهش را در قالب آسیبهای اجتماعی زیاد دیدهایم، روایت دو قهرمانش را بهپیش میبرد. از همینجا هم ایراد اصلی فیلم شکل میگیرد. توکا (یاسمن معاوی) که از ترس تعرض ناپدریاش به تهران آمده شخصیتی کلیدی و پیش برنده در داستان یکتا پناه است، با همه ضعفهای کاراکتری که دارد، اما شادی، دختری که از یک خانواده متوسط تهرانی میآید و بعد از طلاق پدر و مادرش، برادرش است که به او امرونهی میکند، در پس سایه قهرمان یا حتی ضدقهرمان مردی که تا آخرین لحظه همشکل نمیگیرد، گم میشود و روایت مشکلاتش تبدیل میشود به روایتی شبیه کارهای میلانی که نه تأثیرگذار است و نه پرکشش.
پریوش نظریه در فیلم سینمایی غیر مجاز
در نیمه داستان شادی، با معضلی روبرو هستیم که هرچقدر هم بخواهیم انکارش کنیم و بگوییم دوران این رفتارهای دگم مردانه که نامش را غیرت میگذارند، گذشته است، به گواه هزاران شاهد دوروبرمان موفق نخواهیم بود؛ اما پرداخت یکتا پناه به زندگی شادی از ورای زندگی برادرش و تقابل او با توکا پیش میرود و درنتیجه شادی نه شخصیتی کلیدی است و نه اصلاً نقش مهمی در فیلمنامه بازی میکند. شادی در فیلمنامه گنجاندهشده است که یکتا پناه پایان خوش آبکیاش را به خورد مخاطب بدهد و مثلاً او را به فکر وادارد.از طرف دیگر، توکا که درگیر آزارهای روحی و روانی ناپدریاش است و از ترس تعرض او و بیتفاوتی مادرش راهی تهران شده است، هیچکس را ندارد، نه راه پس دارد و نه راه پیش و هرچه پیشتر میرود بیشتر در منجلاب تنهایی و معصومیتش غرق میشود. کاراکتر توکا گرچه به طرز اغراقآمیزی احمق و بیتجربه پرداختشده است و البته بازی معاوی هم مزید علت بر این کند بودن کاراکتر است، اما میتوان رگههایی از یک قهرمان زن یا حداقل یک کاراکتر فعال و کنش مند را درونش جست.
کنار هم قرار دادن توکا و شادی، در یک فیلم سینمایی که دغدغهاش فقط به گریه انداختن مخاطب و جلب ترحم او بوده است، ظلم و ناحقی تمام است در حق تمام دخترانی که امروزه با مشکلاتی شبیه شادی و توکا دستوپنجه نرم میکنند. چرا؟ زیرا باوجوداینکه اساساً لازم است سینما جایی برای معضلات زنان باز کند و جایگاهی ویژه به صدای معترضانه زنان مظلوم این سرزمین بدهد، اما مشکلات و شخصیتهایی که یکتا پناه روی آنها دست گذاشته است، بسیار پیچیده تراز تایمی است که یک فیلم سینمایی در اختیار فیلمساز قرار میدهد و نیازمند کارشناسی اجتماعی و روانشناسی است که در «غیرمجاز» شاهدش نیستیم. همانطور که گفتیم، همه تمرکز یکتا پناه در «غیرمجاز» برانگیختن احساسات مخاطب و درآوردن اشکش است و آنقدر بر این موضوع اصرار میورزد که حتی به همین هم نمیرسد.
موسیقی غمانگیزی که در تمام صحنهها همراه شماست، صدای حزنانگیزی و پر از ناله لهراسبی که در میانه فیلم و در اوج بدبختی توکا ناگهان شروع به خواندن میکند و همه مصیبتهایی که در خیابان بر سر توکا میآید که اتفاقاً کارگردان انگار برای جریحهدار نکردن روح مخاطبش به خیس شدن لباسش و دزدیده شدن کیفش بسنده کرده است و این تنها چیزی است که از چند شب خیابان خوابی توکا به ما نشان میدهد، بیش از آنکه مخاطب را به گریه وادارد اعصابش را به هم میریزد و حتی تمرکزش را از او میگیرد. نتیجه هم فیلمی است که اصلاً قامت یک فیلم سینمایی را ندارد و در بهترین حالت شبیه یکی از آن ملودرامهایی است که در دهه شصت و هفتاد مشابهش را در برنامههای خانواده زیاده دیدهایم. «غیرمجاز» برخلاف نیت اصلی فیلمسازش هیچ تأثیری بر بیننده نمیگذارد و درنهایت او را با یک سردرد از موسیقیهای پیاپی و بیدقت انتخابشده فیلم روانه خانه میکند.
