به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سینمای «فرهادی» سینمای دراماتیزه کردن رخدادهای بهظاهر کماهمیت و تبدیل آنها به موقعیتهای تکاندهنده است. سینمای فرهادی سینمای جزییات است. این جزییات در رفتار و تصمیمهای شخصیتها بهانه بروز داستانهای فرهادی است. در میانه بروز این رخدادها و رفتارهای ساده و کماهمیت و در اثر کنار همنشینی این همه، اتفاقی میافتد که تمام جزییات کموزن قبلی به یکباره اهمیت بسیاری پیدا میکنند و تأثیر حضورشان چندین برابر میشود. در این میان عنوان فیلم نقش جالبی دارد. عنوان فیلم در واقع بهانه اولیه همراه کردن مخاطب با اثر است و در گام نخست اینگونه به نظر میرسد که بناست اساساً درام را شکل دهد و حادثه اصلی داستان حوالی آن رخ خواهد داد. مثلاً در فیلم درباره الی درابتدا این تصور پیش میآید که فیلم درباره شخصیت «الی» و پیدا شدن یا نشدنش است که با گروه دوستان فیلم همسفر شده است و یا در جدایی نادر از سیمین این گمان پیش میآید که مهمترین معنایی که بناست در فیلم دنبال شود، معطوف به جدا شدن یا نشدن نادر و سیمین از یکدیگر است. حتی در گذشته هم گمان بر این است که بناست گذشته شخصیتهای زوج جداشده فیلم مرور شود و ماجرا در گذشته رخ میدهد. اما در تمام این آثار تغییر و تحول و زوایای تازهای که در شخصیتها برزو پیدا میکند و با شناخت ابتدایی ما از آنها و خودشان از خودشان در تضاد است و البته درک تازه اطرافیان این شخصیت اصلی نسبت به او است که مهمترین معنای فیلم را نمایندگی میکند و در نهایت عنوان فیلم به موضوعی فرعی بدل میشود.
در فروشنده بنا بوده که همین ویژگی عمل کند و فیلم بیش از آنکه در مورد سرنوشت فروشنده فیلم و اینکه اساساً فروشنده کیست و چیست باشد، پیرامون تغییر و تصمیم عماد و رعنا برای انتقام و بخشش، تصمیم اخلاقی یا غیراخلاقیشان، اندازه واقعی و یا غیرواقعی خشمها و کینهها و… است. اما فروشنده چه میزان در اجرای این مدل روایی موفق بوده است؟ به ظن این قلم خیلی کمتر از دو، سه اثر پیشین فرهادی. برای توضیح این رویکرد باید گفت که چه ویژگی اساساً در فیلمهای فرهادی وجود داشته که روند روایی که در بالا ذکر شد را باعث میشده است. همانطور که گفته شد جزییات چه از منظر بصری و چه از منظر روایی اساس شکلگیری فیلمنامههای فرهادی است. این جزییات به ظاهر کماهمیت بنای کشمکشهای مهم فیلم را میگذارند. برای نمونه در جدایی نادر از سیمین پرداخت انعام به کارگران منجر به بهتان بعدی نادر به زن کارگر میشود.بازی پانتومیم درباره الی منجر به دریافت یک فضای صمیمانه میان شخصیتها میشود که در ادامه از مصنوعی بودن و دروغین بودن آن با خبر میشویم، یا یک هل دادن ساده در جدایی و پنهان کاری زن کارگر، منجر به رخدادهای اخلاقی فیلم میشود. این همه در ابتدا یک پرداخت ساده انعام، یک بازی سرخوشانه عادی، یک رفتار از عصبیت تلقی میشود اما وقتی بزنگاه اصلی فیلم مثلاً «ناپدید شدن الی» و یا «دعوای حقوقی بین نادر و زن کارگر» و… پیش میآید همه این رخدادهای ساده اهمیت بسیاری پیدا میکنند و از کارکرد نمایشی و صرفاً پیشبرنده درام فراتر میروند.
