امید سلیمی : جویندگان طلا بدون شک یکی از شاهکارهای چاپلین است چاپلین به مانند کارهای موفق دیگر خود: روشنایی های شهر .بچه.عصر جدید و ... بازهم موفق میشود با اتکا به شخصیت...
16 آذر 1395
جویندگان طلا بدون شک یکی از شاهکارهای چاپلین است چاپلین به مانند کارهای موفق دیگر خود: روشنایی های شهر .بچه.عصر جدید و ... بازهم موفق میشود با اتکا به شخصیت با نمک ولگرد در موقعیتی متفاوت به لحاظ جغرافیایی اثری در خور توجه همراه با شوخی های همیشگی را خلق کند ولگرد اثار چاپلین اینبار بر خلاف عمده اثارش دست و پنجه نرم کردن با شرایط دشوار زندگی خود را نه در شهر های صنعتی بلکه میان کوهستانی سرد و مملو از طلا جستجو میکند چاپلین اگر چه موقعیت زندگیش عوض شده اما بازهم همان انسان زجر کشیده دوران خود است او در این فیلم برای یافتن خوشبختی رهسپار کوه و طبیعت میشود چاپلین در این فیلم نیز همان فرد ساده دل مهربان و عاشق پیشه گذشته است با این تفاوت که در انتها نوع رستگاری او تغییر میکند که در ادامه به ان میپردازیم.
حرص و طمع ادمیزادودر نقطه مقابلش تلاش پاک برای کسب روزی و همچنین تاکید بر مسئله گرسنگی مهمترین حرفهای چاپلین در این اثر به شمار می ایند کارکتر ولگرد که در این فیلم بهتر است او را یک جوینده طلا معرفی کنیم در راه رسیدن به هدف خود با انسانهای طماع وحریص و در عین حال کم طاقت روبرو میشود پارتنر اصلی او در این فیلم کارکتر جیم گنده است .جیم ازان انسانهاییست که در شرایط دشوار رنگ عوض میکنند بدون شک جالبترین سکانسهای فیلم مربوط به حضور مفرح و شاد ایندو در کلبه کوهستانی است .جیم گنده به مانند چاپلین در جستجوی طلاست اما وقتی گرسنگی بیش از حد به او فشار می اورد در سکانسی بی نظیر چاپلین را به مانند مرغی بزرگ میبیند وبرای خوردن او اقدام میکند واقعا این لحظات کمیک و در عین حال دارای منظور هستند فیلم درست در مقطع زمانی ساخته شده که بسیاری از افراد جهان از جمله هموطنان چاپلین به علت شرایط دشوار اقتصادی و ناتوانی در تهیه غذا جان میدادند چاپلین که بازهم از اوضاع مردم کشورش اگاه است مسئله گرسنگی شدید را هرچند در لحظاتی کمیک مطرح میکند چند سال قبل از اینکه این فیلم ساخته شود در بسیاری از مناطق امریکا از جمله پنسیلوانیا و اوهایو امار مرگ و میر انسانها به علت فقر بسیار افزایش یافته بود چاپلین انسانهای فیلمش را طمع کار نیز معرفی میکند حرص و طمعی که باعث کشته شدن یکی دیگر از کارکتر های فیلم میشود و ما میبینیم پس از به دست اوردن مقادیر زیادی طلا وکشتن دو نفر انسان خودش نیز به دره سوقط میکند وبرای همیشه با دنیای خود وداع دارد چاپلین در این شرایط نا به سامان نیز از اخلاقیات دست نمیکشد و به نظرم این مهمترین ویژگی بارز اوست چاپلین حاضر است برای سیر کردن شکم خود و جیم گنده حتی کفشهای خود را نیز در اجاق بپزد اما چشم طمع به گوشت تن دیگری ندارد!! یکی از سکانسهای زیبای فیلم مربوط به خوردن کفش چاپلین به جای غذاست نگاههای همراه با حسرت چاپلین در این نماها بی نظیر هستند! اما همین چاپلین مهربان و ساده دل در مواقعی شیطنتهای همیشگی خود را هم دارد به مانند جاییکه برای تهیه شام شب سال نو مشغول پارو کردن برف خانه افراد دهکده میشود و با ریختن برفهای یک خانه جلوی خانه کناری کسب در امد میکند یا جاییکه از فرط خستگی و گرسنگی خودش را جلوی کلبه ای به مردن میزند تا به او غذا وجای خواب بدهند! چاپلین خرده شیطنتهای خود را درست به مانند عصر جدید و روشناییهای شهر و بچه در اینجا نیز تکرار میکند شیطنتهایی که به دل مخاطب مینشینند و به انسان حس سود جویی و منفعت طلبی نمیدهند چاپلین اگر چه زندگی پر دردسری دارد و مثل همیشه نه سرپناه درست و حسابی دارد و نه شغل انچنان مطمئنی اما بازهم با دیدن دختری در دهکده عاشق او میشود صداقت و پاکی او نسبت به دختر وقتی برای مخاطب اشکار میشود که او برای تهیه شام شب سال نو تلاش میکند اما با اینکه دختر به قولش عمل نمیکند و اورا تنها میگذارد اما او بازهم به دختر ابراز علاقه میکند و قبل از سفرش به دل کوه برای یافتن طلا از او دلجویی میکند!
