به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
رضا مقصودی در این فیلم، زندگی زن و شوهری را به تصویر می کشد که با داشتن دو عروس، در سن میانسالی بچه دار می شوند و در ادامه بارداری زن باعث ایجاد مشکلاتی برای آنها می شود. داستان از محدوده زمانی ۱۳۷۰ با بیان سیاست های دولت برای فرزند کمتر، زندگی بهتر شروع می شود و با دهه هشتاد و سخنرانی های رییس جمهور وقت ادامه می یابد.
یکی از مهم ترین چالش های پیش روی علاقمندان در عرصه فیلمسازی، انتخاب یک موضوع خوب و هوشمندانه است. می توان گفت این هوشمندی در فیلم «خجالت نکش» وجود داشته و سوژه ای که مقصودی به آن پرداخته خوب و قابل دفاع است. بی شک همین امر، برگ برنده ای برای جلب مخاطب به سینما و موفقیت فیلم در گیشه خواهد بود.
اما زاویه نگاه فیلمنامه به همراه نوع روایی داستان، فیلم «خجالت نکش» را تبدیل به اثری موفق نمی کند.
مضمون اصلی فیلم خجالت نکش، فرزندآوری است؛ معضلی که کشور را در صورت ادامه روند کنونی رشد جمعیت، در سال های آینده با مشکل مواجه خواهد کرد؛ مسئله مهمی که مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است. مقصودی برای تشریح این مسئله مهم، له سراغ جامعه روستایی رفته است و علت بچه دار شدن و یا بچه دار نشدن را از زبان آنها به تصویر می کشد؛ تا بلکه با اغراق در زندگی یک خانواده روستایی، جامعه شهری را هم به فکر بیندازد که چرا؟!
هرچند که اغراق زیاد در پردازش شخصیت های داستان و اتفاقات آن، روایت را تا حدی غیر قابل باور می کند.
مثلا «صنم» با بازی شبنم مقدمی، که زنی اجتماعی است، بعد از آشکار شدن علائم حاملگی اش تصمیم می گیرد از خانه بیرون نرود تا هیچ کس متوجه بارداری اش نشود. یا نقش و لهجه تصنعی «لیندا کیانی» به عنوان خدمتکار افغانی؛ که باورپذیر نیست.
فیلم، به موارد مهمی که با موضوع در ارتباط مستقیم است، نمی پردازد؛ مانند:
- علت اتخاذ سیاست کنترل جمعیت در دهه هفتاد چه بود؟
- این سیاست، درست بود یا غلط؟
- آیا در آن برهه، کشور از پس ارائه خدمات با آن رشد جمعیت بر می آمد یا نه؟
- آیا طرح، مدت دار بوده ولی زمان انقضای آن را مسئولین فراموش کردند؟!
- چرا سال ها کسی به آن اعتراض نکرد و بعد از گذشت شرایط بحرانی، عده ای مدعی شده اند که چرا؟!
اما ظاهراً دغدغه اصلی کارگردان، نه پاسخ به این سؤالات، بلکه نمایش سیاست های هیات حاکمه و ساختار سیاسی دو دوره مذکور بوده است. اما حتی اگر بپذیریم که کارگردان به آن ابعاد قضیه کاری نداشته و به روایت داستانش از منظر دیگری پرداخته است، لااقل اشاراتی هرچند کوتاه به آنها، به دلیل انتخاب چنین سوژه زیرکانه ای، لازم بود. در نتیجه، خجالت نکش با وجود بهرهمندی از موضوعی خوب، عمیق نیست و عقیم مانده است. پس تعجب ندارد که کارگردان برای پیشبرد داستان، به تمسخر مردم روستایی و انتقاد غیر سازنده از سیاست های کشور متوسل شود! تمسخر در هیچ جای دنیا و در هیچ فرهنگی پسندیده نیست. انتقاد نیز به شرط سازنده بودن، تاثیرگذار بودن و به فکر فرو بردن منجر به شکوفایی فرد و جامعه می شود. اما انتقادی که پایه و اساسش تمسخر و تحقیر باشد، نه تنها سازنده نیست؛ بلکه می تواند تخریب کننده و خطرناک باشد. اینجاست که با کمال تأسف باید گفت: حتی نخبگان و هنرمندان و روشنفکران ما نیز هنوز یاد نگرفته اند که چه بگویند؟ و چگونه بگویند؟ مثلاً تأکید بیش از حد کارگردان بر روی کلمه «می توانیم» (از سخنرانی رییس جمهوری سابق ایران) و تکرار مداوم آن به وسیله کاراکتر اصلی داستان «قنبر» (با بازی «احمد مهرانفر») که شخصیتی بی فکر و ساده لوح است که با نادانی اش مسببات دردسر و ناآرامی همسرش را بوجود می آورد، نمونه ای از این اغراق های سیاسی است که از عمق نگاه آسیب شناسانه به چنین موضوعی کم می کند.
از سوی دیگر، فیلمساز بدون توجه به تغییر ساختاری جوامع جدید که از اواخر قرن بیستم، جهان و زیست انسان را دگرگون کرده است، علت بحران را تنها ناآگاهی جامعه و سیاست های سیستم حاکم دانسته است. به بیان دیگر، یکی از دلایل عقیم ماندن موضوع در فیلم خجالت نکش، در نظر نگرفتن تغییرات سریع در ساختار جوامع مدرن است.
در نتیجه، پردازش فیلمنامه از دقت، عمق و توجه کافی برای پرداختن به این موضوع برخوردار نبوده است. لذا صرفاً با تمسخر سیاست گذاریهای دولتی، سعی در بهترین استفاده از این ناکارامدی ها برای به دست آوردن فروش بالا در گیشه دارد.