به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
داستان فیلم راجع به مردی است که از دنیا رفته و تنها دختری دارد که شش سالی است او را ترک کرده است و حال با مواجهه مرگ پدر در سوگ او و بی تابیهایش موجب تعجب اقوام شده است. مرد قبل از مرگش وصیت کرده است تا جسد او را برای استفاده های علمی و تشریح در اختیار دانشگاه علوم پزشکی قرار دهند. دختر با وصیتنامه پدر به شدت مخالف است و مانع از بردن جسد از خانه می شود و داد و فریادهای زیادی بر سر جسد او صورت می گیرد که در انتها با آمدن همسر دختر برای قانع کردن او پرده از راز این عدم رضایت برداشته می شود. و مخاطب می فهمد که دختر با همکاری همسر خود و برای دست یابی سریعتر به ارث او با توجیه راحت ساختنش از بیماری آلزایمر پدر خود را مسموم ساخته است و حال از تشریح جسد او و عمل به وصیتنامه پدر که منجر به فاش این راز می شود می ترسد...
اینکه اثری برای اولین بار محصول یکی از قومیت های اصیل ایران است و بالاخره از آشوب ها و مشکلات و معضلات پایتخت نشین ها فاصله گرفته در نوع خود اثری ناب و قابل تامل است.
اما هر آنچه که برای اولین بار مطرح می شود، تصورات و ذهنیت های افراد را برای قضاوت در مورد کارهای بعدی نیز می سازد. اینکه چرا این فیلم با زبان آذری اصرار دارد که از مردم شهر خود افرادی پرگو، استرس زا و پدرکش را معرفی نماید جای بسی تعجب است.
فیلم به لحاظ تکنیکی، با وجود بازی ها و دیالوگ های هنرمندانه و روان، بسیار ساده است. یک دوربین سردست دائما در چهره بازیگران زوم کرده است و از چهره ای به چهره دیگر پرتاب می شود و از گردی صورت بازیگران بالاتر یا پایین تر نمی رود.
اینکه جایگاه پدر در خانواده های ایرانی به عنوان بزرگِ یک خانواده، اینچنین مورد هتک حرمت قرار می گیرد و برای رسیدن به ارث او پدرکشی را باب می کند تابو شکنی و خط شکنی جدید دیگری است که گویا قرار است سوژه دیگر فیلمسازان سینمای ایران باشد.
گویی این فیلم خواسته است تا راه رفته روشنفکران سیاه نمای فیلم ساز را سریعتر طی کند و دست آنها را با چنین قبح شکنی از پشت ببندد که تنها این یک قلم را کم داشت تا جنسش جور شود.
داد و قال های طولانی و تشنج های زیاد فیلم احساس لحظه ای استراحت و نفس کشیدن را از مخاطب می گیرد. استرس های دائمی فیلم به همین جا ختم نمی شود و نبود لانگ شاتی از نمای کلی آدم ها و لوکیشن خانه مخاطب را دچار تنگی نفس می سازد طوری که ترجیح می دهد برای یک لحظه هم که شده دوربین از جنب و جوش های زیاد و یا پرگویی های بازیگران آرام بگیرد.
این تم و موضوع فیلم سازی آن هم در شهر متعهدی چون تبریز و آذری هایی که به غیرت و انقلابی گری شهره هستند کمی بعید به نظر می رسد چرا که زمانی که نمایی از یک فرهنگ و یک زبان بر روی پرده سینما می رود باید تصویری مناسب، بکر و تازه و حرف از فرهنگ غنی آن باشد نه آنکه با صفتی همچون پدرکشی همراه باشد. برای دیار ستارخان و باقرخان، این فیلم خیلی زرد و سخیف جلوه می کند.
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
خیلی نقد بی ربط و متعصبانه ای بود!
این چه مدل نقد نوشتنه، مگه دیار ستارخان و باقرخان عاری از هرگونه خطا و اشتباهیه؟!
اگه اینطور باشه دیگه هیچ فیلمی نباید با موضوع های اینچنینی درباره هیچکدوم از قومیت ها ساخته شه
اصلا نقد خوبی نبود و کاملا مشخصه که متعصبانه نوشته شده
بقیه منتقدان و کارشناسان هم با این منتقد هم سو هستند و نسبت به این فیلم نظری انتقادی دارند که اصلا متناسب با فرهنگ فضای فیلنسازی نیست.
مثلا فرض کنید فیلمی بسازیم که فضای فیلم در شهر لس آنجلس باشند، بعد کارکترها قصد دارند که با نماز جمعه ای با شکوه برگزار کنند و دغدغه شون اینه که چجوری برای بچه های مسجد شهر مسابقه قرائت قرآن بگذارند!!
واقعا سنخیتی نداره