مهدی تهرانی : اگر در آخرین ساختهی اسکورسیزی به دنبال خون و خونریزی و خیابانهای خلوت و ترسناک و کاراکترهای خاص مرتبط با دنیای زیرزمینی میگردید؛ این بار اشتباه کرده اید. استاد این...
15 آذر 1395
اگر در آخرین ساختهی اسکورسیزی به دنبال خون و خونریزی و خیابانهای خلوت و ترسناک و کاراکترهای خاص مرتبط با دنیای زیرزمینی میگردید؛ این بار اشتباه کرده اید. استاد این دفعه و به معنای مطلق سینمایی بسیار متفاوت با آنچه بدان شهره شده فیلم ساخته است. راننده تاکسی، گاو خشمگین، رفقای خوب،کازینو، دارو دستهی نیویورکی ،مرحوم و شاتر آیلند اگرچه همهی کارنامهی مارتین اسکورسیزی نیست اما به تعبیری چون این عناوین جزو موفقترین آثارش به شمار میآیند بنابراین هویت سینمایی اسکورسیزی به این فیلمها و داستانهایشان گرهخورده است. با این همه گرگ وال استریت شاید متفاوتترین فیلم اسکورسیزی باشد.فیلمی سرشار از رگههای طنز سیاه، که همگی به آشوب ختم می شوند.اما ظرفیت اسکورسیزی آنقدر تاثیر گذار است که او فیلمی بر اساس ژانر کمدی سیاه و فساد و کلاهبرداری و نامردی میسازد اما تماشاگر حقیقتا نه تنها کاراکتر نقش اول را فحش نمیدهد بلکه با او همذات پنداریهم میکند. لئوناردو دی کاپریو در پنجمین همکاریاش با اسکورسیزی نقشی متفاوت بازی کرده است.او در قالب جوردن بلفورت یک دلال سهام ظاهر می شود که اگرچه ابتدا کسب و کار کوچکی در بازار سهام دارد و یک بار هم ورشکست و بیکار شده اما سوار بر موجی ناخواسته دوباره وارد بازار سهام و دلالی میشود .از عالم و آدم کلاهبرداری میکند و به ثروتی عظیم میرسد.
البته در فیلمهای اسکورسیزی قرار نیست بدون مجازات کسی قسر در برود.در گرگ وال استریت نیز جوردن بلفورت مجبور است به همکاری با پلیس تن در بدهد و اسامی رفقایش را لو بدهد . آنچه اسکورسیزی در هوگو به عنوان یک فیلم نامزد اسکار ارائه داد یک رویا پردازی حقیقی فانتزی بود.در گرگ وال استریت شما با یک کمدی سیاه طرفید که دست برقضا بشدت واقعی است.اصلا فیلمنامهی اصلی بر مبنای کتاب خود همین جوردن بلفورتی نوشته شده که پس از دستگیری حدود 22 ماه در زندان آب خنک خوردهاست. با اینهمه بلفورت بیرونی و حقیقی همانی نیست که ما در فیلم می بینیم و لزومی هم ندارد. اسکورسیزی خواسته آدمی به ما معرفی کند که اگرچه بدجوری عوضی است اما داستانش حال بهم زن نیست.
برای روایت همچنین داستانی اما اسکورسیزی به احتمال فراوان دست دی کاپریو را تمام و کمال باز گذاشته است. یعنی هر آنچه در این سالها از او دیده اید را کنار بگذارید و سپس با گرگ وال استریت مقایسه کنید. دی کاپریو در این فیلم و در خلق نقش جوردن بلفورت غوغا می کند. در عمده نماها تماشاگر بلفورت را در حال وعظ و سخنرانی و نصیحت به دلالان خرده پای تیمش می بیند و قدرت او در بیان چنین دیالوگهایی حیرت آور است.به موازات بازی دی کاپریو در مقام بازیگر نقش اصلی، هنرپیشه های نقش مکمل را نیز در نظر بگیرید که یکی از یکی دیگر بهتر است.جوانا هیل در مقام دستیار اصلی دی کاپریو واقعا درخشیده است. اسکورسیزی عناصر قدرتمند نمایشی؛ فراوان در اختیار داشته و هم چنین المانهای غم انگیز نیز در گرگ وال استریت کم نمی بینیم.دست او همه گونه پر بوده و نتیجه اش هم بسیار عالی از کار درآمده است.
این فیلم داستان از صفر به قله رسیدن دلال سخت کوشی است که اواخر دهه ی 80 وارد این بازار می شود و با این بدشانسی مواجه می شود که جواز خود را در روز دوشنبه ی سیاه، روز بزرگترین سقوط اقتصادی بعد از دهه ی 20، به دست می آورد. او شغل خود را از دست می دهد اما مجدداً به عنوان تأمین کننده ای وارد بازار سهام کم ارزش می شود. در این گوشه ی تاریک بازار اقتصادی کلاهبرداری به وفور دیده می شود و بلفورت با موج همراه می شود تا به ثروت برسد. او موفق می شود برای خود و...