: فیلم " یادآوری " با وجود اینکه داستان تقریبا ساده ای داره اما ساخت پیچیده ای داره . داستان فیلم از این قراره که لئونارد یا لنی ( گای پیچی...
15 آذر 1395
فیلم " یادآوری " با وجود اینکه داستان تقریبا ساده ای داره اما ساخت پیچیده ای داره . داستان فیلم از این قراره که لئونارد یا لنی ( گای پیچی ) در حین اینکه به همسرش تجاوز میشه و کشته میشه ،ضربه ای به سرش میخوره و باعث ایجاد مشکل حافظه ای میشه . به این ترتیب که حافظه دور خودش رو به یاد داره اما نمیتونه حافظه جدیدی بسازه یعنی یک ظرف غذا رو میخوره اما بعد از چند دقیقه که به ظرف خالی از غذا نگاه میکنه نمیدونه که غذا خورده یا هنوز شروع به خوردن نکرده .
همونطور که گفتم داستان فیلم ساده است اما نوع ساخت اون پیچیدگی هایی در اون ایجاد کرده و همین پیچیدگی ها باعث میشه تا در عین سادگی داستان فیلم سوال های زیادی برای بیننده در ذهن ایجاد بشه و فیلم از یک فیلم دسته 2 یا 3 به یک فیلم درجه 1 تبدیل شود و همواره جز بهترین فیلم های تاریخ جهان باشد.
من خودم این فیلم رو دو بار دیدم تا متوجه داستان اصلی فیلم شدم و تونستم حوادث مختلف داستان رو در کنار هم بچینم و به اسکلت اصلی داستان برسم و این رو هم بدونید که هر کس میگه با دیدن 1 بار این فیلم تمامی مسائل فیلم رو متوجه شده تا حدود زیادی خالی بندی کرده .
اسپویلر :
من خلاصه ای از داستان فیلم رو مینویسم ،هر جا اشتباه بود لطفا تصحیحش رو در همین تاپیک ذکر کنید چون حتی با دیدن چندباره فیلم هم نمیشه با قطعیت از داستان فیلم صحبت کرد.
فیلم رو میشه به 3 بخش تقسیم کرد ، زمان حال ( ابتدای فیلم ) ، زمان گذشته ( هر چه فیلم جلوتر میرود ،به این زمان نزدیک تر میشیم ) و زمان گذشته ای که چندین ساعت یا چندین روز قبل زمان گذشته مذکور اتفاق میافتد .
ابتدا سکانس های سیاه و سفید فیلم که روایت چندین ساعت یا چندین روز قبل تر از گذشته است . لئونارد در حال صحبت با شخصی است نامعلوم که در پایان فیلم میفهمیم که همان تدی گمل یا ( جان ادوارد گمل ) است . بعد از صحبت هایی که با تدی انجام میده به سالن انتظار متل میره و تدی رو میبینه ( در حالیکه از قبل او رو میشناخته اما به دلیل مشکل حافظه ای که داره او رو به یاد نمیاره ) ، با او به سر قراری میره که بیرون از شهر هست تا جیمی رو ببینه که تدی به لئونارد گفته جیمی قاتل همسرش است . لئونارد جیمی رو میکشه . به بیرون میره و جوری وانمود میکنه که تدی رو نمیشناسه ، تدی بالای سر جسد میاد و اینجاست که لنی ( لئونارد ) او رو سوال پیچ میکنه . از تدی میخواد توضیح بده که چرا جیمز با خودش 2 هزار دلار پول سر قرار آورده ( چون تدی میخواست با این کار هم سر جیمز رو زیر آب بکنه و هم پولی به جیب بزنه ) . بعد از اون تدی سعی میکنه تا به لنی بقبولونه که شخصیت سمی در اصل خود لنی است ( لنی قبل از اینکه به این مشکل حافظه دچار بشه یک مامور بیمه بوده . سمی مشکلی مشابه مشکل کنونی لنی داشته اما در وضعیتی وخیم تر و لنی مسئول بررسی این مشکل برای برخورداری سمی از بیمه بوده . بعد از اینکه لنی به این مشکل حافظه مواجه میشه برای همه از سمی صحبت میکرده ، از جمله برای تدی ) . تدی به سختی سعی میکنه تا شخصیت اصلی لنی رو به وسیله داستان سمی زیر سوال ببره اما برای اینکه در آینده نه چندان دور بهانه ای برای کشتن کس دیگه ای با نام مشابه " جان . جی " داشته باشه به سراغ عکسی که از تدی گرفته میره و پشت اون مینویسه : دروغ هاش رو باور نکن ، اون دروغ گوست . تدی به لنی میگه که " جیمی " اولین " جان . جی " نیست که او میکشه و با نشون دادن عکسی از خود لنی در حین ارتکاب جرم به او میگه که 1 سال پیش " جان . جی " اصلی رو کشته ( حالا اینکه اولین جان . جی بوده یا نه ؟ جان . جی واقعی بوده یا نه ؟ ما نمیدونیم .... )
