چهارگانه جان سخت؛ آینه تمام نمای هویت فرهنگی و ایدئولوژیک زندگی آمریکایی
مارکو لانزاگورتا : «جان سخت»، بیش از اینکه فیلمی هیجان انگیز و خیره کننده باشد، یک اثر کامل است. با مشاهده این اثر پر مخاطب، میتوان با مجموعهای از فراز و نشیبهای اجتماعی...
16 آذر 1395
«جان سخت»، بیش از اینکه فیلمی هیجان انگیز و خیره کننده باشد، یک اثر کامل است. با مشاهده این اثر پر مخاطب، میتوان با مجموعهای از فراز و نشیبهای اجتماعی و اقتصادی سالهای ریاست جمهوری ریگان آشنا شد. میتوان از جان سخت به عنوان پیش بینی آینده آمریکا و آغازگر عصر سلطه قدرت عضلانی و بدنی در سالهای دهه نود میلادی نام برد.
از زمان اولین اکران عمومی آن در تابستان 1988 میلادی، جان سخت مخاطبان زیادی یافت که ساخت سه عنوان رسمی با عناوین «جانسخت دو »، «جان سخت؛ با یک انتقامگیری» و «آزاد زندگی کن و یا به سختی بمیر»، نشانگر محبوبیت فوقالعاده این اثر است. به علاوه، مخاطبان این اثر برای شخصیت اصلی داستان یعنی جان مک کلاین (با بازی بروس ویلیس) و اقدامات خشونت بار و جذاب وی از لحاظ تصویری، اهمیت زیادی قائل میشوند.
بدون هیچتردیدی، جان سخت را باید جزو جهت دارترین آثار ساخته شده سینمایی به حساب آوریم؛ چرا که تقریباً همه سکانسها و گفت و گوهای به نمایش درآمده، از لحاظ زیبایی شناسی و یا مسیر داستان گویی، دارای اهمیت هستند. همان طور که اکثر علاقمندان سینما میدانند، جان سخت داستان مردی است که در روز کریسمس از نیویورک روانه لسآنجلس میشود تا با همسرش هولی جنارو (با بازی بونی بدلیا) آشتی کند.
هولی نیز در آسمان خراش ناکاتومی پلازا و در یک شرکت ژاپنی به ریاست آقای تاکاگی (با بازی جیمز شیگتا) به کار مشغول است. با ورود یک گروه مسلح بی رحم آلمانی و استفاده از برچسب تروریست، موجی از زد و خورد و انفجار در این آسمان خراش روی میدهد. هر چند جان پیش از پایان فیلم، در جست و جوی آرامش آنان را ترک میگوید. از نگاه بسیاری، با ساخت جان سخت و دنبالههای آن، فیلمهای حادثهای با نیروی عضلانی درآمیخته شده است. گفته میشود که ایده گروگان گیری، به دنبال حوادث المپیک مونیخ و گروگان گیری ورزشکاران اسراییلی، در ذهن تورپ نقش میبندد. در مجموع، داستان «هیچچیز برای همیشه نمیماند» یک داستان ایدئولوژیک به شمار میرود که میتواند به عنوان آینه روزگار خود به شمار آید.
از دیدگاه من، شخصیت مک کلاین در جان سخت، بسیار نزدیک به تصویر قهرمانان پست مدرنی است که در دهههای شصت و هفتاد میلادی به مردم ارائه میشد. قهرمانانی محبوب که در قالب سازمانهای رسمی نمیگنجیدند و در مقابل، نیروهای نظامی و پلیس بوروکراتیک و دارای ساختاری غیر منعطف، به عنوان مانعی در برابر اهدافشان نشان داده میشدند.
منتقدان به شباهتهای داستان جانسخت با حوادث جنگ ویتنام نیز اشاره میکنند. موضوعی که در فیلمهای «اولین خون؛ قسمت دوم» (1985) و سهگانه «شکست در عملیات» (1984، 1985 و 1988) نیز پیش از این تکرار شده بود.
در جان سخت ما با یک موضوع فانتزی نظامی گرایانه روبهرو هستیم که به گونهای تأمل برانگیز، بازیگر نقش اول باید با یک ارتش خارجی مسلح به پیشرفتهترین تکنولوژیهای موجود به مبارزه پردازد؛ دشمنی که در صدد نابودی ارزشهای خانوادگی و اجتماعی و اخلاقی ماست. این اثر را باید آینه تمام عیار عصر ریاست جمهوری ریگان بدانیم. چرا که در آن سالها، بازیگر سابق فیلمهای وسترن هالیوود و رهبر کاخ سفید، خواهان تولید سیستمهای تسلیحاتی پیشرفته برای جنگ با امپراتوری شیطان بود.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم آن دوران را باید مخالفت دولت ریگان با الگوی دولت رفاه مطرح شده در کشورهای اروپایی دانست. دونالد بارها در سخنرانیهای خود اعلام کرده بود که چنین برنامههایی مبتنی بر یک نظام بوروکراسی ناکاراست و از نقایص زیادی برخوردار است.
