بیژن کیا : خلاصه ی داستان : کلانتری بازنشسته (با بازی تامی لی جونز)خاطره ی خود را از جنایتی عجیب که در اوائل دهه ی هشتاد اتفاق افتاده نقل می کند.
تحلیل فیلم: من با نام...
29 آذر 1395
خلاصه ی داستان : کلانتری بازنشسته (با بازی تامی لی جونز)خاطره ی خود را از جنایتی عجیب که در اوائل دهه ی هشتاد اتفاق افتاده نقل می کند.
تحلیل فیلم: من با نام فیلم مخالفم چون خیلی چیز ها را افشا می کند و این به نظرم درست نیست.اما از این بدتر هم اتفاق می افتد و تامی لی جونز با آن صدای گرفته و مردانه اش به ما می گوید که خیلی چیز ها عوض شده و دیگر معیار های گذشته برای قضاوت رفتار مردمان امروز کارآئی چندانی ندارد. چرا برادران کوئین این چنین با مخاطبانشان برخورد کرده اند؟ این دست کم گرفتن بیننده برای چیست؟ ایجاد تغییرات جامعه و به حاشیه رفتن معیار های سنجش افکار و رفتار آدم ها حرفی تازه نیست که کوئن ها بخواهند آن را در بوق و کرنا کننند.و اگر این نیست پس این دو برادر چه می خواهند بگویند؟
نکات کلیدی: ۱- پیدایش هنجار های تازه : کوئن ها با تغییرات هنجاری جامعه می پردازند . تامی لی جونز در قالب کلانتری کهنه کار به ما می گوید حتی ماهیت جنایت ها نیز تغییر کرده اگر در گذشته دختران نوجوان طعمه ی جنایتکاران شهوتران می شدند اکنون به دست کسانی کشته می شوند که از مدت ها قبل در ذهن خود حس کشتن را پرورش داده اند و دیگر هدف از بروز چنین فجایعی نیاز جنسی نیست بلکه خود نیاز به جنایت است. کشتن برای کشتن. به عبارت دیگر اگر پیش از این جنایت برای رفع یکی از نیاز ها بود حالا قضیه فرق کرده و دیگر معیار های گذشته برای تحلیل و قضاوت رفتار این مردمان کارساز نخواهد بود. این تغییرات و نوزائی را حتی در شکل جنایت و ابزار آن مشاهده می کنیم سلاحی عجیب که پیش تر برای کشتن گاوها استفاده می شده و به شکل کپسول و لوله ی متصل به آن است حالا در دست مردی به آلت قتاله تبدیل شده . حالا دیگر کلانتر نمی تواند از روی پوکه قاتل را رد یابی کند چون پوکه ای وجود ندارد و گلوله ای هم. بروز هنجار های تازه نشانگر تغییرات فرهنگ در بخش شناختی است و کوئن ها این نکته را بخوبی دریافته اند. کلانتر البته رویکردی منفعلانه را در پیش می گیرد و در انتهای فیلم به خانه اش پناه می برد به جائی که هنوز هنجار های قدیمی حاکم است. ۲- تنهائی: این به معنای از خود بیگانگی نبیست بلکه از جامعه بیگانگی است . جامعه تغییر کرده و مردان پیر هماهنگ با زمان پیش نرفته اند و لا جرم موفق به حل مشکلاتشان نمی شوند مگر آن که در محدوده ای آشنا قرار بگیرند. آن ها با جامعه همزمانند اما در زمان نیستند در حالی که برای هماهنگی با جامعه باید همزمان و در زمان آن جامعه بود. ۳- ناکامی: در این اثر هر سه کاراکتر مهم فیلم یعنی لئولین ماس ، کلانتر و قاتل ناکام می مانند و یا دست کم لطمه میبینند . و با توجه به این دیدگاه می توان فیلم را اثری تلخ اندیش دانست زیرا برا ساس رویداد های فیلم چنین به نظر می رسد که دیگر هیچ نقطه ی امیدی برای جامعه نمی توان متصور شد .
یک شکارچی بنام «لولین ماس» (جاش برولین) روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد، اما قبل از آن دو میلیون دلار پول نقد را از صحنه جرم برای خودش بر می دارد. از این رو قاتلی روانی بنام «آنتون چیگور» (خاویر باردم)، برای بدست آوردن پول، رد او را گرفته و به تعقیب او می پردازد...