بهروز آقاخانیان : کودک، طبیعت و ارزشهای انسانی عناصری هستندکه در تمامی فیلمهای پونمایی هایائو میازاکی مورد تایید قرار میگیرد. کودکان در آثار این کارگردان شهیر ژاپنی قهرمانانی مصمم، باهوش و ساده دلی...
18 آذر 1395
کودک، طبیعت و ارزشهای انسانی عناصری هستندکه در تمامی فیلمهای پونمایی هایائو میازاکی مورد تایید قرار میگیرد. کودکان در آثار این کارگردان شهیر ژاپنی قهرمانانی مصمم، باهوش و ساده دلی هستند که با همکاری دوستان خود به جنگ بدی ها رفته و سعی در نجات ارزشهایی دارند که بر اثر جاه طلبی انسانها رو به نابودیست. طبیعت اغلب به عنوان نمادی از سادگی، راستی و بخشندگی توسط این انسانها در معرض آسیب قرار میگیرد. انسانهایی که نیاز به بازگشت به خویش تن خویش داشته تا با گیاهان و موجودات کره خالی در تعاملی سازنده و در کنار یکدیگر به زندگی سرشار از تلاش و شادی و عشق بپردازند.
قلعه ای در آسمان روایتگر تلاش دو کودک نوجوان به نامهای Sheeta و Pazu برای رسیدن به قلعه ای به نام Laputa است. قلعه ای که باقی مانده از سرزمینی معلق در آسمان است که سالها انسانها بر روی آن در آرامش زندگی میکردند ولی بر اثر پدیده ای ناشناخته مجبور به بازگشت بر روی زمین میشوند. Laputa مورد توجه دو گروه دیگر نیز قرار دارد. راهزنانی که سالها به دنبال گنج باقی مانده از تمدن شکوفای مردم آن سرزمین هستند و شخصی دولتی بنام Muska که با سوء استفاده ارتش سعی دارد با دستیابی به از تکنولوژی پیشرفته و روبات های باقی مانده در این قلعه به زمین باز گشته و امپراطوریی خودکامه برپا کند. کلید رسیدن به Laputa نگین گردنبدیست بر گردن Sheeta است، دختری که اجدادش که زمانی در این شهر افسانه ای زندگی میکردند. Pazu نیز پسری که پدرش سالها پیش در سفری توانسته عکسی از Laputa بیاندازد و سودای رسیدن به آن را در سر دارد برای محافظت از دختر وارد ماجرا میشود.
لاپوتا (Laputa) در مقایسه با زمین، که در این فیلم بایر به تصویر کشیده شده، نماد مدینه فاضله ای است که به دور درخت تنومندی معلق در آسمان درست شده و در آن گیاهان و جانوران بخوبی در کنار روبات ها زندگی میکنند. که تماینده تکنولوژی در خدمت انسان میباشند. کودکان داستان مانند دیگر کودکان آثار میازاکی فراتر از روزمرگی انسانهای اطرافشان در جستجوی حقیقتند و در این راه دوست داشتن را با سادگی معصومانه در کنار هم تجربه میکنند. حقیقت در قلعه ای در آسمان همانا عشق ورزیدن انسان به طبیعت و همنوع خویش است و تکنولوژی تا زمانی مفید است که در راستای این حقیقت باشد و اگر روزی به دست افرادی جاه طلب بیافتد میبایست مانند سرنوشتی که در پایان داستان برایش رقم میخورد، نابود شود.
مثل همیشه جو هیسایشی آهنگساز یک موسیقی متن باشکوه و یک ترانه پایانی گوش نواز برای فیلم تدارک دیده است. جایی که فیلم وارد حیطه لاپیوتا می شود، قدرت می گیرد و بارقه هایی از تخیل نبوغ آمیز و منحصر به فرد استاد مشخص می شود. آرمان شهری که او به بشریت پیشنهاد می کند، در آسمانهاست و از طرفی همواره در معرض تهدید انسانهای حریص و قدرت طلب است. میازاکی با زبانی ساده احترام به طبیعت و فلسفه از خاک به خاک را به تصویر کشیده است.
قلعه ای در آسمان که در سال 1986 بر اساس داستانی فانتزی از خود میازکی و تحت تاثیر بسیاری از افسانه های و آموزه های شرقی ساخته شده همانند دیگر کارهای این کارگردان سرشار از زیبایی های دیداریست. از آنجایی که مخاطب اصلی از فیلم کودکان هستند کارگردان با آوردن شخصیتهای فرعی و کمدی و تعدد رویدادها بر حس ماجراجویانه فیلم افزوده است. اما پیام اثر که همان حقیقت گمشده شخصیت های اصلی داستان است ورای ماجراهای دیدنی فیلم در ذهن مخاطب حساس و باهوش باقی خواهد ماند.