به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
مهدی صباغ زاده از آن دست فیلمسازانی است که همیشه میانهرو بوده است. چه آن زمان که اوج دولت اصلاحات بود و فوج فوج فیلمهای انتقادی و اعتراضی ساخته میشد و چه آن زمان که کمدیهای مبتذل دنبالهرو «اخراجیها» یکی پس از دیگری گیشه را تسخیر میکردند، صباغ زاده نه درگیر مسائل اجتماعی میشد و نه سوار بر موج گیشه. قصههای صباغ زاده همیشه قصههای فردی و قهرمانهایش معمولی و از جنس مردم کوچه و بازار بودند. پس حق بدهید وقتی خبر میرسد که آخرین فیلم صباغ زاده به پشت پرده اختلاسهای مالی کثیف میپردازد و قهرمان قصهاش روزنامهنگاری خاموش شده است، تعجب کردیم. موضوع جنجالی «خانه کاغذی» باعث حذف آن از جشنواره فجر شد و اعتراضات صباغ زاده و تینا پاکروان، ستاره و تهیهکننده فیلم را به همراه داشت.
پرویز پرستویی و تینا پاکروان در فیلم خانه کاغذی
اما آنچه از ظواهر فیلم «خانه کاغذی» برمیآمد هم چندان دلگرمکننده نبود. تینا پاکروان، ستاره اسکندری و شقایق فراهانی که قبلاً در «نیمهشب اتفاق افتاد» همکاری داشتند و ظاهر جدی و عبوس پرویز پرستویی همه خبر از تکرار کلیشههای رنگ و رو رفته و فضایی سانتی مانتالیسم و احساسی میدادند که چندان امیدوارکننده به نظر نمیآمد؛ اما حقیقت این است که «خانه کاغذی» یک سورپرایز خوب بود. صباغ زاده در آخرین تجربه فیلمسازیاش به سراغ موضوعی جنجالی و جسورانه رفته است. قهرمان فیلمش شغلی دارد که همردههایش وادار به سکوت شدهاند و خط قرمزی نهتنها در سینمای ایران که در فضای اجتماعی و مطبوعاتی ایران است. صباغ زاده از آدمهایی میگوید که بهواسطه قلمشان میتوانند خطمشی سیاسی تعیین کنند و صدای آزاد رسانه و مردم باشند اما در تبعیدی خودخواسته میسوزند و انتظار عزرائیل را میکشند. پارادوکس عجیبی است، نه؟امیرعلی ابراهیمی (پرویز پرستویی) روزنامهنگاری است که سالهاست قلمش را خاموش کردهاند و خانهنشین و عزلت گزین است. فوت یک همکار خاموش شده دیگر، بهانهای میشود برای بازگشت یک عشق قدیمی، مینو (ستاره اسکندری) به زندگی امیرعلی. عشقی که بهواسطه باور امیرعلی به حقیقت و وجدان بیدارش برای فاش کردن آن، به جدایی و تلخی انجامیده است و قلم امیرعلی را برای همیشه خاموش کرده است؛ اما تلاشهای دخترش برای پیمودن مسیر وی و به جان خریدن خطرات این راه پرفرازونشیب و دیدن ضربههایی که بر روح جوان و پرشور دخترش وارد میشود و تشویقهای مینو برای ادامه کاری که سالها قبل باهم شروعش کرده بودند، شوری تازه در امیرعلی میدمد و شعله قلمش را روشن میکند.
شقایق فراهانی در فیلم سینمایی خانه کاغذی
اما اگر بخواهیم روراست باشیم و تحت تأثیر احساسات قرار نگیریم باید اعتراف کنیم که «خانه کاغذی» هرچند ازلحاظ موضوع ناب و شجاعانه است، اما این جسارت جز در چند دیالوگ پرشور و سرزنده، در ورای آشفتگی و عدم انسجام کلی فیلم گم میشود. این عدم انسجام هم از آنجایی میآید که کاراکترهای داستان و روایت فرعیشان چون کلافی سردرگم از دست فیلمساز خارج میشوند و بیننده در پایان یک اثر کلاسیک و قصهگو با کلی سؤال تنها میماند.شمای کلی «خانه کاغذی» مثل قالی است که بافندهاش در ابتدا باحوصله و دقت فراوان رجزنی کرده و طرحی که در ذهن داشته را بافته است اما خیلی زود نقش را گمکرده و اثری نهچندان زیبا پدید آورده است، در همان نیمههای اول فیلم، خرده پیرنگهایی که در بطن اثر نمینشینند و کاراکترهایی که سردرگم و آواره هستند، از همه طرف به روایت ساده اما زیبای «خانه کاغذی» میچسبند و در پایان فیلم صباغ زاده هم مثل همان قالی به نقشی آشفته و بیرنگ و لعاب بسنده میکند. درنهایت هم پسرعمه عاشقپیشه، خواستگار برازنده اما رذل ازنظر پدر، عمه رک و راستی که از فاجعه منا نجاتیافته است، زندگی شخصی امیرعلی با همسر سابقش و بعد مینو و خیلی چیزهای دیگر آشفته و سرگردان در فیلم میپلکند و هیچکدام نه چیزی به روایت اضافه میکنند و نه حذفشان مشکلی ایجاد میکند که اتفاقاً با حذفشان شاید با اثر شستهرفتهای طرف بودیم که پیامش پشت اینهمه روایت فرعی نیمهتمام گم نمیشد و جسارت اولیه فیلم در تمام اثر دیده میشد و آنوقت «خانه کاغذی»بهجای آنکه فقط یک سورپرایز خوب باشد میتوانست تبدیل به یک اثر اجتماعی قابلتأمل و اعلامیهای انسانی گردد و قهرمان فیلم که درراه آنچه حقیقت است کوتاه نمیآید تبدیل به یک شمایل قابلاحترام و البته کمیاب میشد.