چاپلین اما اینبار سرنوشت انتهایی خود و معشوقه اش را تغییر میدهد اگر در عمده اثار مهم او در انتها چاپلین و عشق او یا بهم نمیرسیدند یا اگر به وصال هم دست پیدا میکردند میدانستیم در ادامه راه دچار مشکل خواهند شد(درست مثل انتهای روشناییهای شهر وعصر جدید) در این فیلم با شرایط خوبی که برای او رقم میخورد میدانیم اینده ای روشن برای او فراهم است چاپلین پس از کسب در امد میلیونی وقتی چشمش به عکس دختر می افتد ترجیح میدهد لباسهای شیک خود را با همان لباسهای مندرس گذشته خود عوض کند وبازهم در همان شمایل ولگرد سایر اثارش به دختر میرسد چاپلین در این فیلم نتیجه زحمات و صداقتش را به خوبی میگیرد اگر در روشنایی های شهر پس از انهمه سختی و رنج در انتها وقتی به معشوق خود رسید با ان لبخند تلخ کام بیننده را هم تلخ کرد یا اگر در عصر جدید پس از انهمه سختی در جاده ای بی انتها ونامعلوم حرکت میکرد در این فیلم موفق میشود بیننده را نسبت به اینده خود و امثال خود امیدوار کند.
فیلم چاپلین به تلخی روشنایی های شهر یا حتی عصر جدید وبچه نیست چاپلین گویا با نگاه امیدوار کننده تر وخوشبینانه تری به قضیه مینگرد هرچند انسانهای ناپاک مجازات میشوند و جواب گناهان خود را در همین دنیا میدهند اما به همان مقدار انسانهای شریف نیز از رحمت پروردگار بهره میبرند.
موسیقی فیلم به مانند همیشه بی نظیر است موسیقی که بارها و بارها در طول تاریخ سینما با شکل و شمایل متفاوت اما با همان تم اصلی در فیلمها و اثار دیگر نیز استفاده شد شوخی ها کارکرد درست خود را دارند بعید است شما پس از دیدن فیلم بتوانید درگیری چاپلین و جیم گنده را در اوایل و انتهای فیلم از یاد ببرید سکانس فرار ایندو از کلبه در حال سقوط یکی از بهترین بخشهای فیلم است همچنین چاپلین بازهم یکی از شوخی های همیشگی خود را در کافه انجام میدهد به مانند روشناییهای شهر وعصر جدید که هرکدام سکانسهای مجزایی در کافه داشتند اینبار نیز چاپلین به سراغ کافه میرود و با نشان دادن رقصی جالب و بامزه از لوکیشن کافه بهره میبرد.
طبقه ای که در این فیلم مورد بررسی قرا میگرد نه جز مرفهان جامعه هستند و نه جز قشر به شدت پایین. انها از طبقه بسیار معولی جامعه هستند که اگر حتی برای یک روز نتوانند کار کنند به سرعت وارد قشر فقیر میشوند بیشتر انها گنجشک روزی هستند و به دلیل انکه یافتن قطعات طلا انهم در ان شرایط جوی کاری بس دشوار است درامد روزانه خود را هرچند اندک در کافه خرج میکنند و با همان مشروب نوشیدن و اندکی خوشگذرانی دل خوش هستند افرادی که چاپلین در این فیلم تصویر میکند میتواند نمادی از قشر عظیم جامعه باشد افرادی که اگر چه انقدر سختی در زندگی خود دارند و حتی برای کسی در امد جانشان بر کف دستانشان هست اما از شادی و خوشگذرانی هم غافل نمیشوند و همینگونه روزگار میگذرانند.
چاپلین در همین قشر معمولی با در نظر داشتن شرافت و انسانیت و معجزه ای به نام عشق تلاش خودش را میکند و در انتها مزد زحماتش را هم میگیرد.
در سال 1898، تب طلا همه جا را فراگرفته است و همه كس براى به دست آوردن ثروتى باد آورده به آلاسكا روى مى آورد. از جمله « چارلى » ( چاپلين )، ولگردى تنها كه خيلى زود با جوينده اى ديگر، « جيم گندهه » ( سوين ) دوست مى شود...