به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«نگار» آخرین فیلم سینمایی رامبد جوان است. معروفترین «شومن» این روزها میگوید که سرمایه مادی و معنوی خود را روی فیلمی گذاشته که دوست داشته آن را بسازد. از نتیجه هم خیلی راضی است، تا آنجا که شوخی یا جدی، باحال بودن/ نبودن داوران جشنواره فجر را به توجه و عدم توجه به این فیلم تقسیم میکند. همین واژه «باحال» شاه کلید فهم چرایی و چگونگی ساخته شدن «نگار» است. نگار به واقع «ویدیویی باحال» است. داستان نگار قرار بوده یک فیلم در ژانر معمایی- جنایی باشد (!) با یک بحران بزرگ برای شخصیت اصلی فیلم شروع و همان اول مشخص میشود که نگار در طی حل این بحران با هزارتویی از معماها روبهرو خواهد شد. شروع خوبی است. فیلمهای بسیاری در این ژانر در دنیای سینما ساخته شده و خیلی از آنها هم جذاب و نفسگیر بودهاند. معمولا چنین است که در این نوع ژانرها همواره تعلیقهای بسیاری در داستان وجود دارد. در پی این تعلیقها، گرههایی به وجود میآید و در یک فرآیند پیچیده و معمولا غیرقابل حدس این گرهها باز میشود. سینما، در این ژانر سینمای قصهگو است و اگر این ژانر هر آن چیز دیگری در بالاترین سطح داشته، اما فاقد قصهای منسجم و استوار باشد، قطعا یک تلاش بیهوده خواهد بود. به نظر میرسد که بزرگترین نقطه ضعف «نگار» نداشتن قصهای استوار است. داستان منطق روایی ندارد. هیچ منطقی پشت اتفاقاتی که در داستان در حال وقوع است، وجود ندارد. خیلی از فیلم نمیگذرد که گرهی در داستان ایجاد میشود. شخصیت اصلی فیلم یعنی «نگار» در دو جهان زندگی میکند.
نگار جواهریان در فیلم نگار
همان ابتدا مشخص میشود که این جهان، جهان تخیل نیست. چرا که بعد از بازگشت نگار در نخستین رفت و برگشت به آن جهان یک برگ «چک» در دستش است. مسلما و منطقا از رفت و برگشت به عالم تخیل کسی نمیتواند مابهازای عینیای همراه خود بیاورد. پس منطقا برای تماشاگر یقین حاصل میشود که تخیل نیست. ادامه داستان را میبینیم، «نگار» گاهی در کالبد پدر فوت شدهاش میرود و خودش را در جای او احساس میکند. جغرافیای زمان و مکان را در هم میشکند. گاهی خود نظارهگر خودش در زمان و مکان دیگری است. فضاهایی شبیه به فضاهای روان پریشی که یادآور بزرگراه گمشده لینچ است. اما هیچ کدی هم در تقویت اینکه با یک فضای روان پریشی مواجهیم، در ادامه فیلم نمیبینیم. آنچه این دو حدس را به کل باطل میکند اصرار خود فیلم بر تمایزگذاری میان دو فضا است. یعنی فیلم به تماشاچی مدام میگوید که کجا «اکنون» است و «واقعی» و کجا آن دیگر جایی که نمیدانیم چیست. تنها توجیهی که باقی میماند، این است که حتما با امور ماوراء الطبیعی روبهرو هستیم. امور ماوراءالطبیعی شاید در پارادایمهایی (مثلا علم) «ضد منطق» به نظر برسند که در این نوشتار قطعا محل بحث ما نیست، اما یک روایت و قصه میتواند به امور منطقی و باورپذیر تبدیل شود. به شرط آنکه بستر (context) آن به گونهای فراهم شود که مخاطب با روند داستان همدل شود و قصه را باور کند. البته فیلمنامهنویس در نشست خبری بعد از نمایش خیال من (و هر کس دیگری که دنبال منطقی برای این روایت میگشتند را راحت کرد) و گفت: من نمیدانم که چک چگونه به دست نگار آمده و نمیدانم منطق این را چگونه ثابت کنم؟! دقیقا همین کار را در فیلم کردهاند. اساسا منطقی ندارد که بخواهد ثابت کند. این عدم منطق تنها به کلیت داستان فیلم مربوط نمیشود. جزییات بسیاری هم مشمول همین وضعیت هستند. برجستهترینش هم تحول شخصیت نگار از یک آدم عادی به «اوما تورمن» در فیلم «بیل را بکش» «تارانتینو» است. دختری که حتی تا به حال نمیدانسته چطور کلت را در دستش بگیرد، با چهارتا شوخی بیمزه اشکان خطیبی در نقش اسلحه فروش (که حتما شخصیت هاتوری هانزو در همان «بیل را بکش» را نمایندگی میکند) به چنان تبحری در رزم و دوئل میرسد که سه خلافکار حرفهای را در نبردی تن به تن هلاک میکند. البته صحنههای اکشن فیلم (به جز صحنه درگیری نگار و شوهر خالهاش که بیشتر کمیک میشود تا اکشن) یکی از نکات قوت فیلم هست، اما همان فقدان منطق، پایههای این جذابیت را هم شل میکند و سکانسها را غیرقابل باور. بازیگران فیلم هم مازادی برآنچه تا قبل از این ارایه دادهاند، نداشتند. به جز بازی نگار جواهریان در سکانس کشته شدن اسب، هیچ چیز خاصی در بازیها وجود ندارد. رامبد جوان میخواست با این فیلم افقهای تازهای در سینمای ایران نشان دهد. به قول خودش دوربین را از روی زمین و میان بدبختیهای مردم بردارد و به آسمان ببرد و حتما برایمان داستان خوب تعریف کند. اما احتمالا آقای جوان به واسطه دلمشغولی سالهای اخیرش که انگاری اعتماد به نفس زیادی هم به او داده مدیومها را با هم خلط کرده و نمیداند که سینما فارغ از اینکه چه چیزی میخواهد بگوید، و قبل از آنکه پای در زمین داشته باشد یا آسمان یا هرجای دیگری، باید سینما باشد، یعنی به این بیندیشد که اولا چگونه میخواهد بگوید و منطق روایی داستان منسجم، مستحکم و باورپذیر باشد و ثانیا اجرای خوبی داشته باشد.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
به جا این همه بدبختی نشون دادن تو فیلما نگار بابی جدید تو سینمای ایران باز کرده ک فیلمسازای دیگ اینقدر با مغز یک بعدی فیلم نسازن ک فقط بدبختی های جامعه رو نشون بده