آیا ارائه یک قهرمان عضلانی و ماجراجو که فاقد ویژگیهای ملموس عقلایی و ابزارهای گفت و گو و صلح جویی است و تنها به راه حلهای ویران کننده میاندیشد، کاملاً اتفاقی بوده است؟
ما در جان سخت شاهد حملات و آسیبهای زیادی به بدن مک کلاین هستیم که فارغ از جنبههای سرشار از خشونت و بیرحمی و قساوت، از ویژگیهای استعارهای برخوردار است و احتمالاً اکثر بینندگان این فیلم نیز به این نظر میرسند که گویی استفاده از اهرم تخریب و جنگ برای مقابله با دشمنان، گزینهای مناسب خواهد بود.
با نگاهی به آثار اکشن و ماجرا جویانه دو دهه اخیر نظیر فیلمهای آرنولد شوایتزینگر، سیلوستر استالونه، دولف لونگرین، و جین کلود ون دام و در نهایت جان سخت، یک نکته مشترک دیگر نیز وجود دارد: استفاده تحریک آمیز از اندامهای عضلانی مردانه و به تصویر کشیدن سایر ماجراها پیرامون این محور. من معتقدم که در چند گانههای جان سخت، ما شاهد حضور یک انسان عادی هستیم که در دام شرایطی غیر عادی گرفتار شده و متلکها و حرکات عضلانیاش، همگی جذاب و چشم گیرند و به گواه تاریخ، جان سخت به عنوان نماد به تصویر کشیدن بدنهای عضلانی در دهه نود میلادی شناخته میشود.
از سوی دیگر، در این چندگانه ما شاهد تمرکز زیادی بر لوکیشنهای فیلم نظیر آسمان خراش و یا فرودگاه هستیم و بر خلاف فیلمهای اکشنی که عموماً در طبیعت و یا کشورهای دیگر ساخته میشدند، با یک فیلم شهری و مدرن رو به رو میشویم که شهروندان دولتهای خارجی فاشیست و کارتلهای بینالمللی تبهکار، در خانه به جنگ با بازیگر نقش اول این اثر میپردازند.
در ادامه باید به چند نکته دیگر نیز به صورت فهرستوار اشاره کنم:
ـ طرح مسائل نژادی در جان سخت؛ ـ همزمانی ساخت و اکران جان سخت با اشغال نظامی نیکاراگوئه و دستگیری رئیسجمهور این کشور توسط تفنگداران دریایی؛ ـ معرفی این اثر به عنوان خشنترین فیلم ساخته شده در سالهای دهه نود میلادی با انبوهی از صحنههای انفجار و تخریب و خشونت و تبادل آتش بین دو طرف؛ ـ ایجاد فضای رعب انگیز جنگهای اطلاعاتی و شبکهای، تخریب شهرهای آمریکا، سرقت هویت و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی علیه ساختمانهای دولتی که همه این رویدادها احتمالاً برای اولین بار در سینمای آمریکا با این گستردگی به تصویر کشیده شده است. ـ ساخت چهارمین فیلم از این مجموعه در سالهای پس از حوادث یازده سپتامبر و تلاش برای نادیده انگاری مسائل فرهنگی پیچیده فراسوی حملات تروریستی. ـ استفاده نامتعارف از هواپیماهای بمب افکن اف سی و پنج به دنبال حملات هلیکوپترهای نظامی به یک بزرگراه شلوغ برای از بین بردن یک تریلر مظنون؛
از سوی دیگر، با نگاهی به سالهای دهه نود و اکران جان سخت، میتوان تصور کرد که مخاطبان این فیلم در آن دوره، گویی خود را با یک بازی رایانهای خشن و نه یک فیلم سینمایی مواجه میدیدند.
در مجموع، چهار فیلم خانواده جان سخت به گونهای ساخته شده است که حجم آدرنالین بدن تماشاگر را به بالاترین مقدار میرساند. در عین حال، استفاده از مفاهیم نژادی، جنسیتی، عضلانی و اجتماعی در جهت القای مفاهیمی فرهنگی و ایدئولوژیک، جزو مشخصههای چند گانه جان سخت است و نکته تأسفآور این است که در این فیلمها هیچ اشارهای به ویژگیهای فرهنگی و ایدئولوژیک تروریسم نمیشود. هر چند این چهار فیلم را باید یکی از ویژگیهای فرهنگ رایج زندگی آمریکاییها به شمار آورد.
لس آنجلس. گروهي تروريست اداره ي مرکزي جديد التأسيس يک شرکت ژاپني (آسمان خراشي سر به فلک کشيده) را تصرف مي کنند و مهمانان شرکت کنندگان در مهماني شب سال نو را به گروگان مي گيرند. در اين جا «جان مکلين» (ويليس) پليس نيويورکي، نبردي يک تنه را عليه مهاجمان آغاز مي کند.