پرویز پرستویی و تینا پاکروان در فیلم خانه کاغذی
این عدم انسجام در فرم، به تدوین هم سرایت میکند و آنچه روی پرده میبینیم فقط چسبانده شدن سکانسهای فیلم بر اساس اولویت زمانی است در جهت پیشبرد داستان، اما خود تدوین بهعنوان یک عنصر اصلی فیلمسازی هیچ نقشی در این پیشبرد روایت ایفا نمیکند. نتیجه این عدم انسجام هم این است که شمای کلی «خانه کاغذی» بیشتر شبیه یک فیلم تلویزیونی است تا یک اثر سینمایی.«خانه کاغذی» از فضاسازی بسیار خوبی بهره میبرد. خانه امیرعلی و کتابفروشی دوستش تورج (حسین پاکدل) بهخوبی آراستهشدهاند و شخصیت امیرعلی و دنیای آرمانیاش را به تصویر میکشد. انتخاب لوکیشنها هم با دقت نظر خوبی انجامشده است تا نتیجه نهایی به بار بنشیند؛ اما بازهم این فضاسازی در بطن داستان معنا پیدا نمیکند. «خانه کاغذی» یک فیلم خیابانی نیست و اکثر سکانسهایش در فضای بسته و در همین دو لوکیشن میگذرد اما هیچکدام از این دو خاصیت مرکزی حوادث و گرهافکنی پیدا نمیکنند و در حد تابلویی برای معرفی شخصیتها باقی میمانند. وقتی میگویم هسته مرکزی حوادث منظورم چیزی شبیه سینمای قدیمی و در حال تخریب «تردید» واروژ کریم مسیحی یا کافه «پل چوبی» است که فضا خود بهعنوان عنصری دراماتیک وارد روایت میشود و علاوه بر دربرداشتن پیشینهای که کاراکترها در این فضاها شریک بودهاند، مرکز ثقل اتفاقات حال حاضر هم میشوند؛ اما بهجای همه اینها در طول فیلم شاهد تکرار الگوها در سکانسهای پشت سر هم هستیم و ریتم فیلم بهشدت این تکرار را آزاردهنده میکند. تمام فیلم بحثوجدلهای پدر و دخترش سارا (تینا پاکروان) است که بیننده نه میتواند دلیلش را متوجه شود و نه پاسخی برای این درگیریهای دائم پیدا کند.
پرویز پرستویی و ستاره اسکندری در فیلم خانه کاغذی
همه این آشفتگی و اهمال در فرم در پایانبندی اثر هم قابل جمعکردن و توجیه کردن نیست. پایانی تراژیک که بهجای آنکه تلخکامیهای امیرعلی و امثال او را به نمایش بگذارد و سرنوشت مختومشان را به بیننده یادآوری کند، بیشتر نواقصی که در منطق دراماتیک وجود دارد را به رخ میکشد.در پایان، «خانه کاغذی» با پرداخت به موضوعی متفاوت و به نمایش گذاشتن قهرمانهایی از جنس جسارت، درصدد انتقال پیامی است که فقط میتوان آن را شرافت نامید، اما متأسفانه، جسارت کاراکترها در حد چند شعار فراموششدنی باقیمانده، داستان یک عشق ناتمام، پرداختنشده در میانه راه گم میشود و پیام فیلمساز هم در پشت همه این آشفتگیها رنگ میبازد و شرافت امیرعلی و همنسلانش نه در فیلم به نسل بعد انتقال پیدا میکند و نه در دنیای واقعی که زرد اندیشیدن و زرد نوشتن عادت شده است و حتی ارزش.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.