بعد از اون لنی به ماشین جیمز میره و اینبار برای کشتن " جان . جی " دیگری پلاک ماشین تدی که نام اصلیش جان گمل ( مخففش میشه جان . جی ) رو بر روی کاغذی مینویسه تا مقتول بعدی او باشه . بعد از اون لنی که لباس هاس جیمز رو پوشیده در جیبش کاغذی رو پیدا میکنه که نوشته شده : ناتالی رو ملاقات کن . اینجاست که شروع جدیدی است برای لنی تا به کمک شخص دیگری ( دفعه قبل تدی و اینبار ناتالی ) بتونه یک جان . جی دیگر رو به قتل برسونه . پس به ملاقات ناتالی میره و او رو متقاعد میکنه تا به او در پیدا کردن جان . جی کمک کنه . ناتالی لنی رو به خونه اش میبره ،حالا ناتالی هم قصد داره تا از لنی با توجه به این مشکل حافظه اش سو استفاده کنه . بنابراین کاری میکنه تا لنی او رو بزنه ،بعد از اون از خونه بیرون میره و بعد از چند دقیقه به خونه بازمیگرده و وانمود میکنه شخصی به نام " داد " او رو کتک زده . بنابر این لنی سراغ " داد " میره و با او کتک کاری میکنه و در کمد اتاق خود داد زندانیش میکنه . بعد از اون اتفاقاتی میفته که خیلی به داستان اصلی ارتباطی نداره اما نباید دیدنشون رو از دست داد!! شب بعد از کتک کاری لنی و داد ،ناتالی ( که در بار جیمز کار میکنه و قصد داره تا انتقام جیمز رو بگیره ) برای لنی مشخصات جان . ج ( تدی ) رو از روی پلاک ماشینی که لنی یادداشت کرده بود رو آماده میکنه . حالا لنی جان جی جدیدش رو پیدا کرده و در نهایت ( که در ابتدای فیلم میبینیم ) ، تدی یا همون جان . جی جدید رو میکشه .
2 سوال مهم پیش میاد :
آیا لنی واقعا این مشکل حافظه رو داره و قصد انتقام از قاتل همسرش را داره ؟ آیا لنی خودش دیوانه است ،شخصیت سمی چیزی بیش از یک خیال نیست و سمی خود لنی است . لنی خودش همسرش را به قتل رسانده و حالا برای تسکین دردی که دارد این بازی ها را به نمایش درمیاره و هر دفعه بعد از کشتن یک جان . جی بیگناه ،عطشش فرو کش نمیکند و دوباره داستان دیگری سر هم میکند ؟
پاسخ تا حدودی مشکل است و شاید خیلی از دوستان با من هم عقیده نباشند اما با توجه به حوادث پایان فیلم ( اول داستان ) من فکر میکنم باید سوال اول را کنار گذاشت و به سوال دوم پرداخت ....
در پایان فیلم تدی عکسی از لنی را به او نشان میدهد که در آن لنی برهنه است ، خال کوبی هایی به سینه داره و اونطور که تدی میگه بعد از قتل " جان . جی " این عکس را از او گرفته . بعد از اون به لنی میگه که سمی خود تویی و بعد از اینکه همسرت از تجاوزی که بهش شد و در حال خفه شدن بود ، جان سالم به در برد ( در اینجاست که صحنه نفس کشیدن همسر لنی در حمام در حالیکه پلاسنیک پیچ شده است را میبینیم . صحنه ای که در طول چند دقیقه قبل فیلم برای ما بی معنی بود اما حالا معنی میدهد ) . لنی بر اثر ضربه ای که به سرش توسط متجاوزان وارد میشود ،این مشکل حافظه را پیدا میکند و از اینجاست که شخصیت سمی را در ذهن میپروراند در حالیکه سمی واقعی وجود ندارد و سمی همین لنی است . پس من فکر میکنم باید اتفاقاتی که برای سمی خیالی افتاده رو به خود لنی نسبت داد .
لنی بعد از اینکه همسرش بر اثر تزریق زیاد انسولین توسط خود لنی ، میمیرد با مشکل روانی مواجه میشود . تدی به او کمک میکنه تا " جان . جی " را پیدا کند و او را بکشد . اما لنی به دلیل فراموش کاری که دارد راضی نمیشود و دوباره و دوباره دست به کشتن جان . جی های مختلف میکند . ( آیا اساسا جان . جی وجود دارد تا قاتل همسرش باشد ؟ )
اما تدی هم چندان حقیقت را نمیگفت ، من فکر نمیکنم 1 سال پیش لنی " جان . جی " واقعی را کشته باشد . اصلا آیا جان . جی وجود خارجی دارد ؟ ( به نظر من ،نه ..............) . تدی از این مشکل لنی سواستفاده میکند تا به اهداف خود مثل اون 2 هزار دلار برسه . ناتالی از لنی سواستفاده میکنه تا هم تدی رو بکشه و هم با " داد " کتک کاری بکنه . و در نهایت لنی هم چندان از این قضیه ناراحت نیست چون همونطور که در پایان فیلم میگه " منم میتونم دروغ بگم ،اینم یه جان . جی دیگه " .
لئونارد که بر اثر یک اتفاق حافظه ی کوتاه مدتش را از دست داده است ، در تلاش هست تا با کمک یادداشتها و عکسهایش ، خاطره ی تلخِ بسیار مهمی را به یاد بیاورد. اما…