ساناز عبادی : با گذشت 70سال، «برباد رفته» هنوز هم فیلمی به یاد ماندنی به شمار میآید. جدای از انبوه اسكارها و ستایشهایی كه در زمان اكران نثارش شد فیلم در همه این...
15 آذر 1395
با گذشت 70سال، «برباد رفته» هنوز هم فیلمی به یاد ماندنی به شمار میآید. جدای از انبوه اسكارها و ستایشهایی كه در زمان اكران نثارش شد فیلم در همه این سالها موفق شده جایگاه خود را به عنوان یكی از كلاسیكهای فراموشنشدنی تاریخ سینما حفظ كند؛ كسب مقام چهارم بهترین فیلم تمام دورانها از سوی انستیتوی فیلم آمریكا و هشتمین فیلم برتر جهان از نگاه اینترتینمنت ویكلی و حالا بهترین رمانس تاریخ سینما از سوی موویوب؛ فیلمی كه از آن به عنوان مهمترین دستاورد نظام استودیویی یاد میشود و جادوی تاثیر خود را همچنان حفظ كرده است.فیلم اقتباسی است از رمانی پرفروش به همین نام.
ماجرای تنها رمان دراماتیك رمانتیك نوشته مارگارت میچل بیچراستو در زمان جنگ داخلی آمریكا و احیای آن در آتلانتا و جونزبرو جورجیا و با محوریت زندگی اسكارلت اوهارا، دختر خانواده مهاجر و زمیندار ایرلندی اتفاق میافتد. رمان برنده جایزه پولیتزر در سال 1937شد.
در عنوانبندی «برباد رفته» نام ویكتور فلمینگ به عنوان كارگردان آمده، در حالی كه فیلم به كارگردانی جورج كیوكر كلید خورد. پس از فیلمبرداری چندین سكانس، از آنجا كه كلارك گیبل معتقد بود كیوكر بیش از اندازه به بازیگران زن فیلم بها میدهد، موضوع را با دیوید سلزنیك در میان گذاشت و با اخراج كیوكر توسط سلزنیك، فلمینگ روی صندلی كارگردانی «برباد رفته» نشست. در میانههای كار ویلیام كامرون منزیس وسیدنی فرانكلین نیز بخشهایی را كارگردانی كردند. ضمن اینكه به دلیل بیماری فلمینگ، در نهایت این ساموود بود كه سكانسهای پایانی را كارگردانی كرد.
در واقع 5فیلمساز كه 3تن از آنها (فلمینگ، كیوكر و وود) جزو شاخصترین سینماگران دهه30 آمریكا بودند، «برباد رفته» را ساختند ولی در واقع كارگردان به مفهوم مؤلف واقعی اثر، در این رمانس برتر تاریخ سینما، دیوید سلزنیك تهیهكننده بود. این سلزنیك بود كه امتیاز كتاب مارگارت میچل را پیش از انتشارش و در واقع با خواندن نسخه دستنویس، خرید. سپس از گروهی از بهترین فیلمنامهنویسان شاغل در هالیوود دعوت كرد تا فیلمنامه را برایش بنویسند.
از بن هكت گرفته تا اسكات فیتزجرالد روی فیلمنامه «برباد رفته» كار كردند كه حاصل كار هیچ كدامشان رضایت كامل سلزنیك را در پی نداشت. بازنویسیهای مكرر فیلمنامه ادامه یافت و آخرین نسخه آن را سیدنی هاوارد نوشت كه نامش نیز در تیتراژ به عنوان سناریست ثبت شده است. سلزنیك زمانی كه به همراه سناریستها روی فیلمنامه كار میكرد، انتخاب بازیگر را نیز انجام میداد.
كلارك گیبل انتخاب سلزنیك برای نقش رتباتلر بود كه البته خود گیبل تمایل چندانی برای بازی در فیلم نداشت. منتها سلزنیك او را انگ نقش باتلر میدانست و به گزینه دیگری در این باره فكر نمیكرد. بقیه بازیگران نیز توسط سلزنیك انتخاب شدند و فقط ماند نقش حساس اسكارلت؛ نقشی كه همه بازیگران زن هالیوود آرزوی بازیاش را داشتند.
