به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
درست بر خلاف اظهارات رئیس سازمان سینمایی در افتتاحیه جشنواره سی و پنجم فیلم فجر مبنی بر حاکم بودن فضای امید بر فیلم های جشنواره شاهد آن هستیم که غالب فیلم های جشنواره ی امسال یا آن چنان سیاه و یاس آلودند که افراد خوشحال و امیدوار را نیز از زندگی سیر می کنند و یا امید بخشی و راه حل هایشان شعارگونه، به درد نخور و گمراه کننده است.
امیر جعفری و بهآفرید غفاریان در فیلم سوفی و دیوانه
فیلم سوفی و دیوانه که کپی برداری از فیلم آنژلا (Angel-A) ساخته ی لوک بسون است، سعی دارد به افراد ناامیدی که قصد خودکشی دارند به سبک فیلم آنژلا امید بدهد، اما ای کاش این کپی برداری به گونه ای انجام می شد که با فیلمی بهتر یا لااقل هم سطح با فیلم آنژلا مواجه می بودیم. تغییراتی در فیلم سوفی و دیوانه نسبت به فیلم آنژلا انجام شده است که نه تنها نمی تواند همان پیام فیلم آنژلا را برساند بلکه معانی و مفاهیم دیگری نیز نمایان می شود.
فیلم سوفی و دیوانه با تلاش امیر برای خودکشی در مترو آغاز می شود و سوفی که علم غیب دارد و از این قصد آگاه است، بدون هیچ دلیلی مانع امیر می شود و با زبان ریختن و ... ابتدا امیر را کلافه و سپس کنجکاو و در نهایت به خود علاقه مند می کند. امیر که در طول یک روز بودن با سوفی عاشق او می شود، به زندگی امیدوار شده و دیگر قصد خودکشی ندارد. اما سوفی به او می گوید که باید شب با هواپیما به کانادا برگردد و نمی تواند پیش او بماند. اما در انتهای فیلم شاهد این هستیم که سوفی به زندان بر می گردد و گویی یک روز مرخصی از زندان داشته است. اما فیلم آنژلا کمی متفاوت است. آندره قصد خودکشی در رودخانه را دارد که متوجه می شود آنژلا نیز همین قصد را دارد. آنژلا خود را در رودخانه می اندازد و آندره او را در نجات می دهد. آنژلا که خود را مدیون آندره می داند، او نیز سعی می کند به آندره کمک کند و او را به زندگی امیدوار کند. با همین توضیح کوتاه دو فیلم در می یابیم که داستان فیلم آنژلا بسیار زیباتر و معنی دارتر از فیلم سوفی و دیوانه است. اما از این نکته گه بگذریم فیلم سوفی و دیوانه که در شرایطی ساخته شده که طبق گفته ی رئیس سازمان سینمایی قرار است جشنواره ی امسال جشنواره ی امید باشد، برای امید دادن و فراموش کردن بدبختی ها و مشکلات، عشق در خیابان آن هم در یک نگاه را تجویز می کند. دم غنیمتی و لحظاتی فراموش کردن مشکلات و سرخوشی به سبک زوربای یونانی راه حل فیلم سوفی و دیوانه برای رهایی از افسردگی و نا امیدی است.
امیر جعفری در فیلم سوفی و دیوانه
حالا که فیلم سوفی و دیوانه را دیدیم آموختیم که برای نجات از افسردگی و نا امیدی باید به دنبال یک رابطه ی عاشقانه ی نامتعارف باشیم تا لااقل مدتی خوش باشیم. غافل از این که آیا این یک راه حل اساسی است؟ یا فقط زمان خودکشی را اندکی به عقب می اندازد؟ حقیقت آن است که روابط عشقی خارج از حریم خانواده و نامتعارف، شروع بدبختی ها، مشکلات و در نهایت افسردگی و خاطرات تلخ است. مگر واقعیات مربوط به عاقبت عشق های این چنینی را نمی بینیم؟ آیا در جامعه مان کم است تعداد مشکلات و بدبختی هایی که ناشی از عشق های این چنینی هستند که حالا بیاییم و با ساختن فیلم باز هم این نوع عشق ها را ترویج کنیم؟ تازه بالاتر از آن، این نوع روابط را راه حل درمان افسردگی بدانیم؟ به راستی چقدر سینمای ما بی سواد و بیچاره است که به دلیل نداشتن تخصص در زمینه ی آسیب های اجتماعی به راه حل های کوچه بازاری پناه می برد.
