به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
سومین فیلمِ سینمایی رضا عطاران به عنوان کارگردان، نشان میدهد که او دیگر مانند گذشته نسبت به کیفیت آثارش حساسیت به خرج نمیدهد و سهلانگاری موجود در برخی از فیلمهایی که در آنها بازی میکند، بر فیلمِ تازهاش نیز تاثیر منفی گذاشته است. او که متخصص به هجو کشیدن مناسبات اجتماعی غلط جامعه ما است، به نظر میرسد که این بار تنها به ایده اولیهای که در اختیار داشته قانع شده و بیحوصلهتر از آن بوده که تلاش چندانی برای پرداخت خلاقانه آن بکند.
تنها مدت کوتاهی پس از شروع فیلم، متوجه دغدغه مضمونی عطاران میشویم. او پس از آنکه در رد کارپت حسابی از خجالت سینمای ایران در آمد، حالا در «دراکولا» با نگاهِ انتقادیاش میخواهد جامعهای سقوط کرده در ورطه اعتیاد را نشانمان دهد. جامعهای تشکیل شده از دو گروه معتادان و خونآشامان. فیلمی که در آن همه به نوعی معتاد هستند و به شیوهای خود را مشغول کردهاند. از تریاک و تلگرام بگیرید، تا خون! اما مشکل اصلی اینجاست که «دراکولا» در موقعیتی که تعریف میکند متوقف میشود و به هیچ عنوان نمیتواند آن را گسترش داده و یا عمق ببخشد. حتی فیلم استفاده مناسبی نیز از خونآشام بودن چند تا از شخصیتهایش نکرده و همه چیز کاملا سرسری پیش میرود. این میشود که در تمام مدت زمان فیلم، باید شاهد تریاک کشیدنهای پیاپی کارکترهای اصلی باشیم. بدون اینکه داستان جلو رفته، شخصیتی شکل بگیرد و یا شوخیها به کامل و جذابتر کردن دیدگاه کلی اثر کمکی بکنند.
آیا اینکه یک فیلم صرفا حرفی برای گفتن داشته باشد کافی است؟ عطاران در این کمدیِ تلخ خود، میخواهد بگوید که همه چیز رو به تباهی و در حال سقوط است. خب، جسارت او همواره در به رخ کشیدن کمبودها و ضعفهای جامعه و گرفتن آینه در برابر مخاطب شایسته توجه بوده است. اما این دلیل نمیشود که فقدان درام و داستان را فراموش کنیم.
عطاران در «دراکولا»، درست مانند دو فیلم قبلیاش، تلاش کرده دست به تجربه متفاوتی بزند و فضای به نسبت نامتعارفی خلق کند. اما اینبار حاصل کار انسجام لازم و مصالح کافی را ندارد و اغلب مدت زمان فیلم و مخاطب پای منقل تلف میشود! اینجاست که میبینیم دیگر خبری هم از آن نگاهِ اجتماعی موثر سریال بزنگاه نیست و همه چیز در چند کنایه خلاصه شده است.