احسان آهنی : فیلم مظنونین همیشگی موفقیتش را مدیون تک تک المان هایش است. بازی های بی نظیر مخصوصا کوین اسپیسی در نقش وربال و گابریل بایرن در نقش کیتون ، کارگردانی...
14 آذر 1395
فیلم مظنونین همیشگی موفقیتش را مدیون تک تک المان هایش است. بازی های بی نظیر مخصوصا کوین اسپیسی در نقش وربال و گابریل بایرن در نقش کیتون ، کارگردانی فوق العاده و بی نظیر برایان سینگر که در دومین تجربه ی فیلم سازیش به این ترکیب فوقالعاده دست می یابد و همه چیز را به بهترین شکل رهبری می کند ،فیلمنامه ای که به حق لایق جایزه ی اسکار بود و اولین نوع فیلمنامه بود که از تکنیک پایان بندی شگفت آور استفاده می کرد ، تدوین و فیلمبرداری و جلوه های ویژه ی کم نظیر و در نهایت موسیقی بسیار فوق العده و تاثیر گذار که بسیار به شگفت انگیز بودن فیلم کمک می کند ! کوین اسپیسی آنقدر یک چلاق را خوب بازی می کند که نمی توان جایزه ی اسکار را به او نداد. گابریل بایرن چنان بازی می کند که انگار آل پاچینو در پدرخوانده بار دیگر در یک فیلم ظاهر شده ، بنسیو دل تورو هم مثل همیشه خوب است. و در کل فیلم چنان عالی است که نمی توان رتبه ای پایین تر از 22 در بین تمام فیلم های تاریخ سینما نصیبش کرد ( رتبه ی کاربران IMDB ). رتبه ای که می توانست بهتر هم باشد .
نکاتی که در فیلمنامه آمده اند چنان ریز و مهم هستند که حتی وقتی وربال در دفتر پلیس می گوید : " مدتی در گروه آواز کار می کردم " چنان مهم است که کمتر کسی باور می کند. یا وقتی می گوید : " در گواتمالا قهوه می چیدم " که همه ی این ها را از روی برد پشت اتاق خوانده بود. وقتی که لیوان قهوه ی پلیس می شکند و با اسم " کوبایاشی " به عنوان مارک لیوان بر می خوریم را بیاد آورید. انگار سینگر لیوان را بر سر بیننده می شکند و می گوید : " 96 دقیقه سر کار بودی ! " وقتی که عکس چهره نگاری شده از فکس دستگاه پلیس بیرون می آید باورمان نمی شود که این همان وربال - کایزر شوزه - است. وربال آنقدر باهوش است که وقتی پلیس موفق به دستگیری او نمی شود تماشاچی خوشحال می شود. چطور می شود کاری کرد که بیننده به جای طرفداری از پلیس به حمایت از یک قصاب جانی که به خانواده اش هم رحم نمی کند ، بر بیاید ؟!
درست که وربال همان کایزر شوزه است اما چنان به نظر می رسد که کایزر شوزه بیشتر یک افسانه باشد چنان که در فیلم هم گفته می شود. نقش کیتون ماجرا را پیچیده تر می کند و می خواهد به ما ثابت کند که کایزر شوزه خیالی است. وربال هم کمکش می کند :" بزرگترین حقه ی شیطان این بود که این باور را بوجود آورد که وجود ندارد " و شوزه هم همین طور عمل کرد. شوزه چنان قوی و با نفوذ است که بیشتر به همان افسانه ها می ماند. چنان ترسناک است که به شیطان تشبیه می شود :
- به این آقا بگو شیطان کی بود ...
- ( به مجاری ) KAISER SHOZE ...
چنان قوی است که وربال به پلیس می گوید : " خیال می کنی خیلی با هوشی ؟ خیلی زرنگی ؟ می تونی کایزر شوزه رو دستگیر کنی ؟ " فرقی ندارد کایزر ، کیتون است یا وربال چون وقتی پلیس هم می اندیشد که کیتون همان کایزر است از وربال می خواهد به پلیس پناه بیاورد - که شاید نمادی باشد از نیکی و خیر - ولی وربال می گوید : " شانسم رو امتحان می کنم " وربال چنان ترسی در پلیس از کایزر ایجاد می کند که ما هم کم کم باورمان می شود که کایزر نمی تواند وربال باشد. " به نظرت می تونستم بهش شلیک کنم ؟ اگه تیرم خطا می رفت چی ؟ " یا جایی که کوبایاشی - که هرگز نمی دانیم اسمش چیست - از احتمال سلاخی شدن وکیلی که با کیتون دوست است می گوید. همه می خواهند نشان دهند که شیطان اگر هم به قدرتی که برایش متصورند نباشد ، طرفدارانش این قدرت را برایش متصور ساخته اند ."کیتون می گه که به خدا اعتقاد داره و ازش می ترسه. منم به خدا اعتقاد دارم ولی از تنها چیزی که می ترسم کایزر شوزه ست ". کیتون شیطان را قبول نداشت. از همان اول هم به کوبایاشی می گفت که کایزر شوزه ای در کار نیست و در جمله ی قیل همین ادعا را می توان ثابت کرد که کیتون همیشه طرف خیر بوده با این که گنا هم می کرده. بیاد آورید که او یک پلیس بوده که اخراج شده است. نمی توان ادعا کرد که شیطان خود کایزر شوزه است اما می توان او را به شیطان تشبیه کرد .
سکانسی که هر مجرم می آید و جمله " لطفا اون کلید ها رو بده من " را می خواند برای بیننده درون هر کدام از شخصیت ها را رو می کند : یکی دیوانه ، یکی با فحش های خیلی رکیک ، کیتون خیلی عادی و وربال که خیلی هم مودبانه جمله را ادا می کند که شاید به این خاطر است که شیطان همواره تظاهر به خوبی کرده است. فیلم همچنین سکانس های خیلی زیبا و با دقت به جزییاتی دارد که به چند مورد اشاره می کنیم :
وقتی کوبایاشی کیف حامل پرونده ها را برای 5 نفر می آورد ، پرونده ها به ترتیب مرگ آنها روی هم چیده شده اند. نشان نظم. دقت و سرنوشت از پیش تعیین شده ی انسان است . قبل از منفجر شدن بمب در کشتی McManus دارد آهنگ " مک دونالد پیر یک مزرعه داشت " را می خواند که این آهنگ سنتی که چیزی مثل یه توپ دارم ما است با " بوم بوم بوم " تمام می شود که همان صدای بمب است .
مرد مجاری وقتی اسم کایزر شوزه را می آورد دچار افزایش ضربان قلب می شود که همان ترس از شیطان را تداعی می کند .
در پایان باید گفت که بدون توجه به نقص های احتمالی که دیگر منتقدان بر این فیلم نوشته اند ممکن نیست که فرد عاقلی نقدی منفی بر این فیلم بنویسد.این فیلم همواره در تاریخ خواهد ماند به عنوان یکی از 10 فیلم برتر تاریخ سینما ( شخصا رتبه های IMDB را قبول ندارم ). در جایی خواندم که "دو بار دیدن این فیلم واجب و سه بار دیدنش مستحب است " !
پنج مرد که یگ گروه سرقت به راه انداخته اند، در کار آخرشان ناموفق بوده اند و حالا «سوزه»، یک رئیس مافیایی، آن ها را وادار می کند دست به سرقتی بزنند که انجامش عملا غیرممکن است. شهرت خشونت «سوزه» آن چنان است که می گویند وقتی تهدید کرده اند خانواده اش را می کشند، خودش این کار را کرده تا ثابت کند از هیچ کس نمی ترسد...