به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
کارگردانهای زن ایرانی چرا اینقدر غمگین و درد کشیده فیلم میسازند؟ اینقدر بی رقم و دل شکسته؟ همین فیلمهای کم و ساکنی هم که میسازند سرشار از ناامیدی و صد البته جنبههای فمنیستی افکارشان است. نیکی کریمی بازیگر خوبیست. زمانی سوپر استار سینمای ایران بود که سینمایمان حرفی برای گفتن داشت و به این وضع بحرانی کمتر مبتلا بود. اما زمانی کارگردان شده است که سینما به قدری از زندگی امروز ایران فاصله گرفته است که یا سرشار از قرطی بازیست یا فلسفهاش گنگ و سخت فهم است. دومین تجربهی کریمی هم سرنوشت فیلم اولش را بر روی پردهی سینما داشت ولی از جهتی دیگر خوش اقبالتر بود چون اجازهی پخش در شبکهی خانگی یافته است. ولی آیا این فیلم بعد از گذشت سه سال از ساخته شدنش و درست در بلبشوی اخراجیها میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد آن هم نه روی پرده بلکه روی تلویزیون؟
نمیدانم کریمی سعی میکند سبکی برای خود در فیلم سازی دست و پا کند یا اینکه این واقعا سبک فیلم سازی اوست؟ برای فیلمی مثل «چیزهایی که در آتش گم کردهایم» نوشته بودم که فیلم و شخصیتهایش در کلوز آپهای در هم تنیده شدهاش گم شدهاند و برای این فیلم باید بنویسم که قحطی کلوز آپ باعث شده است چیزی از غوغای درون شخصیت اصلی فیلم نفهمیم. البته این روش از جهتی باعث شده است تا به خوبی تنهایی او را حس کنیم آن هم درست در جاهایی که باید تنها نباشد. در تنها نمایی که از خانهی پدری او میبینیم از دور و از پشت دری نیمه باز شاهد وسیله بودن او برای پدر و مادرش هستیم. درست درجایی که آغوش گرم مادر باید مرهم دردهایش باشد تنها انتظاری که از او میرود رسیدگی به پدر و مادر است درست در صورتی که او خودش بیشتر از هر کس دیگری نیاز به رسیدگی دارد. یا بهترین دوستش تنها او را برای گردش و شریک کردن در بازیهای احقانهاش میخواهد و صد البته درخواستی نامعقول از او که باعث میشود دوباره او را لمس کند. نگاه کریمی در این دو لحظه زیبا و قابل درک است و اینجاست که هنوز او را باید بازیگر خوبی بدانیم. و در نهایت مردی که باید تکیه گاه او باشد هیچ تلاشی برای راضی کردن او نمیکند و انتظارات عجب و غریبی از او دارد.
اما همین تنهایی شخصیت اصلی در بسیار از لحظات فیلم کمی گنگ و اغراق شده به نظر میرسند. برخورد مردها با یک زن در جامعه و رفتارهای بعضا نامعقول شخصیت اصلی که باعث تنهاتر شدنش میشود. فیلمنامهی فیلم با گنگ رها کردن این مشکلات و اغراقهایی که بعضی لحظات مرتکب شده است باعث شده است تا فیلم برای نیمی از مخاطبانش غیرقابل درک باشد. تنها زمانی میتوانید از این فیلم لذت ببرید که عقاید فمنیستیتان بیدار شده باشد. واقعا آیا تمام مردهای ایرانی اینگونه با زنها برخورد میکند؟ اینگونه که فیلم نشان میدهد؟ وسیلهای برای بازی و رفع نیازهای خودشان و در غیر این صورت و زمانی که زنی تن به این وضعیت نمیدهد محکوم به تنهایی میشود؟
نیلوفر خوشخلق در فیلم چند روز بعد
سوال دیگری مطرح میشود و آن این است که هر چند حرف فیلم قدری گنگ است اما آیا کریمی در نقش گویندهی این حرف توانسته است آن را به خوبی متقل کند؟ فیلم در اغلب زمان خود فقط راوی تنهایی یک زن است که تا لحظات پایانی هم دلیل تنهاییش را برای مخاطب رو نمیکند و درست زمانی که این دلیل را رو میکند تنها این خواستهی مخاطب ارضا میشود که دلیل چه بود است ولی اصلی ترین تاثیر این افشاگری که همان تحت تاثیر قرار گرفتن مخاطب است نمیدانم کجای فیلم جا میماند که متوجهش نمیشویم. فیلم تنها موفق میشود نیمه خالی لیوان زندگی یک زن را به تصویر بکشد. زندگی زنی که در اثر انتخابهایش یا سرنوشتش و یا هر عامل دیگری تنها مانده است و در نهایی ترین حد خود درک نمیشود و درست در این وضعیت آدمهای اطرافش هم بی رحمانه و بی تفاوت از کنار او میگذرند یا از او انتظار بر آوردن خواستههای یک طرفهی خود را دارند. اما آیا تمام زنها و به خصوص زنهای ایرانی که منظور اصلی فیلم هستند اینگونه زندگی میکنند و به این سرنوشت دچار میشوند.
بارها سعی کردهایم دلیل جا ماندن سینمای بی رقم ایران را برای خود و دیگران توجیه کنیم و بارها دلایلهای درست و غلط فراوانی را مطرح کردهایم ولی شاید کمتر به این دلیل اشاره کردهایم که فیلم ساز ایرانی از جامعهی ایرانی و از زندگی مردم ایرانی دور شده است. فیلمساز ایرانی یا درگیر بازسازی قهرمان سوار بر اسب سفید خودش است که زمانی در رویاهای جوانیش یک بار او را دیده است و اکنون زمانی که باید بعد از سالها فیلمسازی کارگردان بزرگی باشد فقط اسم کارگردان بزرگ را یدک میکشد. یا درگیر فیلم کردن ایدههای به شدت شخصی خودشان هستند که گاهی منتقد بزرگی در آن سوی آبها آن را به شدت میپسندد و در جایی که باید دیده شود حتی احساس هم نمیشود و یا غرق شده است در اغراقهای بد ترکیب و محصول عجیب اغراقهای او را فقط کسانی میپسندش که دل خوش کردهاند به نق زدن و یا مثل کریمی سعی میکنند سبکی داشته باشند ولی فراموش کردهاند که اول از همه باید حرف خوب و معقولی برای زدن داشته باشند بعد. «چند روز بعد. . .» فقط نیمهی خالی لیوان است، همین.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]