احتمالاً به عقیده ی فیلمساز باید بعد از دیدن این فیلم همه مان راه بیفتیم و برای تسکین دردهایمان به دنبال یک معشوق در کوچه و خیابان باشیم. حال این که این روابط نادرست در طول زمان، بدبختی های جدیدی برایمان درست می کند مهم نیست. برای نجات از آن بدبختی ها چه باید بکنیم معلوم نیست. بدبختی هایی که فیلم هایی مانند " من مادر هستم " گوشه ای از آن ها را به تصویر کشیده است.
الهه حصاری در فیلم سینمایی سوفی و دیوانه
زندان زنان
سکانس پایانی فیلم سوفی و دیوانه همه را شوکه می کند و در ابهامی فرو می برد که ارتباط آن با داستان فیلم چیست؟ چه می شود سوفی که همچون فرشته ی نجاتی سر و کله اش پیدا شد و امیر را از نا امیدی نجات داد ناگهانی سر از زندان در می آورد و معلوم می شود که شب، مهلت مرخصی از زندان تمام می شود و باید به زندان برگردد نه این که بلیط هواپیما برای کانادا داشته باشد. اگر سکانس پایانی وجود نمی داشت فیلم شخصیت فرشته گونه ی سوفی را بهتر می رساند. به خصوص که در سکانس قبل وقتی سوفی از پیش امیر می رود دوربین به سمت بالا حرکت کرده و این حس را القا می کند که فرشته ای که از آسمان برای نجات امیر آمده بود ماموریتش را به پایان رسانده و به آسمان برگشت. همان طور که در فیلم آنژلا شبیه به این اتفاق رخ می دهد. اما گنجاندن سکانس زندان مقصود دیگری را می رساند. برگردیم به دیالوگ اصلی فیلم و به تعبیری شاه بیت فیلم: " زندگی رنگ های زیادی دارد. یکی از آن ها سیاه است. " ماموریت سوفی این است که امیر را متوجه این جمله کند و به او امید و نشاط ببخشد. ماموریتی که فیلمساز در شرایطی که جامعه ی ایرانی نیاز به امید دارد به عنون راه حل کل جامعه در فیلمش ارائه می دهد. اما گویی سوفی و دوستانش در زندان اسیر شده اند و نمی توانند ماموریت شان را انجام دهند. زنان و دختران ایرانی چه محدودیتی دارند که نمی توانند مردان را در خیابان و ... با دلبری ها و عشوه گری های سوفی وار عاشق خود کرده و به آن ها نشان و امید ببخشند؟ معلوم است دیگر، وقتی برای زنان محدودیت قائل می شویم و از میان این همه رنگ " سیاه " را برای آن ها انتخاب می کنیم، اجازه نمی دهیم که با اغواگری و دلبری، مردان جامعه را از افسردگی رهایی دهند. این است که افسردگی و ناامیدی جامعه را فرا گرفته و فجر 35 ام که قرار است فیلم های امید بخش به مردم عرضه کند امید را این گونه برای مردم معنا می کند. این راه حل را این روزها زیاد در کوچه و بازار و محاوره های عمومی می شنویم. اما کسانی که این تصور را دارند به یک نکته اساسی بی توجه اند، آن نکته این است که متاسفانه در سال های اخیر شاهد بالا رفتن آمار افسردگی و مشکلات روحی-روانی در زن ایرانی هستیم. این مشکلات روحی-روانی دقیقاً از زمانی شروع شده و رو به افزایش است که دیگر آن پوشش و عفت سابق در بخشی از جامعه دیده نمی شود و همین افراد با افسردگی و مشکلات گوناگون روحی-روانی موجه اند.
