به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در ایام جشنواره مطلب کوتاهی درباره «اژدها وارد میشود» نوشتم و گذشتم، چرا که میپندارم نیاز بیشتری به شرح و بسط فیلم وجود ندارد. اساسا خود فیلم خیلی جدی نیست که حالا جدیاش بگیریم. اما صحبتهای «حقیقی» در نشست رسانهای فیلم و جنجالآفرینیاش، برخی را به پرسش واداشت تا آنجا که حضوری، پیامکی و تلگرامی از نوشته کوتاه من متعجب و خواسته بودند که مبسوطتر به فیلم بپردازم. هنوز هم براین باورم که نباید فیلم را خیلی جدی بگیریم و تن به «حاشیه» خواهی حقیقی بدهیم.
اژدها وارد میشود، تمامیتاش «جعل» است. از عنوانش که سوءاستفاده از نام فیلم کلاسیک مرحوم بروسلی است تا موضوعاش. پر از تناقض و راستنمایی دروغ است. صحبتهای حقیقی در جشنواره فیلمفجر هم بسیار متضاد و بر مدار حاشیهآفرینی برای فیلم استوار بود تا از این طریق برای اثری که فیلم نشده و سینما نیست پروپاگاندایی رسانهای بسازد. مثلا در حالی حقیقی از بیخ و بن منکر استعاری بودن فیلم میشود که میگوید: «به دنبال فضایی هستم که معانی پنهانی درآن وجود دارد و این بازی معانی برایم جذابیت دارد».
اوج این «بازی» جایی است که توانسته چند نفر از سیاست پیشگان معروف مانند حجاریان و زیباکلام (مسعود بهنود حذف شده است) را پای تریبونی بیاورد که موضوعی خیالی را مستند جلوه دهند. همچنین او تاکید دارد که : «جهانبینی بی معناست» یا اینکه از وجود جامعه و اجتماع تبری میجوید و برای اثبات حرفش متوسل به مارگارت تاچر میشود بنابراین از کسی که اساسا نافی جهانبینی است و ... توقع اینکه جهانی از شگفتی و اعتقاد و ایمان خلق کند چندان بجا نیست و لذا اثرش متشتت و بی در و پیکر میشود.
اژدها وارد میشود، گیج است. دوربین واقعی و روی زمین به کار گرفته شده اما فضای سوررئال طراحی و به اجرا درآمده است. دوربین سیالیت ندارد. فقط در تعقیب کارهای عجیب و غریب است. آدمها واقعی هستند، ارجاعات فیلم تاکید بر اتفاقات تاریخی رئال دارد مانند تبعیدشدگان به قشم. ساواک، حرکت شورلتایم پالا و طراحی لباسها و ... اما رویکردهای مختلف فانتزی شکل میگیرند. همه ارجاعات فیلم واقعیاند اما تلاش برای فانتزینگاری از سر و روی فیلم میبارد. موسیقی متن چنان بیرون میزند که برای لحظاتی سرسامآور میشود. اجرای صحنهها شلخته و ناقصاند. صحنههای داخل ماشین را بیاد بیاورید تا بیش از پیش به دمدستی بودن اجراها را دریابیم. سازنده ادعای شیکی و ساختارمندی دارد ولی از همه جای کار پاشیدگی میبارد. انسجامی در کار نیست. نه دوربین تابع دستوری فرمیک است و نه محتوای پر حجم، تحت عوامل فرم تبدیل به ساختاری یک دست شده است.
«اژدها وارد میشود» پر از ادا و اصول است. میخواهد تارانتینویی باشد. تلاش شده دیوید لینچی از کار درآید. بونوئلبازی کند. ولی هیچکدام نشده است. گونه (ژانر) ندارد. آشفته و فاقد قواعد است. مرتب ساحت عوض میکند. ظاهری پست مدرنیستی میگیرد ولی ماقبل مدرنیتهای است، چون سینمای کولاژی است. به همه چیز ناخنک میزند. از فیلمهای قدیمی معتبر در نزد شبه روشنفکران استفاده میکند. پای شخصیتها و هنرمندان و شاعران را به میان میکشد. اخوان ثالث، صفامنش، بهرام صادقی و ... را خرج میکند تا بزرگ خاندان خود (یعنی گلستان) را به حد و قوارهی آنان ارتقا دهد. خلاصه به هر نکته و فکت هنری – تاریخی تمسک میجوید تا بلکه فیلمش رنگ و شکل روشنفکری بگیرد. هندیها و پرتقالیها و صفویه و حسن علی منصور را هزینه میکند تا شاید گذشته به امروز وصل شود (ولی نمیشود) و هر کدام ساز جداگانه ای میزنند. بنابراین اژدها وارد میشود فیلم مضمون است. محتوایش بیرون میزند. پازل ساختاریاش تکمیل نمیشود، چون خانه از پای بست ویران است.