بتیدیویس، جون كرافورد، كارول لومبارد، آن شریدان، كاترین هیپبورن، لوتا یانگ و كلودكولبرت از جمله بازیگرانی بودند كه برای بازی در نقش اسكارلت از آنها تست گرفته شد. سلزنیك اما نقش را مناسب هیچكدام از آنها ندانست، او و گروه همراهش جستوجوهای خود را ادامه دادند و معروف است كه چند برابر یك فیلم سینمایی، نگاتیو صرف فیلمبرداری صحنههای تست برای انتخاب بازیگر نقش اسكارلت شد تا اینكه در نهایت و در شرایطی كه معروفترین بازیگران زن هالیوود نتوانسته بودند رضایت خاطر سلزنیك را به دست آورند، این ویوینلی انگلیسی بود كه برای نقش انتخاب شد. وقتی فیلم ساخته شد، مرحله تدوین زیرنظر سلزنیك صورت گرفت. بهاین ترتیب از انتخاب داستان و نگارش فیلمنامه گرفته تا انتخاب كارگردان، بازیگران و نظارت بر تدوین توسط سلزنیك صورت گرفت و این او بود كه «برباد رفته» را ساخت.
فیلم بیش از هر چیز جایگاه خود را مدیون دیوید سلزنیكی است كه خلاقترین و تواناترین تهیهكننده هالیوود در آن دوران بود. او سلطان واقعی صحنه بود و كارگردان (هركس كه بود) تنها در مقام هدایتكننده بازیها و انتخاب لنز و جای دوربین حضور مییافت. فیلم حاصل اندیشه یك نفر بود و به همین خاطر رفتوآمدهای مكرر سناریستها و كارگردانان باعث نشد تا لحنش دچار چندگانگی و آشفتگی شود.
بلندپروازیهای فیلم و تهیهكنندهاش، جواب داد و «برباد رفته» به چنان فروش افسانهای دست یافت كه بیش از 3دهه طول كشید كه فیلمی بتواند به لحاظ دلاری ركوردش را بشكند. در واقع از سال1939 «برباد رفته» عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینما را در اختیار داشت تا اینكه در سال1971 «پدرخوانده» موفق به شكستن ركوردش شد.
جیمز برادینلی درباره فیلم مینویسد: وقتی انستیتوی فیلم آمریكا 100 فیلم برتر آمریكایی تمام آن زمان را پخش كرد، بربادرفته مقام چهارم از 10فیلم برتر را داشت. اگرچه این فیلم ملودرام رمانتیك حماسی، بیشك یكی از محبوبترین فیلمهای احساسی در زمان خود است ولی از نظر محتوا و زمان پخش فیلم با رتبه آنكه برازنده یك شاهكار است، اندكی منافات دارد.
بر باد رفته را از نظر محتوا میتوان به دو بخش تقسیم كرد؛ قسمت اول كه جنگ داخلی را به تصویر میكشد زمانی كه از انتخابات آبراهام لینكلن شروع شد و با مارش شرمن در آتلانتا به پایان رسید و بخش دیگر بعد از وقفهای یك ربعه زمان اتمام جنگ و 8 سال بعد از آن را پوشش میدهد كه در این قسمت جذابیت روایی بربادرفته هنوز باقی است.بربادرفته بهترین مضمون داستانی درباره جنگ داخلی را دارد كه در میان داستانهای دیگر غنیتر بهنظر میرسد. رمان مارگارت میچل بیچراستو در سال 1936، پرفروشترین كتاب سال شد. غنای تاریخی داستان سبب شد كه رمان برنده جایزه پولیتزر شود.
