جو والش (سینهوو) : از زمانی که خبر ساخت آخرین نسخه فیلمی در مورد بنیانگذار کمپانی اپل منتشر شد، نکته جالب توجه برایم روایت آرون سرکین فیلمنامهنویسی که توانایی و ظرفیت بالایی در نوشتن...
18 آذر 1395
از زمانی که خبر ساخت آخرین نسخه فیلمی در مورد بنیانگذار کمپانی اپل منتشر شد، نکته جالب توجه برایم روایت آرون سرکین فیلمنامهنویسی که توانایی و ظرفیت بالایی در نوشتن دارد؛ بود. در قیاس با نسخه قبلی، دنی بویل کارگردان آن، اثری ملموستر و به مراتب بهتر از نمونه قبلی را ارائه کرده که نگاهی ادیبانهای پشت آن مشاهده میشود، البته نقص کوچکی نیز در سندیت برخی مصادیق ارائه شده در فیلم نیز وجود دارد. پیش از ساختة دنی بویل یک فیلم ضعیف در سال 2013 و یک مستند متوسط از الکس گیبنی در مورد استیو جابز ساخته شده است.
خوانش از جابز، بخشی از اسطورهشناسی مدرن به شمار میرود که با رفتار جابرانهاش قلمرو پرباری برای اکتشاف است. در حالی که فیلمنامه سورکین چیز جدیدی از جابز قرار نیست تعریف کند و رویکرد جزءنگرانه به زندگیاش با حضور کاریزماتیک مایکل فاسبیندر در این نقش دارد. فاسبیندر نبوغ و استبداد را در کنار هم از جابز به تصویر کشیده است. استیو جابز محصول 2015 را میتوان به سه اعمال مجزا تقسیم کرد که هر کدام سه کلید از محصولات اصلی شرکت به شمار میروند: ظهور مکینتاش، نکست و آیمک. ما از ابتدای تأسیس در 1984 تا پشت صحنه این سه فاز حرکتی شرکت اپل را با استیو جابز در فیلم همراهی میکنیم. به محض اینکه فیلم ما را مجذوب شخصیت جابز میکند شاهد رفتار خود بزرگبینانه او با دستیارش میشویم کسی که همسر کاری او و رهبر فروش یعنی همان جونا هافمن (با بازی کیت وینسلت) به شمار میرود. ما تنها رفتار ملایم او را زمانی مشاهده میکنیم که در ارتباط با مدیر عامل شرکت یعنی جان اسکالی (با بازی جف دنیلز) یا همکارش استیو وزنیاک (با بازی سث راجن) قرار دارد که همین دو نفر نیز چندی بعد به خاطر رفتار قدرت طلب جابز با او وارد چالش میشوند.
این حالت کمیک و وحشتآور فیلم گواه بر جابز و جریان اظهارات و تهدیدات رسواییآورش است. فیلمنامه سورکین بر خط ظریفی بین کمدی و تراژدی قدم بر میدارد و در عین قدرت آن سرگرم کننده است. در اولین برخورد ما همچنین معرفی از روابط پیچیده جابز با کریسان برنان (با بازی کاترین واترسون) و دخترش لیزا را نیز مشاهده میکنیم. قید و بند خانوادگی که در سراسر نوشته سورکین با یک جابز تنها و تغییر زندگی در جهان تکنولوژی گره خورده است و همین جذابیت روایت نویسنده است.
جابز در زمانه ما به یک پرتره توانا تبدیل شده است، تثبیتی در مقام اینکه بازار را تسخیر کرده است حتی تولد نام محصولش در ذهن شما با نام او شناخته میشود به طور مثال وقتی شما یکی از محصولات شرکت اپل را خریداری می کنید شما فقط یک خریدار خوب این کمپانی محسوب نمیشوید و حتی به یک خرید موفق از این محصول فکر نمیکنید بلکه اپل در سبک زندگی و نگرش شما جای می گیرد و حتی طرفداران این شرکت عاشقان سینه چاک جابز به شمار میروند. به طور کامل اپل به شمایلی از تبلیغ صفحه نمایش از 1984 به این سو با درخشش پالت رنگی و ظهور اولین آیمک تا دیگر محصولاتاش تبدیل شده است. استفاده از تدابیر و مفاهیم فوق الذکر در فیلمنامه سورکین این طور به نظر می رساند که کمترین جذابیتی از استیو جابز تاریخی در آن مشاهده شود و بیشتر او را اسطورهای از فرهنگ پاپ و فیگوری مبهم معرفی کرده است. ما همچنین بر سرشت فرماندهی ناپسند جابز متمرکز میشویم که بدون هیچ تغییری در دیگر روابطاش تنها فکرش خلق نظامی از محصولات شرکت است که برای کاربران غیر قابل نفوذ (هک) باشد. این گرایش و حساسیتها به زندگی شخصی او نیز نفوذ میکند طوری که شلی و لیزا را در یک صف نبرد رو در رو با او قرار میدهد. در اساس، سورکین (و بویل) پرترهای از جابز به مثابه مردی به تصویر کشیدهاند که تمایل دارد همه امور به فرمان او انجام شود چه در زندگی شخصی چه در شرکت.
به طور شگفت انگیزی، جابز کاملا خوب به پایان میرسد. علیرغم اینکه در صحنههای زیادی هر کسی میتواند زبان فیلم را مورد نقد قرار دهد. سورکین مجذوب شخصیت و یک الگوی بایوگرافی نشده است بلکه او سعی کرده تصویر دیگری که ما از جابز به یاد نمیآوریم را برایمان روایت کند، شمایی که طی سالها از او به دست آورده است. او فیلمنامهاش را از دل داستانی که کارگران کمپانی اپل از او تعریف کردهاند، روایت روزنامهنگاران و تصاویر آرشیوی که از جابز در کنار محصولاتاش و حین کار بوده نوشته است. تصویری از جابز را ارائه کرده که شاید در لحظات پنهانی او وجود داشته است. این نوع روایت در قیاس با شبکه اجتماعی (2010) ساختة دیوید فینچر با فیلمنامه خود سورکین از مارک زوکربرگ خالق فیس بوک کاملا متفاوت است زیرا زوکربرگ از تشخص جابز در بین عموم برخوردار نیست. با استیو جابز، سورکین و بویل نشان میدهند که توانایی تصویر در خلق یک فیگور در قرن 21 به صورت اعجاب آوری ماهرانه و گیج کننده است.
Steve Jobs takes us behind the scenes of the digital revolution, to paint a portrait of the man at its epicenter. The story unfolds backstage at three iconic product launches, ending in 1998 with the unveiling of the iMac.