به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلمنامه اثر جدید وحید جلیلوند را میتوان در نگاه نخست یک رونوشت نسبتاً کامل از «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی است. فیلمنامهای که حتی در بحران سازی نیز مسیری را طی میکند که فرهادی در فیلم موفق طی کرده بود. در اینجا نیز بحران شکلگرفته بر پایه شک و تردیدهایی است که منجر به ایجاد فاجعه میگردد. فاجعهای که البته منطق آن در اثر فرهادی سبب موفقیت جهانی اثر مذکور گردید اما در فیلم جدید وحید جلیلوند، فیلم دقیقاً از همین نقطه ضربه میخورد.
شخصیت اصلی فیلم یعنی دکتر نریمان، پزشکی است که فیلم تأکید بسیار زیادی بر ویژگی انسانی او دارد. دکتری که براثر یک اتفاق ناخواسته، وارد زندگی خانوادهای میشود و در این راه تمام تلاش خود را به کار میبندد که متوجه شود آیا گناهکار است یا فاجعه رخداده ارتباطی به او ندارد. وحید جلیلوند تا زمان طرح موضوعات و به تصویر کشیدن آن در داستان، تا حدی توانسته از عنصر تعلیق بهدرستی استفاده نماید و حس کنجکاوی تماشاگر را زنده نگه دارد. تماشاگر تا نیمه داستان همواره با دکتر نریمان همراه میشود تا حقیقت را بیابد و البته باغم آدمهای فیلم، اندوهگین شود. اما ایرادات اصلی «بدون تاریخ، بدون امضاء» از نیمه دوم آغاز میگردد.
در نیمه دوم عطش یافتن حقیقت توسط دکتر نریمان رفتهرفته رنگ میبازد و بیشتر به یک تسویهحساب شخصی با خود مبدل میگردد. شخصیت اصلی داستان زمانی که متوجه میشود میزان ارتباط او با فاجعه رخداده در حداقل ممکن است و فیلم هم تمام شرایط ممکن را برای رفع سوءظن نسبت به دکتر در اختیار مخاطب قرار میدهد، باز هم راضی به رضایت دادن و بازگشت به زندگی طبیعی خود نیست و بهیکباره دچار فوران احساسات فرا انسانی میگردد و قصد دارد به هر نحوی فاجعه را به گردن بگیرد تا از این طریق بتواند وجدان خود را آرام نماید!
با توجه به رویکرد دکتر نریمان، به نظر میرسد که وی میبایست دلیل محکمی به جهت تأکید غیرطبیعی خود بر فداکاری داشته باشد و احتمالاً این مسئله میبایست ریشه درگذشته این شخصیت و مشخصاً اتفاقی خاص میداشت، اما فیلم از ارائه توضیحات درباره این شخصیت خودداری مینماید و تصمیم میگیرد صرفاً او را در محیطهای بسته و درحالیکه متفکر است ( و هیچ زمان هم مشخص نمیشود که تفکر او از چه باب است ) به تصویر بکشد. شاید بهتر میبود که فیلم دلایل بهتری برای رفتارهای عجیب دکتر نریمان به مخاطب ارائه میکرد تا تناقضات درباره او به حداقل ممکن برسد.
اما فیلم نقطه قوتی هم دارد و آن بازی بسیار خوب نوید محمدزاده در نقش موسی است. نقشی که از زیادهگویی مبراست و در اینجا نوید محمدزاده بهخوبی توانسته هنر بازیگری خود را به نمایش بگذارد و در نقش پدر درماندهای که از هر طرف تحتفشار عصبی است، بهترین عملکرد را از خود به نمایش بگذارد. بازی بسیار خوب نوید محمدزاده باعث شده تا ضعفهای فیلم بهمراتب کمرنگتر ازآنچه هست، به تصویر کشیده شود. بازی امیر آقایی در نقش دکتر نریمان نیز قابلقبول و باورپذیر است؛ البته بهشرط آنکه بتوان تناقضات شخصیت او را کنار گذاشت! در این میان بیخاصیتترین شخصیت داستان نیز دکتر خانمی است که هدیه تهرانی آن را ایفا میکند. شخصیتی که بهشدت ساده است و بی کارکرد در داستان. شاید میشد برای ایفای این نقش سراغ بازیگر گمنامتری هم رفت.
«بدون تاریخ، بدون امضاء» را میتوان به جهت بازی بازیگرانش و در رأس آن، نوید محمدزاده تماشا کرد و از آن لذت برد. اما فیلم در بخش فیلمنامه و منطق روایی ، مخصوصاً در نیمه دوم به لکنت میافتد و پایانبندی اثر نیز اشتباه اثر را تکمیل میکند. پایانبندی که تأثیرپذیری فراوان آن از اثر اصغر فرهادی انکارناپذیر است. با این تفاوت که در اینجا پایانِ باز تأثیر زیادی بر مخاطب ندارد به دلیل اینکه خود فیلم هم تکلیفش را باشخصیت اصلی داستانش نمیداند. شخصیتی که فداکار است، فداکارتر میشود و درنهایت به نقطهای میرسد که دچار یک جنون برای فداکاری مفرط میگردد؛ بیآنکه منطق روایی آن مشخصشده باشد و سرنخهایی در طول داستان در اختیار مخاطب قرارگرفته باشد.