در فروشنده هم بنا بوده که این اتفاق بیفتد. بنا بوده پنهان کاری بابک در مورد اینکه قبلاً چه کسی در خانهاش زندگی میکرده و بزنگاه برملا شدن این راز، به یک نقطه عطف جدی بدل شود، بنا بوده دروغ مصلحتآمیز زن همسایه که خودش رفته داخل حمام و لباس به تن رعنا کرده (و نه شوهرش)، اینکه همبازیهای رعنا و عماد در تئاتر از اصل ماجرا باخبر شوند و… کارکرد جدیتری بیابد، اما این اتفاق نیفتاده است و رخدادهای ساده در همان حد ساده خودشان باقی ماندهاند. در این شرایط عنوان فیلم یعنی فروشنده و نمایشنامه «آرتور میلر» یعنی مرگ دستفروش به بهانه ورود به فیلم بدل نمیشوند تا در نهایت تصمیم رعنا و عماد و تحول این دو شخصیت به تم اصلی اثر بدل شود. در حضور این نقصان، پر رنگترین ویژگی فیلم، همان ارجاع سرنوشت فروشنده به نمایشنامه میلر (فارغ از اینکه این ارتباط تا چه میزان محتوایی است یا صرفاً شکلی) به جریان غالب فیلم بدل میشود. در حالت درست میبایست مردن یا زنده ماندن فروشنده فرعی باشد و تصمیم رعنا و عماد در مورد فروشنده و ادامه رابطهشان ماجرای اصلی؛ ولی این اتفاق نمیافتد. این همه ریشه در دو اصل دارد. شخصیتپردازی و جنس نگارش فیلمنامه و دیگری انتخاب بازیگران و کیفیت اجرای آنها.
فروشنده یکی از فیلمنامههای متوسط فرهادی است که دست بر قضا نخل طلای کن را از آن خود کرده است. موقعیتهای داستانی بهظاهر ساده اما بهشدت تعیینکننده فیلم سر و شکل درستی به خود نگرفته و شخصیتها باورناپذیرند و موقعیتها به خاطرماندنی نیست تا در نهایت به کار آیند. به عنوان نمونه رابطه رعنا و عماد آنچنان کمرمق است که در انتها ماندن یا نماندن این دو و تهدید رعنا به ترک عماد اثر چندان جدیای بر مخاطب نمیگذارد. در واقع قرار دادن عماد بر سر دوراهی همراهی با رعنا و یا ادامه تصمیمی که در مورد فروشنده گرفته آن قدر غیرقابل رقابت هستند که تعلیقی را در پی ندارد. هرچند اگر طرف رعنا هم گرفته نشود چندان حسرتی برای مخاطب باقی نمیماند. چرا که رعنا و رابطهاش با عماد سمپاتی لازم را ندارد. اصولاً وزن دوستان گروه تئاتر و همسایهها آنقدر نیست که منجر به دوگانگی پیگیری کردن یا نکردن ماجرا (بهخاطر فشار بیرونی) توسط عماد شود.فروشنده بنا بوده روایتگر رقابت برای بیاّبروکردن دیگری، انتقام و لغزشهای اخلاقی باشد، اما در نهایت به اثری درباره مرگ یا زندگی فروشنده و اینکه قاتل چه کسی است، بدل میشود. فروشنده در بهترین حالت حس و حالی شبیه کپیکاری فرهادی از روی دست خودش به شکلی شلخته و قوام نیافته دارد و نه بیشتر.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
[منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
اصغر فرهادی در این فیلم نگاهی به اندازه و کافی به مسائل مختلف اجتماعی دارد و بدون قضاوت با آنها برخورد می کند.
مخاطب در این فیلم بیش تر از اینکه بخواهد دنبال علت و معلول داستان بگردد با عماد و رعنا رابطه احساسی بر قرار می کند.به همین دلیل فروشنده بیش از اینکه بخواهد اثری منطقی و عقلانی باشد اثری احساسی است.
در رابطه با نداشتن تعلیق در داستانِ فروشنده بباید به سبکِ خاصِ اصغر فرهادی که غافل گیری مخاطب است رجوع کنیم.سبکی که سینمای امروز ایران و جهان از آن استفاده می کند و مخاطب با آن همراه می شود و کارگردان فرصت بیش تری برای گفتن حرف هایش دارد.
در مجموع فروشنده فیلمی متفاوت با دیگر آثار فرهادی است که عده ای از منتقدین به علت تغییر شیوه روایت آن نسبت به دیگر اثر های تحسین شده فرهادی فروشنده را اثری متوسط می دانند.
بسیار عالی.