میلاد کی مرام در فیلم سینمایی غیر مجاز
حتی همین روایت نیمه و بیدروپیکر یکتا پناه نیز عاجز از به تصویر کشیدن حداقلی از عمق فاجعهای است که شخصیتهای فیلم در آن دستوپا میزنند. شخصیت برادر شادی، شایان با بازی همیشگی و کلیشهای میلاد کی مرام در نقش برادر متعصب که حلقه اتصال این دو دختر است هم بسیار بد پرداختهشده است.یکتا پناه با به تصویر کشیدن تصویر مردی هرزه که هرزگی را برای خود جایز میداند و خواهرش را از آنها منع میکند، نمیتواند به عمق این مشکل بزرگ در بین مردان ایرانی نفوذ کند. اینکه درنهایت هرزگیهای شایان است که مسیری را که در مقابل خواهرش قرار داده است، نشان میدهد که تصویر ذهنی یکتا پناه هم از غیرت مردانه و تعصب کورکورانه همان نگاه ناقص و اشتباهی است که تهمینه میلانی در فیلمهایش دارد و یکتا پناه هم که تجربه همکاری با این فیلمساز را دارد در همان مسیر او قدم میگذارد و با اسیر شدن در دام سانتی مانتالیسم شدید، شخصیتها و روایتش را پوچ و توخالی میکند. مادر شادی و شایان هم که مترجم است و در مسیر همان زن مدرن و روشنفکر کلیشهای فیلمهای اینچنینی پرداختشده است هم هیچ نقشی در روایت ندارد و حضور و عدم حضورش فرق خاصی در روایت فیلم ایجاد نمیکند و در این میان هیچ خبری از پدری که شایان به او اشاره میکند نیست.
از بعد ساختاری و فرم روایت نیز «غیرمجاز»بههیچوجه قابل دفاع نیست و همین نواقص ساختاری روایت ضعیف و نیمه جان یکتا پناه را کاملاً از پای درمیآورد. یکتا پناه آنقدر شیفته توانایی خود شده و آنقدر دکوپاژهای زیبا اما بیربط به فضای داستانی و شکل قصهاش در روایت گنجانده است که از بسط روایتش کاملاً بازمانده است. در سکانسی میبینیم که توکا در اتوبوس خوابش برده است و بعد از رسیدن به آخر خط، راننده از او میخواهد پیاده شود، دوربین داخل اتوبوس میماند و توکا را خارج از آن و در ایستگاهی خالی جای میگذارد اما بلافاصله کات میشود به توکای سرگردان در ایستگاه. حسی از بیمحلی آدمهای دوروبر توکا و رها کردنش در این سکانس هست که کاملاً بیموقع به کار گرفتهشده است و شاید در نیمههای پایانی فیلم کاربرد دراماتیکتری داشت، یا کات دوباره به توکا در ایستگاه مثل این میماند که فیلمساز میخواهد مخاطبش را شیرفهم کند که این دختر سرگردان و تنهاست و کسی به او توجهی نمیکند؛ پس برایش اشک بریزید.
لیلا زارع در فیلم سینمایی غیر مجاز
تدوین فیلم هم به طرز فاجعه باری به پیشبرد قصه صدمه زده است، سکانسی که توکا برای کار به یک مغازه کوچک لباس عروس فروشی میرود، یک سکانس کاملاً بیجاست و هیچ کمکی به روایت نمیکند و هیچ شخصیتی وارد داستان نمیکند و تأثیری روی شخصیت توکا هم ندارد. در عوض ما نه دزدیده شدن کیف و کفشهای توکا را میبینیم و نه آنچه در طی شبهای خیابان خوابیاش اسیرش بوده است. تصاویر بدون هیچ نشانی از زمان به هم پیوند خوردهاند و درنهایت بیننده نمیفهمد سرگردانی توکا چند روز طول کشیده است یا چند هفته. از بیمنطقی سیر روایی فیلم و حفرههای بیشمار فیلمنامه هم بگذریم.
درنهایت هم فیلم با یک سکانس بهشدت آبکی و توخالی تمام میشود و بیننده شگفتزده از اینهمه شعار و حرفهای خالهزنکی بیهودهای که در گوشش خواندهاند و همچنان در انتظار فیلمی که برایش به سینما آمده بود، سالن را ترک میکند و «غیرمجاز» هم میشود یکی دیگر از آن فیلمهایی که مخاطب ایرانی نشان میکند تا دیگر سینما نرود.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.