شخصیت اصلی فیلم اسكارلت اوهارا (ویوینلی) است؛ دختر نازپرورده مهاجر و زمین دار ایرلندی با بازی توماس میچل، (كسی كه بعدها در فیلم فرانك كاپرا به نام «چه زندگی شگفتانگیزی» نقش عموی بیلی را بازی میكند.) اسكارلت دو خواهر دارد اما او جایگاه خاصی نزد پدر دارد. پدر كه پسری ندارد او را جانشین خود میكند و به او آموزشهای ویژه درباره زمین و زمینداری میدهد. «این(زمین) تنها چیزیه كه میمونه... و تنها چیزی كه ارزش داره برای اون بجنگی». این جمله را پدر اسكارلت درباره حقیقت جنگ میگوید.
بخش اول فیلم هم از نظر بصری و هم از نظر حسی در مورد عشق و از دست دادن آن در بحبوحه جنگ بسیار با شكوه است و سیر تكاملی شخصیت اسكارلت از یك دختر لوس به یك زن سخت و محكم در برابر مشكلات را نشان میدهد.قسمت دوم فیلم بیشتر متمركز بر این سؤال میشود كه آیا اسكارلت، رت را دوست دارد یا نه؟ با وجود بازی خوب بازیگرها و توضیح جالب توجه راوی، این بخش فیلم به خاطر طولانیبودنش كمتر موفق است.یكی از موارد موفقیتآمیز یك فیلم این است كه مدتها بعد از اكران اول فیلم هنوز تأثیر خود را داشته باشد. بر باد رفته در این زمینه بسیار موفق بوده است.
باور آن سخت است كه بازیگران این فیلم همه از دنیا رفتهاند ولی كاراكترهای جذاب و دیالوگهای بسیار زیبای آنان هنوز باقی است.همانقدر كه درباره اسكارلت و رتباتلر نوشته شده به همان اندازه درباره ریك و الیسا در كازابلانكا نوشته شده است. ویوین لی و كلارك گیبل نقشهای خود را بسیار عالی بازی میكنند. ویوین در بازیگری ناشناخته بود ولی بعد از تستهای طاقتفرسای بازیگری كشف شد.
كلارك در نقش خود ایدهآل بود. هر دو با هم نقش یكدیگر را كامل میكردند. اسكارلت فریبایی گمراهكننده با جذابیت خیرهكننده بود(مخصوصاً وقتی پلك میزد) و رت تمام این شیفتگیها را میدید ولی به همان اندازه باهوش بود. و در نهایت عاشق شد. تعداد زیادی نقش حاشیهای در این فیلم بود كه در بسیاری از صحنهها وجود داشتندكه در آن بین میتوان به نقش لزلی هاوارد و اُلیویاد هاویلند اشاره كرد كه با اینكه نقش كمرنگی داشتند ولی خوب بازی كردند به طوری كه دلسوزی عمیقی را در بیننده ایجاد میكردند.
محبوبیت هیچ فیلمی در تاریخ سینما به اندازه « بربادرفته» دوام نیاورده. شكوه بصری فیلم، داستان پرفراز و نشیب و شخصیتهای یكدنده، لجباز و البته عاشقپیشهاش، نسلهای متمادی را درگیر خود كرده و هنوز هم پس از گذشت این همه سال و ساختهشدن انبوهی فیلم با فضای مشابه، همچنان جلوه فیلم سلزنیك حفظ شده است. شاید شیوه روایی فیلم امروز كمی كهنه بهنظر برسد و خلاقیت چندانی در ساختار سینماییاش به چشم نیاید ولی بعد از گذشت 70سال، هنوز هم طنین صدای ویوینلی در انتهای فیلم در بلندای تاریخ سینما بهگوش میرسد: «فردا روز دیگری است...» همشهری، 17 آذر 1388
آوريل سال 1861 ، عمارت عظيم تارا در آتلانتا . « اسكارت اوهارا » ( لى ) در مى يابد كه مرد رؤيايى اش ، « اشلى ويلكس » ( هوارد ) به او علاقه اى ندارد و در صدد است با « ملانى هميلتن » ( د هاويلند ) ازدواج كند. اما از طرف ديگر « رت باتلر » ( گيبل ) عضو بدنام يك خانواده ى ثروتمند ساكن چارلستن دلباخته ى « اسكارلت » سرزنده مى شود و در او ويژگى هايى شبيه به خود پيدا مى كند...