حقیقی در نشست رسانهای فیلمش اصرار دارد که اهل نمادپردازی و سمبلگذاری نیست و چنین رویکردهایی را نشانه ترس و محافظهکاری فیلمسازان میشمارد. اما در عمل جای جای فضای فیلمش را از نشانه پر کرده است. مثلا شتر با آن هیبت، بادکنک، غار، اژدها، هندیها، کشتی به گل نشستهی دور افتاده از ساحل، استفاده از عنوان «والیه» برای منطقه وقوع اتفاقات و... به چه منظوری وارد فیلم شدهاند. شاید تا حدودی لنج را بشود در خدمت وقوع رویدادهای فیلم دانست و یاری دهنده زیبایی بصری شمرد، ولی فصل اجرای با وجود شتر که اساسا ضرورت پیشرفت قصه نیست و چه تلقی جز معانی پراکنی سمبلیک از آن میشود.
فیلمهای زیادی ساخته شدهاند که موضوعات واقعی را فانتزی کردهاند مانند ترور رییس جمهور که اگر کسی «بوش» را نمیشناخت باورش میشد که این شخصیت ترور شده است. ولی در این فیلمها تماشاگر را فریب نمیدهند بلکه با پرداخت خوب باورپذیر میکنند. حال آنکه در فیلم اژدها وارد میشود، یک سوژه و محتوای دروغی و جعلی، با انواع فاکتورها، واقعی و تاریخی معرفی شده است، خصوصا که از آدمهای شناخته شدهی فعال در سیاست، برای پذیرش و سندیت بخشی کار استفاده شده است. بنابراین تماشاگر به دلیل قوتهای فیلم نیست که همه چیز را باور میکند بلکه از رهگذر شکل و شمایل و حضور آدمهای سیاسی فریب میخورد که با موضوعی واقعی طرف هست. به ویژه که در تیتراژ شروع هم تاکید میشود که داستان واقعی است. حقیقی برای اینکه محکوم تاریخی نباشد، در تیتراژ پایانی «کد» گذاشته مبنی بر اینکه فیلم در زمستان 94 تولید شده است!
به سیاق «ذماش بگفتی از مدحاش غافل نشو»، فیلم ویژگیهایی دارد که در وانفسای جشنواره کنونی قابل توجهاند، که اتفاقا همینها باعث شدهاند تا تماشاگر به اژدها وارد میشود روی خوش نشان دهد. مانند زیباییهای قشم که از نظر بسیاری از فیلمسازان پوشیده مانده است. همین که دوربین حقیقی از شهر و فضای بسته آپارتمانها و نمایش انواع پلشتی، زشتی ظاهری، یاس پراکنی، خودکشی، خیانت جنسی و... فاصله گرفته است، غنیمتی مهم است.
نکته دیگری که باید از حضور «حقیقی» در نشست رسانهای پس از اکران در جشنواره خرسند بود، اینکه گفت «ترس» در کار نیست. باب انتقاد تند و تیز باز است بدون اینکه تهدیدی در کار باشد. سینمای نمادپرداز را متعلق به دوران استبداد شاهنشاهی دانست و فضای امروز را آماده و حمایت کننده از کار هنری و آزادی برای هنرمندان معرفی کرد و ... و او درست براساس واقعیتهای موجود در فضای سیاسی – اجتماعی ابراز نظر کرد که وجود همین فیلم و نشست دیروز و حرفهای ایراد شده (تا نفی جهان بینی) اثبات کننده حاکمیت آزادیخواه ایران اسلامی است.