به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اگر سینما برایتان مهم است، اگر برای خودتان ارزش قائلید، اگر دوست ندارد نود دقیقه به توهینآمیزترین شکل ممکن مورد بیاحترامی قرار بگیرید، لطفاً به تماشای «خالتور» نروید.
بله به همین رک و راستی از شما خواهش میکنم به تماشای «خالتور» نروید، چون تا زمانی که برای چنین خزعبلاتی مخاطب وجود داشته باشد، سلسله تولید و پخششان متوقف نخواهد شد و فقط تصور اینکه بعد از ده سال چه بلایی بر سر سلیقه مخاطب ایرانی خواهد آمد ترسناک است. پس بله این بار بهجای اینکه از نکات مثبت و منفی یک فیلم بگویم و درنهایت از حمایت از سینما حرف بزنم و از شما خواهش کنم به دیدن فیلمها در سینما بروید، از شما خواهش میکنم، «خالتور» را فراموش کنید و اینیک بار سینما را به خاطر خودش هم که شده تنها بگذارید.مسلماً چنین ادعایی نیازمند دلایلی هم هست، از دلایلم خواهم گفت تا شاید با خواندن این مطلب یکی از افرادی باشید که از دیدن کابوسی چون «خالتور» نجات پیدا خواهید کرد.
مهران غفوریان و پوریا پورسرخ در فیلم سینمایی خالتور
برای ندیدن «خالتور» هزار و یک دلیل وجود دارد. اصلاً آخرین ساخته آرش معیریان خیلی واضح و در کمال صداقت موضعش را در سینما مشخص میکند و شاید این تنها نکته مثبت «خالتور» باشد. وقتی نام فیلمی «خالتور» است، وقتی مجموعه بازیگران، ستاره کمدیهای بیرنگ و لعاب دهه هشتاد و چندتایی از تزئینات ویترین سینمای ایران هستند، تیزرها و تبلیغات فیلم، داستان تکراری که بهعنوان خلاصه معرفی میشود و حتی پوستر «خالتور» بهوضوح نشان میدهد که این فیلم در کدام قسمت سینمای ایران جای میگیرد، تکلیف بیننده با فیلم مشخص است. جالب اینجاست که این وضوح در ابتذال و نچسب بودن «خالتور» چیزی است که ممکن است گولتان بزند، اینکه باور نکنید یک فیلم بد به چنین صداقتی دستش را رو کند و به شما نشان دهد چگونه قرار است چشمان و ذهنتان را آزار دهد، پس پیشداوریهایتان را کنار میگذارید و به دیدن «خالتور» میروید و یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی خود را مرتکب میشوید.میپرسید چرا؟ از کجا شروع کنم؟
سحر قریشی و امیرحسین صدیق در فیلم سینمایی خالتور
«خالتور» همانقدر که در تبلیغاتش صادقانه ذات بیرمق و بیریشه خود را نشان میدهد، در اولین سکانس فیلم خیلی رک و راست به شما میگوید با فیلمی طرف هستید که فقط ساختهشده و هیچ دقت و ظرافتی در آن به کار نرفته است. دقت و ظرافت پیشکش، حتی ابتداییترین اصل فیلمسازی را هم رعایت نکرده است. اصلی که وقتی میخواهید با گوشی موبایل از کودک بانمک فامیلتان هم فیلم بگیرید رعایت میکنید، اینکه سوژه اصلی درخواستی که از او دارید را اجرا کند. حال سکانس آغازین «خالتور» در حالی شروع میشود که گروه موسیقی سهنفره متشکل ازمهران غفوریان، رضا صادقی و پوریا پورسرخ در حال اجرا در یک رستوران هستند. پورسرخ بهعنوان تکخوان این گروه، نمیتواند خندهاش را کنترل کند، نمیتواند لب بزند و وانمود کند در حال آواز خواندن است و با پنهان کردن صورتش پشت دستش یا میکروفون سعی میکند جلوی خندهاش را بگیرد. توهینآمیز نیست که فیلمساز سکانسی را فیلمبرداری کرده و در کات نهایی فیلم قرار داده که بازیگر اصلیاش نمیتواند جلوی خندهاش را بگیرد؟ و این تنها سکانسی نیست که پورسرخ عاجز از نقشآفرینی، معذب، در حال خفه کردن خندهاش است. علی صادقی و مهران غفوریان هم همان تصویر همیشگی هستند که از آنها انتظار دارید، نه چیزی فراتر.در این میان جای تأسف دارد که بازیگران بااستعدادی چون محمدرضا هدایتی و امیرحسین صدیق که تواناییشان ثابتشده است باید در چنین مضحکههایی که نام فیلم سینمایی رویش میگذارند بازی کنند در دهه نود، بهمثابه نمایشهای روحوضی هنر خود را به نمایش بگذارند.
این میزان از بیسلیقگی در تدوین نسخه نهایی و بیحوصلگی سازنده اگر توهین به بیننده نیست چه چیزی میتواند باشد؟ مسعود فراستی را بهعنوان یک منتقد منصف معرفی نمیکنم، اما عبارت “ماقبل سینما ” دقیقاً همینجا کاربرد دارد.
