به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
بیست و یک روز بعد داستان آرزوهای به خاک سپرده شده ی استعدادهای به نان شب محتاج مانده است. داستان بچه های لب خط و خط های ابروهای قلابی مادر سرطانی ای که این حقیقت را از کودک خردسالش پنهان می کند اما سعی میکند به او مرد بودن را بیاموزد تا بداند که مرز باریکی است راه سوختن اما ساختن و هموار کردن مسیر سخت زندگی.
داستان فیلم از آنجا شروع می شود که مرتضی ( با بازی مهدی قربانی) فیلم نامه اش را برای فروش به یک دفتر سینمایی می برد تا با فروش آن بتواند دوربینی بخر و فیلم بسازد اما یک سوال مهم و درواقع حفره ی فیلم نامه اش کارگردان را به صرافت روایت داستان مرتضی می اندازد. آن سوال در دفتر سینمایی کارگردان از او می پرسد این است که قهرمان داستان که خود اوست چرا میخواهد قطار را نگه دارد!؟
مهدی قربانی در فیلم بیست و یک روز بعد
این سوال در سکانس پایانی فیلم مهمترین سوال بیننده است که مرتضی چرا بعد از یک شوک بزرگ یعنی دقیقا در زمانی که شاید هرچه داشته و نداشته داده است تا بتواند داروی گرانقیمت مادرش سرطانی اش را فراهم کند و حالا میفهمد دقیقا بیست و یک روز فرصت دارد تا همان مقدار پول برای نوبت بعدی دارو به دست بیاورد به سراغ ایستاندن قطار می رود؟!
پاسخ این سوال پایان فیلم و ابتدای نقد فیلم است و دقیقا جایی است که مرتضی کاری را که به برادرش میگوید را خود انجام می دهد. او برادر خردسالش که قرار است ترمز دستی قطار را بکشد و آخرین حلقه ی نمایش پولسازشان باشد با تاکید فراوان توصیه می کند که هرطور شده قطار رو نگه دار و از هرکس و هرچیز مانعت شد رد شو چون اونا نمیدونن مامان مریضه و تو باید قطار رو نگه داری.
ساره بیات در فیلم بیست و یک روز بعد
و حالا که او فهمیده است باید مادرش را هرطور که شده زنده نگه دارد و بیست و یک روز یک بار یک میلیون پول به دست آورد چه راهی بهتر از این که چنین عزم و انگیزه برای این هدف مقدس را با نگه داشتن قطار که نماد کار خارق العاده در فیلم هست به نمایش کشید.به نظر میرسد کارگردان و فیلنامه نویس فیلم این حفره فیلمنامه را که میتوانست نقظه ضعف اصلی فیلم باشه با هوشمندی تمام به موضوع روایی داستان فیلم و در انتها با یک شکل نمادین به نتیجه گیری و پایان بندی بسیار زیبا و سمبلیک تبدیل کنند و نیز توانایی خود را در روایت های سینمایی یک داستان به رخ بکشند.
بیست و یک روز بعد هرچند ایده های جالبی در بعضی از کلیات از فیلم مسافر عباس کیارستمی گرفته است اما این ایده های اغلب در حد داستانک های فرعی را در یک ساختمان کلی گرد آورده به واقع از انسجام خاصی در روایت فیلم استفاده می کند که صرفا بر اساس اتفاق استوار نیست و روابط علی معلولی دقیق و همچنین نسبتا پیچیده ای دارد به نحوی که بیننده را به کشف داستان میرساند و لذت این کشف را نیز در او پدید می آورد. مثال های مختلفی از این دست در فیلم وجود دارد که از جمله ی آنها می توان به دو سکانس حضور امیرحسین صدیق اشاره کرد در دو سکانس چنین شخصیتی را نشان داد و در ادامه او را در غیبتش و به عنوان پدر سینا (دوست و رقیب پولدار مرتضی و مهران) پرداخت کرد و سپس با نشان دادن او به عنوان پدر سینا لذت کشف این شخصیت را به بیننده ی خود داد و یا گنجاندن جزئیات خاص داستانی که زندگی را معنادار میکند و المان های کوچک داستانک های فیلم که از جمله ی آنها میتوان فیلم گرفتن یواشکی سینا از ایستاندن قطار و به تبع آن دعوای مرتضی و مهران با او و سپس استفاده از همین ماجرا برای گره افکنی تجمع ۱۰۰ نفری نمایش ایستاندن قطار و حتی پس گرفتن کوله پشتی حاوی دفترچه مادر مرتضی که به مهران محول شد و یا دقت و کنجکاوی مرتضی به پستوی کلوب بازی و در زمان مناسب ورودش به آنجا برای قمار بزرگتر برای به دست آوردن پول دارو و بحران حاصل شده توسط این اتفاق و نمونه های مختلف دیگر توجه دقیق به جزئیات و کارکرد یافتن آنها در داستان را به خوبی نشان میدهد و این نکته به واقع تعجب نگارنده را در بردارد که چطور فیلم نامه و داستانی با اینهمه ریزه کاری و قوت روایی از دید داوران جشنواره ای که خود را بین المللی می داند پنهان می ماند؟!
