: فیلم جمعوجوری که اگرچه داستانش در شهر دورافتادهای در دل دشت و بیابان جریان دارد، اما از همه نظر بزرگ، پراحساس و کامل است. از آن فیلمهای حالخوبکن و صاف...
15 آذر 1395
فیلم جمعوجوری که اگرچه داستانش در شهر دورافتادهای در دل دشت و بیابان جریان دارد، اما از همه نظر بزرگ، پراحساس و کامل است. از آن فیلمهای حالخوبکن و صاف و سادهای که به سختی میتوان شبیهاش را پیدا کرد. فیلم اقتباسی از روی رمان پیتر هجز به نویسندگی خودش است که داستان خانوادهی بههمریختهی گریپ را روایت میکند. گیلبرت (جانی دپ) و آرنی (دیکاپریو) و دو خواهرشان ایمی و اِلن و مادر بسیار چاقشان. از آنجایی که آرنی با معلولیت ذهنی به دنیا آمده، گیلبرت به عنوان برادر بزرگتر و پدر خانواده مدام باید حواساش به او باشد. این روزها به کسانی که نقش بازیگران معلول را بازی میکنند به عنوان بازیگرانی نگاه میکنیم که برای اسکار التماس میکنند. اما یک سری فیلمهایی هستند که بدون اینکه روی این مسئله زوم کنند آن را در داستانشان گنجاندهاند. در این فیلم شما هرگز احساس نمیکنید فیلم میخواهد از معلولیتِ آرنی برای سوءاستفاده از احساساتتان بهره بگیرد. در عوض ما در قالب آرنی با کاراکتر پیچیدهای طرف هستیم که بار مهمی از داستان را به دوش میکشد و باید مورد بررسی قرار بگیرد. شاید بزرگترین ویژگی فیلم که باعث شده «چه مرگته گیلبرت گریپ؟» در تاریخ سینما فراموش نشود، بازی بسیار واقعگرایانهی دیکاپریو در نقش این بچهی دوستداشتنی است. این یکی از اولین هنرنماییهای دیکاپریو است و آدم با خودش میماند این بچه در آن زمان هم از چه کنترل بیسابقهای بهره میبرده. این از آن بازیهایی است که چشم تماشاگران را بیشتر از بقیه روی خود قفل میکند و آنها را در انتظار اینکه حرکت بعدیاش چه خواهد بود نگه میدارد. دیکاپریو اگرچه برای این نقش نامزد اسکار شد، اما این کوچکترین کاری است که میتوان در قبال بازی جادویی او در این فیلم انجام داد.
در شهر دور افتاده و سوت وکور آندورا در ايالت آيووا، «گيلبرت گريپ» (دپ) از برادر عقب مانده ي خود «آرني» (دي کاپريو) و مادرش (کيتس) که از فرط چاقي هيچ گاه از خانه خارج نمي شود، مراقبت مي کند. با ورود «بکي» (لوييس) ـ که همراه مادر بزرگش سفر مي کند ـ به شهر، «گيلبرت گريپ» براي نخستين بار عشق را تجربه مي کند...