امیر جعفری در فیلم سوفی و دیوانه
آیا آن زمان که حجاب و عفاف در حد قابل قبولی در جامعه وجود داشت این قدر افسردگی و مشکلات روحی و روانی در زنان زیاد بود یا اکنون؟ چرا به این نکته توجه نمی کنیم؟ از طرفی وقتی تحقیق و بررسی دقیق و میدانی انجام می دهیم می بینیم که دلیل بالا رفتن آمار افسردگی علاوه بر مسائل مالی، مشکلات خانوادگی، طلاق و شکست های عشقی، بی اعتمادی و ناامیدی نسبت به شریک زندگی و بی هدفی و مسائلی از این دست است. حال فرد یا افرادی که به مشکلاتی از این دست مواجه اند چگونه افسردگی شان درمان می شود و امید به زندگی پیدا می کنند؟ با حل شدن این مشکلات است که افسردگی برطرف می شود نه این که با استفاده ی ابزاری از زنان و دختران بیاییم برای افراد افسرده سرگرمی فراهم کنیم. این گونه نیازهای مادری، همسری و سایر نیازهای عاطفی و انسانی را نیز سرکوب کرده ایم و مشکلی به مشکلات اضافه کرده ایم، که تازه این مشکلات غیر از مشکلات و بدبختی های ناشی از شکل گیری عشق های غلط میان زن و مرد است. کسانی که این دست مسائل را دامن می زنند و آن را هر چه بیشتر در جامعه گسترش می دهند مشکلات روحی-روانی و نا امیدی و فروپاشی زندگی ها را روز به روز بیشتر می کنند نه این که پوشش، عفت و حیا این مشکلات را به وجود آورده باشد. عفت و حیا و بازگشت به حریم قائل شدن میان روابط زن و مرد که به عنوان نگینی همواره درتاریخ فرهنگ ایران زمین درخشیده است موضوعی است که امروز هر چه بیشتر تشنه ی آن هستیم. این یکی از تفاوت های اساسی و قابل افتخار فرهنگ ایران زمین نسبت به اروپا و مغرب زمین است ولی متاسفانه مشاهده می شود که با تقلید از فیلم های غربی فرهنگ ایرانی بر روی پرده سینما در معرض خطر است و هیچ فیلتر موثر و هوشمندی نیز وجود ندارد. کارگردان فیلم سوفی و دیوانه در سکانسی که سوفی با یک جهانگرد آلمانی صحبت می کند توجه را بر این اختلاف فرهنگی جلب می کند. آن جا که سوفی از جهانگرد می پرسد: به چه علت به ایران سفر کرده اید؟ و او پاسخ می دهد که برای دیدن فرهنگ مردم ایران. چه تفاوتی میان فرهنگ مردم ایران با اروپا وجود دارد که جهانگرد آلمانی را به این جا کشانده است؟ اساساً گنجاندن این دیالوگ در فیلم چه وجهی می تواند داشته باشد و چه ارتباطی با فیلم دارد؟ سوفی در طول فیلم مدام به بالا خیره می شود و از سقف سخن می گوید. در انتها و پایان فیلم نیز سوفی سقف زندان را می شکافد و به ماه و روشنایی آن در میان تیرگی آسمان می اندیشد. فیلمساز ماموریت نسل جوان و نوجوان دختران ایران را این می داند که باید سقفی که برای آن ها قرار داده شده را بشکافند و از این بند خود را رهایی دهند. اگر غیر از این باشد گنجاندن سکانس زندان زنان هیچ معنایی ندارد.
امیر جعفری و محمدرضا شریفینیا در فیلم سوفی و دیوانه
مهم ترین زندان و زنجیری که امروز اسیر آن هستیم، جهل و بی سوادی است. سینمایی که قرار است فرهنگ ساز باشد، نداشتن سواد و تخصص لازم، کاری کرده که جز ارائه ی یک سری حرف ها و راه حل های تکراری و کوچه بازاری حرف بیشتری برای گفتن نداشته باشد. جز تقلید کار دیگری بلد نباشد. چرا که سواد آن را ندارد که وارد آسیب شناسی مسائل مهمی چون افسردگی و امید شود و راه حلی علمی، اصولی و کارآمد ارائه کند. این مهم ترین نا امیدی برای سینمایی است که تازه قرار است امید هم بدهد. این طور که پیداست برای امید دادن به مردم، امیدی به سینمای فعلی نیست.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.