مهدی قربانی در فیلم بیست و یک روز بعد
همچنین شخصیت های فیلم به شدت از آب درآمده و پرداخت شده هستند و به هیچ عنوان بیننده را درگیر زوایای پنهانی از خود نمی کنند و این کار آنقدر دقیق انجام می گیرد که ذهن مخاطب صرفاً به پیگیری داستان معطوف می شود.این روند شخصیت پردازی درباره دو شخصیت اصلی داستان یعنی مرتضی و دوست باوفایش مهران آنقدر دقیقتر است که مخاطب به خوبی همراه آنها می شود ،برایشان ذوق می کند ،به رفتارهایشان میخندد ،نگران کتک خوردنشان می شود ،برایشان اشک می ریزد و صد رحمت و درود به غیرتشان میفرستد که برای رسیدن به زندگی و صرفا حق حیات ،روز و شب را یکی میکنند.
نقطه تمایز بیست و یک روز بعد با فیلم های دیگری که اصطلاحاً آن را سیاه نمایی می نامند فارغ از درست یا نادرست بودن اطلاق این واژه به آن فیلمها این است که موضوع فیلم به خودی خود سیاهی و نمایش کاستس های جامعه نیست و این سیاهی ها و کاستی ها بستر روایت داستان زندگی به معنای زندگی دارای امید و تلاش برای همان سطحی از زندگی واقعی موجود در جامعه است چرا که شخصیت های این داستان آنقدر در فضای حتی سیاه زندگیشان از دید بیننده در حال زندگی هستند که دیگر رجوعات غیر متنی کنار می رود و تو گویی مخاطب وارد داستان می شود جدای از اینکه بخواهد قضاوتی کند و در حال کشف نیش و کنایه های بعضاً سیاسی فیلم باشد.البته به نظر نگارنده اصولا انتقاد سیاسی نیز در قالب داستان می تواند به خوبی کارکرد خود را داشته باشه چه اینکه در این فیلم اشاره به بازی سال ۹۴ بین پرسپولیس و استقلال و مسئولینی که وظایف خود را در دو قطبی های به تساوی برقرار شده بین خودشان به کلی رها می کنند و حتی همان وظایفشان را آنگونه انجام می دهند که نتیجه اش دستگیری یک کودک خردسال است و او را نیز قهرمان داستان نجات میدهد و این یکی از وجوه دیگر شخصیتی مرتضی است همواره در مرکزی ترین نقطه اتفاقات قرار دارد و همین اکت او او را به یک فرد کنشگر و در نهایت قهرمان تبدیل میکند.قهرمانی که همه شیفته ی او هستند و تحسینش می کنند چه این فرد مادر و برادر و عضو خانواده اش باشد چه پدر نه چندان خوب سینا و حتی خود سین.ا شخصیت های این داستان واقعی اند و مرتضی و مادرش و مهران و پدر سینا هستند نه آنکه دقیقا بازیگری باشد که از زندگی روزمره اش درون آن نقش افتاده و از زمین و زمان شاکی است و در حال فریاد بدبختی هایش در مقابل لنز دوربین کارگردانان اغلب سیاسی اش بالا و پایین می پرد. و این هنر کارگردان است که بتواند فضای فیلمش را آنقدر درست ترسیم کند که با هدایت بازیگر بتواند یک فضای واقعی با دغدغه های آدم های آن زندگی ایجاد کند که اینکار در این فیلم به خوبی انجام گرفته است.البته به نظر نگارنده بازی نه چندان دلچسب ساره بیات در ایجاد کاراکتر یک زن خانه دار و سپس یک مادر سرطانی به فیلم لطمه زده و نیز تاکید بر گریم ایشان در سکانس ابتدایی برای مشخص شدن تمایز بیماری او در سکانس های بعد نیز به شدت فضای یک خانه پرتلاطم پایین شهری را غیر واقعی جلوه می دهد و این تنها نقطه ضعف ویژه و مشخص فیلم است.
ساره بیات در فیلم بیست و یک روز بعد
در پایان باید گفت بسیار مایه خوشحالی است که پس از مدتها یک فیلم دغدغه مند اجتماعی به معنای واقعی کلمه با تکیه بر یک روایت سینمایی جذاب و نیز مطابق با استانداردهای داستانی در سینمای نه چندان امیدوار ایران ساخته شده تا بتواند با ترسیم فضای اجتماعی حاصل از شناخت قشر مستضعف جامعه و با تکیه بر داستان و همچنین جزئیات دقیق روایی که شامل خط داستانی و صحت وجوه رئالیستی کار است گامی در جهت اصلاح اجتماعی بردارد. بدون شک بیست و یک روز بعد فیلمی است که یک سر و گردن از تمام فیلم های مدعی دغدغه اجتماعی این روزها جلوتر است و دیدن آن در سینما و استقبال از آن می تواند یک عامل تعیین کننده در راه کارگردان این فیلم از همین فیلم اولش باشد. به عنوان یک بیننده در سینما با لحظه لحظه ی فیلم زندگی کردم و برای کارگردان جوانش آرزوی موفقیت دارم.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.