مهران غفوریان و علی صادقی در فیلم سینمایی خالتور
متأسفانه، توهینهای معیریان به مخاطبانش اینجا خاتمه نمییابد. تمام آن چیزی که از فیلم معیریان برداشت میشود این است که مخاطب عامی موسیقی و در بطن آن سینما، شعور درک هنر را ندارد صرف سرگرم شدن برایش کافی است. رستورانی که در ابتدا موسیقی نسبتاً فاخری در آن نواخته میشود و بعدتر با مطربی که “کبابی آی کبابی ” میخواند جایگزین میشود، مردی که این گروه موسیقی را برای اجرا در مراسم ختنه سرور فرزندش دعوت میکند و خیلی دیگر از این ارجاعات را به چه شکل دیگری میتوان تعبیر کرد؟ وقتی میگوییم مخاطب عامی سینما یا موسیقی یا هر هنر دیگری، منظورمان فردی است که مطالعات تخصصی در آن رشته ندارد نه آنکه بیسواد یا بیشعور باشد و فرق ابتذال و هنر را تشخیص ندهد. محض اطلاع فیلمساز عزیز باید گفت، موسیقی که شما بهعنوان موسیقی عامه مردم معرفی میکنید سلیقه عامه مردم نیست حتی دستمایه شوخی و خندهشان است، اما از هرکدام از این مردم بپرسید مسلماً حداقل یک تصنیف یا آهنگ دلنواز و فاخر از استادان موسیقی ایرانی شنیدهاند.این چه برداشت معلول و ناقصی است که فکر میکنید مخاطب عام چون حوصله درگیر شدن در پرداختهای عجیبوغریب را ندارد و آنقدر در زندگی روزانهاش درگیری دارد که میخواهد در سینما سرگرم شود، پس میتوان به او توهین کرد و هر چرتوپرتی را به نام سرگرمی به خورد او داد؟
محمدرضا شریفینیاو محمدرضا هدایتی در فیلم سینمایی خالتور
معیریان با فیلمنامهای که اصلاً وجود ندارد و انگار همینطور که پیشرفتهاند نوشتهشده است، با عاریه گرفتن عناصر اصلی قصهاش از فیلمفارسی ها که خود نوعی توهین به ذات فیلمفارسی و تاریخ تحول سینماست، به سینمای کمدی مبتذل دهه هشتاد رجعت کرده است که با«اخراجیها» مسعود دهنمکی آغاز شد. سینمایی که علیرغم استقبال نسبتاً مناسب تماشاگران، لکه ننگی است که تا ابد بر تاریخ فیلمسازی ایران باقی خواهد ماند؛ اما نکتهای که در این میان نباید نادیده گرفت، این است که در این دوره، اساساً فیلمسازی ایرانی در تنگنا به سر میبرد، شرایط اقتصادی سخت بوده و عملاً نبود گزینه موجود دیگری، مخاطب را به اینسو سوق میداد، شرایطی که میتوان ادعا کرد امروزه متحول شده است. در همان هیاهو هم بود که خود معیریان «کما» را ساخت که یکی از پرفروشترین فیلمهای زمان اکران خود بود و میشد بهعنوان نمونه قابل قبولی از سرگرمی به آن اشاره کرد؛ اما خیلی زود با «شارلاتان» نشان داد که ترجیح میدهد مسیر بیخطرتر و بی حاشیهتری را طی کند.«خالتور» یک فیلم بسیار خنثی است که نه خندهدار است و نهحرفی برای گفتن دارد و نه اساساً سرگرمکننده است.
سحر قریشی و پوریا پورسرخ در فیلم سینمایی خالتور
تنها خاصیت «خالتور» آوردن نوعی موسیقی که در حالت عادی به آن غیرمجاز گفته میشود، به میان مردم و فضای سینماست و احتمالاً به هیجان آوردن کودکانی که اگر دری به تخته بخورد میتوانند همراه پدر و مادرشان راهی سینما شوند و فیلمی ببینند. این خنثی بودن و بیهدفی در تکتک سکانسهای فیلم هم واضح است. سکانسهایی که قرار است در راستای فضای موزیکال فیلم باشد اما هیچ ربطی به روایت ندارد و کاملاً سینمای موزیکال را زیر سؤال میبرد، سکانسهایی که نقب به فیلمفارسی و قهرمان سازی میزند اما قهرمانی نشان میدهد که هیچچیز از او نمیدانیم و فقط ادای لوتیهای فیلمفارسیها را در میآورد و صرف اینکه خوشسیماست یا خوشاندام است یا فیلمساز میخواهد باید عاشقش شویم و دعا کنیم به دختر ماجرا برسد و خوشبخت شود، پایانی که با یک عروسی دسته جمعه تمام میشود و زوجهایی را روی پرده میبینیم که تا این لحظه هیچ نشانهای از علاقهشان ندیدهایم، همه و همه از دل فیلمنامهای ناقص میآید که در ابتدای داستان یکی از شخصیتهایش را گم میکند و بعداً هم دلیلی نمییابد تا از سرنوشتش خبری به مخاطب بدهد مبادا که اوقاتش تلخ شود و از تفکر فیلمسازی که نه به بینندهاش فکر میکند و نه حتی به فیلم و بازیگرانش و بازی که از آنها میگیرد، فیلمسازی که تنها چشم به گیشه دارد و فیلم بعدی که از این هم بدتر خواهد بود.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.